ماجرای سه زن آمریکایی و درس های آن برای ما ایرانی ها

ماجرای سه زن آمریکایی و درس های آن برای ما ایرانی ها
فرماندار ایالت اوهایو هفته گذشته برای سخنرانی سالانه خود از این سه زن دعوت کرد و با حضور این سه زن در کنار خود نطق سالانه خود را ایراد کرد. فکر می کنید چرا؟!

عصر ایران - شاید برای تبلیغات باشد و شاید برای عوام فریبی ، اما جبران ظلم و ستم ناروا حتی آمیخته با هر نیت پس پرده ای هم که باشد، باز زیبا و شایسته است .

   امسال خبر جنجالی سه زن آمریکایی در رسانه های جهان منتشر شد: سه زن آمریکایی در خانه ای به مدت 10 سال از سوی یک مرد به بردگی گرفته شده بودند و خانواده هایشان گمان می بردند آنها ناپدید یا کشته شده اند.

این سه زن از سوی "اریل کاسترو" یک مرد 52 ساله 10 سال مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفته بودند و در خانه ای در شهر کلیولند ایالت اوهایو در حالی که با زنجیر بسته نگهدای می شدند، به اسارت گرفته شده بودند.

در نهایت یک روز ، یکی از این سه زن موفق شد از خانه فرار کند و به پلیس زنگ بزند و آدرس محل نگهداری شان را بدهد و این گونه بود که خبر پیدا شدن 3 زن که به صورت برده در یک خانه به مدت یک دهه به اسارت گرفته شده بودند تبدیل به مهم ترین سوژه رسانه های آمریکایی و یکی از مهم ترین سوژه های رسانه ای سال گذشته میلادی (2013) شد.

نکته  و درسی که ما به عنوان جامعه ایرانی باید از این واقعه بیاموزیم نحوه واکنش جامعه آمریکا پس از پیدا شدن این سه زن و تلاش آنها برای جبران ستم هایی است که به آنها رفته است.

برای نمونه " جان کاسیچ" فرماندار ایالت اوهایو هفته گذشته برای سخنرانی سالانه خود ( فرماندارها نیز در آمریکا همچون روسای جمهور نطق سالانه برای مردم ایالت دارند که به آن "state of the state" گفته می شود) از این سه زن دعوت کرد و با حضور این سه زن در کنار خود نطق سالانه خود را ایراد کرد. فکر می کنید چرا؟!

قضیه نیاز به توضیح بیشتری ندارد ؛ چون این سه زن قربانی اهمال یک جامعه بوده اند و بابت این اهمال 10 سال از بهترین دوران عمر و زندگی خود را با شکنجه روزانه سپری کرده اند.

به طور مشخص در پرونده این سه زن ، گفته شده همسایه های مرد متجاوز بارها به پلیس درباره مشکوک بودن خانه او گزارش داده بودند ، اما پلیس ایالتی به دلیل اهمال کاری و یا قصور و یا هر دلیل دیگری به وظیفه خود به درستی عمل نکرده بود ، چون اگر عمل می کرد این سه زن را زودتر می یافت.

بگذاریم و بگذریم و تنها به یک نکته پند آموز از این حکایت و حکایت های مشابه بسنده کنیم. ستم باید جبران شود و همان گونه که تک تک شهروندان در قبال خودشان، خانواده شان و جامعه شان مسئولیت دارند ، روح جمعی جامعه نیز در قبال سرنوشت تک تک شهروندان مسئول است.

در ماجرای سه زن زندانی در ایالت اوهایو ، جامعه آمریکا پس از کشف این حادثه تلاش کرده است دردهای آنان را به نوعی التیام بخشد ، رسانه ها از این سه زن دعوت کرده و می کنند تا سرنوشت خود را بازگو کنند، انجمن ها به نوبه خود همین کار را می کنند و تک تک شهروندان با ابراز همدردی با این سه زن تلاش دارند ستم رفته به آنها را جبران کنند و آنها را به زندگی عادی بازگردانند ، چرا که تک تک شهروندان "مسئولیت اجتماعی" دارند و همین مسئولیت اجتماعی است که  ما انسان ها را به یکدیگر پیوند می دهد و کلیتی به نام " ملت " و حتی فراتر " جامعه بشری" را می سازد.

متاسفانه جامعه ما در سال های گذشته به نحو کم سابقه  و بارزی از احساس مسئولیت اجتماعی فاصله گرفته است. از نهادهای مسئول حکومتی گرفته تا تک تک شهروندان ، وقتی حادثه ای پیش می آید همه به جای اینکه به فکر کمک کردن و پیدا کردن بهترین راه برای کاهش آلام قربانی حادثه شوند، بیش و پیش از آن به دنبال پیدا کردن دوربین موبایل برای عکس و فیلمبرداری ، تجمع  بی مورد و پیدا کردن توجیه برای ارایه گزارش حادثه و فرافکنی اند.

