کلاه قرمزی، دختر همسایه، دوره و بازتولید کلیشههای جنسیتی
بی بی سی : برنامه پر طرفدار کلاه قرمزی سال هاست که از تلویزیون ایران پخش می شود. این برنامه چند سال است که جای خود را در برنامه های نوروزی هم پیدا کرده است. پیش از این مقالهای درباره آن در صفحه ناظران منتشر شد. سه نویسنده دیگر نظرات خود را درباره تاثیر مجموعه کلاه قرمزی بر کودکان و نگاه جنسیتی حاکم بر آن نوشته اند.
نسرین افضلی؛ فعال حقوق زنان
لحن٬ حرکات٬ بذله گویی ها و شیطنت کلاه قرمزی به شدت جذاب و فرح بخش است٬ و این همه از شخصیت حمید جبلی نشات میگیرد که در چند کاراکتر و به ویژه کلاه قرمزی و پسرخاله نبوغ و خلاقیت خود را نشان داده است. اما این فقط نصف ماجراست.
جبلی نمی تواند تا ابد با فی البداهه حرف زدن و اختراع کلمات غلط بامزه٬ ادامه دهد و ادعای کار خلاقانه داشته باشد. یک برنامه کودک نیاز به کارشناسان و متخصصان ویژه دارد که با توجه به نیازهای شناختی کودکان برای آنان برنامه بسازند و طرح بریزند و جمله به جمله از دیالوگ ها را با هدف و دقت انتخاب کنند.
در کلاه قرمزی نه تنها چنین چیزی را مشاهده نمی کنیم بلکه رفتارها و دیالوگ ها مملو از آموزه های غلط است. صحبت های آقای مجری با عروسک ها پر از خشونت است٬ دایم بچه ها را دعوا و تحقیر می کند٬ امر و نهی می کند٬ و به ندرت از آنها تعریف می کند.
بچه ها هم دائم در حال دروغ گویی و نفش بازی کردنند٬ چیزی را پنهان می کنند٬ کارهای غلط پنهانی انجام می دهند٬ مثلا زیادی شیرینی میخورند (این داستان بارها و بارها در این سالها تکرار شده است)٬ کثیف کاری میکنند٬ یا خنگند و همه چیز را اشتباه می فهمند٬ اصطلاحات را اشتباه به کار میبرند (که خودش آموزش غلط است به کودکان)٬ از کلمات خشونت امیز استفاده می کنند٬ کارهای بزرگانه و نامتناسب با سن کودکان از آنها خواسته میشود (باز کردن و شستن و نصب پرده ها) ...
از صداوسیمای متخصص گریز جمهوری اسلامی انتظاری بیش از نیست اما از خیل عظیم فارغ التحصیلان جامعه شناسی رسانه و روانشناس کودک و ... انتظار می رود درباره مشهورترین برنامه تلویزیونی کودکان نقد و نظر بنویسند و تحلیل محتوا کنند.
سوده راد؛ فعال حقوق زنان
سری تلویزیونی کلاه قرمزی خاطره کودکی و نوجوانی چند نسل است. گروه سنی مخاطب این مجموعه، شاید بیش از کودکان، همین بزرگسالانی باشند که امروز هم پای پخش تلویزیونی و اینترنتی آن مینشینند و حتی به رسم کلاه قرمزی میگویند "سلین خوفی؟" این تغییر زبانی، شاید کمترین تأثیر این سریال تلویزیونی باشد که اتفاقاً منحصر به فرد هم نیست.
این فراگیری سنین مخاطب و پخش سریال از شبکه سراسری تلویزیون ملی در طول تعطیلات سال نو، مسئولیت نویسندگان و تولید کنندگان این مجموعه را در آموزش و تغییرات فرهنگی بیشتر میکند.
شخصیت "دختر همسایه" در اولین دقایق بخش دوم سری ۹۳ وارد میشود و بعد از سلام و احوالپرسی، از آقای مجری میخواهد ناخنهایش را کوتاه کند. این دختربچه که سنش آنقدر پایین است که هنوز ناخنهایش را خودش نمیگیرد، با روسری ولی با گیسوان بلند وارد میشود و بیدرنگ برای آقای مجری و صد البته بچهها و مخاطبان داستان جهیزیه فرشته خانم را تعریف میکند که به گفته مادرشوهرش "جهاز نیست، بیآبرویی است" آقای مجری از این مکالمه تنها برای یادآوری این نکته به بچهها استفاده میکند که نباید خبرهای خانه را جایی برد و در مورد جهیزیه و فرشته خانم حرفی نمیزند.
