طلاق غیابی به خاطر دزدی شوهر در اروپا

فرهیختگان : زندگی زوج جوان در اروپا دوامی نداشت و زن جوان بعد از هشت سال زندگی در کشور بیگانه به تهران برگشت و درخواست طلاق داد. این زن زمانی که فهمید شوهرش در اروپا دست به دزدی زده است به ایران آمد و درخواست طلاق داد.

به گزارش خبرنگار ما، چندی پیش زن 45 ساله‌ای به دادگاه خانواده مراجعه کرد و درخواست طلاق غیابی از شوهرش را داد. این زن 45 ساله روی صندلی نشست و وقتی قاضی خدایی، رئیس شعبه 264 دادگاه خانواده علت درخواست طلاق او را بعد از 30 سال زندگی مشترک پرسید، گفت: همسرم در یکی از کشورهای اروپایی به خاطر یک زن دست به دزدی زد و حالا من درخواست طلاق غیابی دارم.
وی در حالی که برای اثبات ادعای خود مدارکی علیه شوهرش نشان داد، گفت: شوهرم یکی از بستگان نزدیکم است. 30 سال پیش زمانی که یک نوجوان 15 ساله بودم، دلباخته مسعود شدم. بیشتر وقت‌ها یکدیگر را در مراسم و جمع‌های فامیلی می‌دیدم. گاهی برایم نامه‌های عاشقانه می‌نوشت و پنهانی به دستم می‌رساند تا اینکه بالاخره پا پیش گذاشت و همراه خانواده‌اش به خواستگاری‌ام آمد، همه راضی به این وصلت بودند جز مادرم. می‌گفت ازدواج فامیلی خطرناک است و اصلا دوست نداشت من که تنها دخترش بودم با پسری از فامیل ازدواج کنم اما وقتی دید من عاشق مسعود هستم، حرفی نزد و راضی به ازدواج شد.
وی در ادامه گفت: مراسم عروسی‌مان برگزار شد و من و مسعود وارد زندگی مشترک شدیم. آقای قاضی وقتی به روزهای نخست زندگی‌ام فکر می‌کنم بی‌اختیار اشک به چشمانم می‌نشیند. چراکه بهترین روزهای زندگی‌ام بود وخودم را خوشبخت‌ترین زن دنیا می‌دیدم. همه زوج‌های فامیل به عشقی که بین من و مسعود بود حسادت می‌کردند. همه چیز خوب بود تا اینکه هفت یا هشت سال پیش، حسین یک دفعه فکر رفتن به خارج از کشور به سرش زد. می‌گفت اگر همراه دو فرزندمان به یکی از کشورهای اروپایی برویم زندگی خوبی خواهیم داشت اما من مخالف بودم. چون نمی‌توانستم دوری از خانواده و اطرافیانم را تحمل کنم. اصرارهای او تا جایی پیش رفت که سرانجام من نیز ناچار شدم همراهش بروم اما زندگی در آنجا را دوست نداشتم. برای همین دچار افسردگی شدم و دلم پر می‌کشید برای برگشت به ایران و دیدن خانواده‌ام. مدتی بعد از اینکه در آنجا زندگی‌مان را شروع کردیم، متوجه شدم که باردار هستم و از همه بدتر وقتی فرزندمان به دنیا آمد یک بیماری ارثی پوستی داشت و هزینه درمانش بالا بود. از سوی دیگر، مسعود بیکار بود و باید هرچه سریع‌تر یک کار مناسب پیدا می‌کرد. همه این مشکلات گریبانگیرم شده بود و هر روز گریه می‌کردم که چرا مسعود اینچنین آرامش زندگی‌مان را خراب کرد.
این زن در ادامه صحبت‌هایش گفت: خودم را با شرایط وفق دادم و سعی کردم به زندگی در غربت ادامه دهم تا اینکه چند وقت پیش متوجه شدم همسرم به خاطر زن جوانی که در کارخانه‌شان کار می‌کرده، دست به دزدی زده است. او پول‌های دزدی را در اختیار این زن قرار داده بود تا او بدهی‌هایش را بپردازد. پلیس کشور اروپایی همسرم را دستگیر کرد و به اتهام دزدی به زندان انداخت. وقتی این موضوع را شنیدم به‌شدت عصبی شدم همان موقع با پدرم تماس گرفتم و او نیز از من خواست که به ایران برگردم و درخواست طلاق بدهم.
وی ادامه داد: یکی از فرزندانم ازدواج کرده و به آمریکا رفته است. من نیز همراه دو فرزند دیگرم به تهران برگشتم تا درخواست طلاق غیابی بدهم.
با پایان حرف‌های این زن قاضی دادگاه خانواده دستور تحقیقات بیشتر در این پرونده را صادر کرد.