گویی احساس مسئولیت اجتماعی مرده است؛ وقتی در خیابان حادثه ای اتفاق می افتد نباید به سادگی از کنار آن رد شد و باید احساس مسئولیت کرد  و در صورت لزوم با مجریان اعمال قانون برای انجام وظیفه شان همکاری کرد و مانند شهروندی مسئول عمل کرد.

جامعه و شهروند یک کلیت یکپارچه اند و اشکال در هر کدام از آنها به دیگری نیز سرایت می کند. نمی توان در یک جامعه بیمار تن به ساحل سلامت داد و سرخوش بود از این که " امواج توفان تلاطم ها به ما نمی رسد" ؛ تجربه ثابت کرده است تلاطم یک جامعه متشنج و مشکل دار دیر یا زود به اشکال گوناگون به همه می رسد و تک تک شهروندان از اثرات زیان بار و مخرب آن آسیب می بینند.

برای اینکه چنین نشود باید احساس مسئولیت داشت و به موقع دردها را التیام بخشید و ضعف ها را گفت و جبران کرد و نگذاشت زخم ها به کینه و کینه به نفرت و نفرت به انتقام و انشقاق بکشد.

 شاعر بزرگ" سعدی" اشعار خود  را تنها برای شعار دادن و نوشتن پشت اسکناس  نسروده است، این شاعر گران قدر اشعار پند آموز خود را برای نسل خود و نسل های آتی ایران زمین و جامه عمل پوشیده شدن سروده است؛ و چه زیبا سروده است :

بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضو ها را نماند قرار

+238
رأی دهید
-8

caroline - تهران - ایران
ایران امروز ما !!!! چه کسی میگوید که گرانی اینجاست؟. دوره ارزانی است؟. چه شرافت ارزان!. تن عریان ارزان!. و دروغ از همه چیز ارزانتر. آبرو قیمت یک تکه نان. و چه تخفیف بزرگی خورده است، . قیمت هر انسان!!!!!!!.
دوشنبه 12 اسفند 1392 - 18:51
alavi2000ca - استکهلم - سوئد
دکتر هلاکویی یک صحبت بسیار ارزشمند دارند و آن اینکه هیچکس انسان بدنیا نمی‌آید و باید آدم شدن را در مسیر تربیت خانواده و جامعه آموخت. وقتی‌ نسل جدید در ایران از خانواده گرفته تا مدرسه و .. ریاکاری را یاد می‌گیرد و اینکه باید گلیم خودش را از آب بیرون بکشد چه انتظاری می‌توان داشت. این مشکلات از آن دسته بدبختی‌هایی‌ است که جمهوری اسلامی بر سر ایران آورده و آثار آن از نابودی اقتصادی هم بدتر است. نفرین بر این رژیم ننگ الود که ایران را از همه نظر نابود کردند.
دوشنبه 12 اسفند 1392 - 20:50
delmorde - یوتوبوری - سوئد
تا کی ما بخودمان می اییم، معلم نیست. ببینید در کشور این اخوندها چه می کنند. اما باز عده ای از انها حمایت می نمایند. از جنایت گرفته تا خیانت به اموال عمومی ( بیت المال ). هوادارانشان در دوایر دولتی و شرکتهای وابسته بدولت چه دزدیها که نمی کنند. زنجانیها، ضرابیها از کجا حمایت میشوند این ظلم به همه است این گرانیهای شبهای عید به کدام قشر از جامعه لطمه میزند؟ در کشورما وقتی جنسی گران شد دیگر ارزان نمی شود و این خاص فقط و فقط ایرانست. انهم بخصوص بعد از انقلاب نحس اسلامی. روزنامه ها مهر سکوت بلب دارند در مقابل جنایات. سیاستمداران ملی ما در سوراخ خزیده اند! اعدامها و حبس دگراندیشان ادامه دارد. در خیابانها اگر اتفاقی می افتد عوض حمایت از مظلومین فیلم می گیرند. ادامه
دوشنبه 12 اسفند 1392 - 21:37
delmorde - یوتوبوری - سوئد
خون ان دو زن کارگر در اتش سوزی خیابان جمهوری را با وقاحت مسولین اتش نشانی که بدلیل اهمال کاری باعث شدند با مشتی دلایل احمقانه پایمال کردند. یا اون بچهای دوره گردی که بکار در خیابانها گرفته میشوند که حتی بعضی فاقد شناسنامه اند، اینها همگی جنایت است که رسانه های کشور از کنارش با یک مقاله کوتاه می گذرد. و خیلی اتفاقاتی که در خیابانهای شهرهای ایران چه رژیم انجام میدهد یا بعضی ارازل و اوباش. رسانها انطور که باید پیگیری نمی کنند. روزنامه نگاران ما اکثرا در خدمت رژیمند!؟خبرنگاران ما و سیاسیون ملی ما توجهی به مسئولیتی که جامعه به انها داده ندارند. همه چی تاسف اور است. علتی که جامعه منسجم نداریم همین افراد بی مسئولند، همه یا میترسند یا فکر نان بنرخ روزند.
دوشنبه 12 اسفند 1392 - 21:55
jila.purple - وین - اتریش
واقعا کارشون قابل ستایشه.به جای توهین کردن و طرد کردنشون, بهشون کمک می کنن تا دوباره به زندگیه عادیشون برگردن.به این می گن انسانیت...!
دوشنبه 12 اسفند 1392 - 23:14
perser68 - فلوریدا - امریکا
چرا؟برای تماشای زجر کشیدن یه انسان خیلی‌‌ها آماده هستن!!!دختران و زنان ما رو به خاطر چند خال موی بیرون افتاده با لگد به داخل ماشین پرت می‌کنن و همه میایستن به تماشا!!!پسران و مردان ما رو لخت با گردن‌های افتوبه آویزون به روی زمین میکشن و شلاق و باتوم میزنن و خیلی‌‌ها هم اتفاقا خوشحال که اینها اوباش هستن و دست جمهوری کثافت مذهبی‌ اسلامی درد نکنه هم تراوش می‌کنن!!!جذام آخوندی به سراغ تک تک ایرانی‌‌ها خواهد رفت و به کسی‌ رحم نخواهد کرد!ننگ به رژیم ضدّ انسان فاشیستی اسلامی خامنه‌ای
‌سه شنبه 13 اسفند 1392 - 00:18
فوزولباشی - کزویک - کانادا
در زمان جنگ عراق با ایران وقتی حمله هوایی میشدو بمبها را میانداختند همه شکر میکردند که تو سر اونها نیافتاده غافل و بی اعتنا به اینکه سر همسایه اونطرفتر افتاده.برتولت برشت کارگردان تاتر المان میگفت : اون اوایل که نازیها حمله میکردند و یهودیها را میبردند ما میگفتیم خب به ما که یهودی نیستیم مربوط نمیشه و اما بعد از یهودیها نوبت ما هم شد.متعد باشیم.
‌سه شنبه 13 اسفند 1392 - 01:00
آزاده هبوط - ملبورن - استرالیا
من هنوز که هنوز قضیه دختر بچه های شین آباد رو نمی تونم هضم کنم .. واسه هر برنامه ای بچه ها رو از مدرسه به خیابان بیرون میکشند واسه تبلیغات خودشون ولی هیچ کس تظاهراتی نکرد و تجمعی نکرد واسه این دخترهای معصوم و یا 2 خانم کارگر که پرت شدند از ساختمان .............. حالا اینجا نزدیک به 5 هزار نفر باهر ملیتی واسه مرگ یکی از ایرانیان در یکی از جزیزه های گینه نو بیرون اومدند شمع روشن کردند . کجاست انسانیت ؟؟؟؟
‌سه شنبه 13 اسفند 1392 - 01:19
فوزولباشی - کزویک - کانادا
در زمان جنگ عراق با ایران وقتی حمله هوایی میشدو بمبها را میانداختند همه شکر میکردند که تو سر اونها نیافتاده غافل و بی اعتنا به اینکه سر همسایه اونطرفتر افتاده.برتولت برشت کارگردان تاتر المان میگفت : اون اوایل که نازیها حمله میکردند و یهودیها را میبردند ما میگفتیم خب به ما که یهودی نیستیم مربوط نمیشه و اما بعد از یهودیها نوبت ما هم شد.متعد باشیم.
‌سه شنبه 13 اسفند 1392 - 01:01
Lolalola - پاریس - فرانسه
اى بابا آمریکایى ها که مثل ایرانیا مسلمون نیستن، نمیشه مقایسه کرد هر چى بو گنده از مسلمون ها میاد.
‌سه شنبه 13 اسفند 1392 - 09:34
shahramareia - تهران - ایران
انسانیت در کشور ما مرده است هرکسی تنها فکر خویشتن است و با این وضعیت فکر معجزه هم کشور را درست نخواهد کرد
‌سه شنبه 13 اسفند 1392 - 10:34
PARVANE1 - برنموث - انگلستان
از دیو و د د ملولم و انسانم آرزوست.
‌سه شنبه 13 اسفند 1392 - 12:27
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.