در قسمتهای بعدی، آقای فامیل دور و خانم دوره بچهدار میشوند. خانم دوره وارد برنامه میشود، زایمان میکند و خارج میشود تا برود دور، همانجا که باید باشد. در واقع تنها نقش خانم دوره اینجا، زایمان پسری است که نامی ندارد جز "بچه فامیل دور" یعنی بچه پدرش.
در قسمت سوم سریال، نمایشی تنها با شرکت عروسکها اجرا میشود و در آن ماجرای خواستگاری آقای مداد از خانم کاغذ سفید به تصویر کشیده میشود. مداد باید کیف داشته باشد و جامدادی که صاحبش است برای زندگی مشترک مداد و کاغذ کافی نیست.
از طرفی کاغذ، که اتفاقاً سفید است و خط نخورده، باید ثابت کند که ارتباطی با آقای "خودنویس" که به خانه آنها رفت و آمد میکرده، نداشته است. خانوادهها هر دو تضمین میکنند که مداد، مداد رنگی نیست که روی دیوار چیزی نوشته باشد و کاغذ هم وقت حضور خودنویس خودش را در کمد قفل کرده و با او معاشرتی نداشته است. این نمایشنامه که قرار است خندهدار باشد، حزنآور است.
در این که این مجموعه، مجموعهای طنز است تردیدی نیست، اما کلاه قرمزی، پسرخاله و عروسکهایی که در طول چند سال اخیر به شخصیتهای سریال کلاه قرمزی وارد شدهاند، همگی بازتاب رفتارهایی هستند که هم کودکان و نوجوانان و هم بزرگسالان با آنها سر و کار دارند.
آیا کودکانی که بیننده این گفتوگو ها هستند، مجال پرسش در این مورد و درک طنز تلخ آنرا می یابند؟ آقای مداد، پسرها و مردان جوان هستند و کاغذهای سفید، دختران و زنان.
آیا انتظار دقت بیشتر در عدم بازتولید نقشهای سنتی و گفتگوهای کموزن از سریالی که هر شبانه روز، ملیونها بیننده دارد، انتظار زیادیست؟ از آنجا که این سریال پیش از عید نوروز ضبط شده است، نمیتوان به ایجاد تغییرات عمده در روند آن امیدوار بود. شاید بتوان به شاید بتوان به روشنگری والدین در مذمت این رفتارها دل بست تا برابری، به ویژه برابری جنسیتی به گفتمان و تفکری عام در همه نسلها تبدیل شود.
محسن فرشیدی؛ فعال حقوق برابر
چندسالی از شکل گیری سریالهای نوروزی در صداوسیما میگذرد. سریالهایی که از اولین روزهای سالنو آغاز و تا نیمهی فروردین به شکلی روزانه مهمان خانهها میشوند. از شش سال گذشته مجموعهای عروسکی نیز جای خود را در میان این برنامهها باز کرد.
اگر نود را پربیننده ترین و از آن مهمتر تاثیرگذارترین برنامه ورزشی سالهای اخیر تلویزیون بدانیم، مجموعه نوروزی کلاه قرمزی هم بدون تردید پربیننده ترین برنامه عروسکی در ایران است.
مجموعه کلاهقرمزی را از بسیاری جهات میتوان مورد بررسی قرار داد. اینکه کلاه قرمزی برنامه ای صرفا برای کودکان است؟ یا مخاطب این برنامه بزرگسالان هستند؟ اگر هر دو، هر کدام به چه میزان؟ قرار است این برنامه صرفا باعث خنداندن کودکان و بزرگسالان در روزهای نوروزی شود، یا بالاتر از آن در هر قسمت پیامهای اجتماعی و آموزشهایی نیز در نظر دارد؟ نقش چنین برنامههایی در بازتولید کلیشهها چقدر است؟ باید با دقت آن را مورد بررسی قرار داد یا صرفا لحظاتی خوش و لبخندهایی را غنیمت شمرد؟ و بسیار سوالهای دیگر که میتواند مطرح شوند.
بسته به میزان توجه و انتظارمان به هر کدام از این سوالها و سوالهای دیگر میتوان پاسخ داد.
تلویزیون در ایران غیرخصوصی اداره میشود، بدین معنا که نهادهای وابسته به حاکمیت آن را اداره و بدون رقیب خصوصی و یا پاسخگویی به هیچگونه نهادی میتواند بر اساس ایدئولوژی و خط فکری خود تولید برنامه کند.
این محتوا و تزریق ایدئولوژی شکلهای مختلفی دارند. آنها میتوانند در غالب یک برنامه جدی و میزگرد سیاسی و اجتماعی باشند و یا در شیوه و نوع خبررسانی، گاهی در غالب برنامههای ورزشی و یا حتی سریالها و برنامههای سرگرمی بزرگسالان و کودکان.
در حوزه زنان، اگر نگوییم همه، اکثریت مطلق مجموعه هاى تلویزیونى در سالهای اخیر باز تولید ایده اى است که جاى زن را در خانه و در حال بچه دارى نشان میدهد. بنابراین اینگونه سریالها و همچنین مجموعه کلاه قرمزى هم از این سیاست کلی به نظر جدا نیستند.
اما در مجموعههای کلاه قرمزی چه میگذرد؛ این مجموعه عروسکی پنج شش سالی است که جای خود را میان برنامههای نوروزی سیما باز کرده است.
مجموعهای که با چند عروسک شروع به کار کرد و هر سال شخصیتهایی جدید به آن اضافه شدند. بیشتر عروسکها در کلاه قرمزی مذکر هستند، حتی حیوانات این مجموعه. به شکلی ثابت، تنها یک دختربچه در این مجموعه وجود دارد. شاید نفس وجود زن برای تولیدکنندگان این برنامه به مانند دیگر تولیدات صدا و سیما مشکل برانگیز باشد.
تا جایی که نیمی از این برنامه در سال ۹۳ میگذرد یک شخصیت زن هم برای لحظاتی وارد برنامه شده است. وی دوره نام دارد و همسر فامیل دور است. نقش آن به دنیا آوردن یک نوزاد پسر بود.
از زمان آمدنش به برنامه مورد دستور و تندگوییهای همسرش قرار میگیرد. لحظاتی قبل از تولد بچه آقای مجری خطاب به بینندگان میگوید؛ «این دوره خانومه و قراره برای فامیل دور بچه بیاورد» بعد از تولد نوزاد خبری از دوره خانم در مجموعه نمیشود، زمانی که آقای مجری سراغ مادر را میگیرد، پدر بچه پاسخ میدهد: «دوره از بیمارستان به ترمینال رفته که به خانه برگردد. وظیفهاش را به جا و بچه را به دنیا آورد.» یا در جایی دیگر او تاکید میکند:« پدر که بچه را نمیشوید، وظیفه او فقط تعلیم و تربیت کودک است.» در همین زمان اندک که یک زن در میان عروسکها پدیدار می شود با بمبارانی از کلیشههای جنسیتی روبرو هستیم.
اگر به شکلی دائم زنانی به عروسکها اضافه میشدند شاید با تعداد بسیار بیشتری از این کلیشهها روبرو بودیم. همانطور که شخصیت دختر همسایه که مدت زمان بیشتری میان دیگر عروسکهای مذکر قرار دارد با انبوهی از کلیشههای جنسیتی همراه است.
دیالوگهایی که برای او در نظر گرفته شده اند همگی غیبت کردن یا به اصطلاح عوامل برنامه خاله زنکی هستند. اگر در سالهای گذشته او تنها «دست و جیغ و هورا» میگفت، اما امسال با بزرگتر شدنش مدام غیبت میکند و همچنین غیبت های زنان دیگر مثل مادر و اقوامش را بازگو میکند.
زمانی که موضوع کار خانگی و خانه تکانی عید مطرح می شود، کار کردن عروسکهای مذکر عموما همراه با تقلید صدای نازک و تمسخرآمیز و حرکاتی همراه است که دیگر عروسکها به آنها به عنوان یک مرد که زن شده اند میخندند. در بخشی از این مجموعه آقای مجری و عروسکهای مذکر باید سبزی پاک کنند.
هر لحظه که دستشان به سبزی میخورد شروع به غیبت کردن میکنند. یعنی آنها نه تنها سبزی پاک کردن-نمادی از کارهای خانگی- را مردانه نمیدانند که حتی چند قدمی جلوتر هم میروند که مردان اگر چنین کارهایی بکنند، صفات منفی کلیشهایِ زنانه را بی اختیار صاحب میشوند. شاید اینگونه بخشها طعنه ایست به تعدادی از مردان امروزی که در کارهای خانه مشارکت میکنند.
در این مجموعه یاد مى گیریم که زنها سبزى پاک مى کنند و موقع سبزى پاک کردن فقط غیبت میکنند، کارهای شستشو و نظافت بچهها تنها کار مخصوص زن هاست و بسیار کلیشههای رایج دیگری که در جامعه وجود دارد.
حتی اگر از منظر کلیشههای جنسیتی ضد زن به موضوع نگاه نکنیم، در بسیاری از قسمتهای برنامه کودکان مشغول دروغگویی هستند. آنها برای شیرینیهایی که میخواهند در نوروز بخورند باید مدام مخفی کاری کنند، اگر آقای مجری برنامه به این موضوع پی ببرد آنها را با زدن دمپایی تهدید میکند.
هر چند عمل در آوردن دمپایی عموما با خنده و شوخی انجام میشود. اما گویا به بزرگتران آموزش داده میشود کودکان اگر نمیخوابند یا شکلات زیادی میخورند، با تهدید و دمپایی و خشونت میتوانند مشکل را برطرف کنند.
وقتی میگوییم کلیشههای جنسیتی به طور مشخص از چه صحبت میکنیم. رسانهها به چه میزان در آن نقش بازی میکنند؟ کلیشههای جنسیتی مجموعهای از باورهای فرهنگی و اجتماعی مشترک هستند که قابلیتها و ویژگیهای خاصی را به افراد، یعنی زن و مرد نسبت میدهند و خانواده، نهادهای آموزشی، رسانهها و دیگر نهادهای اجتماعی در بازتولید این کلیشهها مؤثر هستند.
آنچه در شناخت بیشتر این موضوع کمک میکند، یافتن پاسخ این سوال است که کلیشهها از چه زمانی آغاز میشوند؟ آیا آنها به صورت فطری با زایش انسانها ظاهر میشوند یا به مرور زمان در انسانها نهادینه میشوند؟
واقعیت این است که کودکان از ابتدای زندگی، با انواع کلیشههای جنسیتی بمباران میشوند، تا آنجا که یک کودک سه-چهار ساله بسیاری از کلیشههای جنسیتی را آموخته است. به این ترتیب، دانشی که کودک از جنسیت خود به دست میآورد بر درک او از جنسیت در سراسر زندگیاش اثر میگذارد.
تعالیم و تربیت کودکان میتواند مهمترین موضوع برای پیشگیری از ایجاد کلیشههای جنسیتی باشند. با بررسی کوتاهی که در مورد نهادهای مرتبط با کودکان صورت گرفته میتوان به این نتیجه رسید که اولین قدم در جهت ثبت و کاشت این کلیشهها از سوی مراکز دولتی، کتابهای آموزشی و همچنین تولید برنامههای تلویزیونی صورت میپذیرد. بیشتر مجموعه هاى تلویزیونى باز تولید ایده اى است که جاى زن را در خانه و در حال بچه دارى نشان میدهند.
یا اگر در معدود مواردی شغلی برای زنان در نظر گرفته شده، در نهایت آن داستان به جایی می رسد که این شاغل بودن زنان عامل بسیاری از مشکلات درون خانه است و وقتی زن سریال تصمیم میگیرد به خانه و بچهداری بیشتر بپردازد، همه مشکلات به یکباره برطرف میشوند.
بنابراین کلاه قرمزى هم از این سیاست جدا نیست. با نگاهی به گذشته و حال، چه در آموزش و پرورش، چه در صدا و سیما، همچنان به زن به عنوان جنس دوم نگاه میشود که این نگاه ناشی از برخورد تبعیض آمیز جنسیتی و عاری از هر گونه منطق اخلاق و انسانی می باشد.
نوشتن نقد از موضوعات یا افرادی که به هر دلیل محبوبیت زیادی دارند کار سادهای نیست، در نمونه کلاه قرمزی به انصاف باید این هم در نظر گرفت که برخی قسمتها و دیالوگ ها تا چه اندازه میتواند سودمند باشند.
مواردی مثل فرهنگ درست استفاده از آب و توجه به محیط زیست. وجود چنین بخش هایی، هر چند اندک، این نکته را یادآوری و تاکید میکند که میتوان در لحظات نوروز مجوعهای سرتاسر شاد و طنز همراه با پیامهای قوی و مثبت اجتماعی ساخت، بدون اینکه همراه با انبوه کلیشههای جنسیتی باشد.