وحشت عروس‌ خانم از انتقامگیری‌های زن نامریی

شهروند :عروس خانم وقتی به خانه بخت رفت، تصور نمی‌کرد در دام انتقام‌گیری وحشت‌آور یک زن ناشناس گرفتار خواهد شد.

زوج جوانی با مراجعه به دادسرایی در تهران، خواستار ردیابی ناشناسی شدند که مدتی است آسایش آنان را با تهدیدهای عجیب و غریبش به خطر انداخته است.
تازه عروس ۲۲ ساله که بسیار نگران  به نظر می‌رسید، به بازپرس گفت: چند ماه پیش ازدواج کردیم و به‌تازگی در منطقه‌ای نزدیک تهران خانه‌ای اجاره کردیم، هنوز ۲ ماه از زندگی مشترکمان نمی‌گذشت که ناشناسی که مشخص نبود زن است یا مرد به تلفن خانه زنگ می‌زد و با صدایی ترسناک تهدید می‌کرد که مرا خواهد کشت، ابتدا اهمیتی نمی‌دادم و ماجرا را برای همسرم بازگو نمی‌کردم تا این‌که این تماس‌ها بیشتر شد و صداهای پشت تلفن مرا بسیار ترساند و شب‌ها کابوس‌های بدی در خواب می‌دیدم. ماجرای مزاحمت‌های تلفنی را به همسرم گفتم و وی با پیگیری تماس‌ها و شکایت‌ از مزاحم تلفنی فهمید که تماس‌گیرنده از چندین تلفن همگانی تهران، کرج و شهریار برای مزاحمت استفاده می‌کند و ردیابی وی به دلیل پراکندگی جغرافیایی و استفاده از کیوسک‌های مختلف امکان‌پذیر نیست. این زن در ادامه افزود: چند روزی از مزاحمت‌ها خبری نشد تا این‌که از ۱۰روز پیش همان ناشناس به شماره موبایلم نیز زنگ زد و تهدیدهایش به حدی آزاردهنده شده بودند که مجبور شدم چند روزی را برای رهایی از تهدیدها به خانه پدر و مادرم پناه ببرم. وقتی از آنجا به خانه برگشتم و وارد شدم با صحنه هولناکی روبه‌رو شدم. خروس و مرغی که در حیاط داشتیم، سرشان بریده شده بود و وسط پذیرایی افتاده بود و کاغذ مچاله‌شده‌ای نیز کنارشان افتاده بود که نوشته بود تو و شوهرت هم مثل این خروس و مرغ کشته خواهید شد و هیچ راه فراری نخواهید داشت و این پایان راه زندگی شماست. با ادعاهای این زوج، بازپرس به تیمی از پلیس ماموریت داد تا با انجام تعقیب و مراقبت‌های شبانه‌روزی، عامل مزاحمت‌ها را ردیابی کنند که براین اساس تیمی ویژه برای شناسایی وی وارد عمل شدند. ماموران یک هفته به کمین نشستند تا این‌که ساعت ۱۰ صبح، مرد ناشناسی که قصد وارد شدن به خانه زوج جوان را داشت، زیر نظر گرفتند و پس از چندین دقیقه هنگامی که در حال خارج شدن از آنجا بود وی را دستگیر کردند و در بازرسی از خانه با جسد گربه‌ای که شکمش پاره شده بود روبه‌رو شدند. این مرد که خود را «احمد» معرفی می‌کرد در بازجویی‌ها ادعا کرد برای نخستین‌بار است که دست به این کار زده است و از سوی زن ناشناسی اجیر شده که جسد گربه را به داخل این خانه بیندازد.
وی در ادامه بازجویی‌ها گفت: امروز زن جوان به من زنگ زد و گفت که در مقابل انجام این کار به من ۵۰۰‌هزار تومان پول می‌دهد، سپس کلید خانه و کیسه سیاه رنگی را با یک پیک موتوری برایم فرستاد و من نیز آن را در خانه‌ای که آدرسش را داده بود گذاشتم. با ادعاهای ضد و نقیض این مرد،‌ ماموران در شاخه دیگری از تحقیقات با ردیابی سوابق احمد متوجه شدند، وی یکی از تبهکاران قدیمی است که بارها به خاطر جرایم مختلف و برهم زدن نظم جامعه روانه زندان شده است. براین اساس، دوباره وی تحت بازجویی قرار گرفت و هنگامی که با شواهد و قراین پلیسی روبه‌رو شد، لب به اعتراف گشود و گفت: چند هفته پیش زنی جوان به من زنگ زد و خود را از نزدیکان یکی از دوستانم که در زندان با هم آشنا شده بودیم، معرفی کرد. سپس از من خواست تا در ازای پول به خانه این زوج بروم و خروس و مرغ‌ها را بکشم و وسط پذیرایی بیندازم و برای هر بار  ۰۰ ۵ هزار تومان به حسابم می‌ریخت و هر وقت می‌پرسیدم دلیل این کارهایش چیست، جواب می‌داد به تو ربطی ندارد! وی در پاسخ به سوال ماموران که آیا محل زندگی یا مخفیگاه زن ناشناس را می‌شناسد، ادعا کرد که تاکنون وی را ندیده است و دستورات تلفنی به وی صادر می‌شد. با بازداشت شدن تبهکار اجیر شده مزاحمت‌های تلفنی دوباره توسط صدای نامفهوم آغاز شد و تجسس‌های پلیس برای شناسایی وی بی‌نتیجه ماند تا این‌که صداهای ضبط‌شده برای مشخص شدن نوع صدا به اداره تشخیص صدای پلیس آگاهی ارسال شد و تلاش کارآگاهان پس از چند روز آنالیز به وسیله دستگاه‌های رایانه‌ای نشان داد که صدا متعلق به یک زن است. با به دست آمدن این سرنخ، زوج جوان به اداره پلیس احضار شدند و صدای بازیافت شده برای آنان پخش شد که مرد جوان با شنیدن صدا ادعا کرد که این زن را می‌شناسد. وی به پلیس گفت: این زن آزیتا نام دارد و چند سالی با وی ارتباط داشته است و ۲ سال پیش قرار بر ازدواج داشته‌اند، ولی به خاطر اختلافاتی که خانواده‌هایشان داشتند از ازدواج منصرف شده‌اند و از آن زمان  دیگر خبری از وی ندارد. به این ترتیب با راهنمایی مرد جوان کارآگاهان موفق شدند آزیتا را دستگیر کنند و در بازرسی از خانه‌اش رایانه‌ای را که از طریق آن اقدام به تغییر صداها کرده بود، کشف کردند. آزیتا که فکر نمی‌کرد از سوی پلیس دستگیر شود در بازجویی‌ها گفت: من میلاد را از ۴ سال پیش می‌شناسم و تا ۲ سال پیش قرار بود با هم ازدواج کنیم که نشد، البته اصرار من به ازدواج بیشتر از میلاد بود و وی برای رفع کردن اختلافات خانواده‌هایمان کاری انجام نداد و خیلی زود مرا فراموش کرد. وی حتی پیامک‌ها و تلفن‌هایم را جواب نمی‌داد و رفتارهایش مرا به شدت ناراحت و غمگین کرده بود تا این‌که تصمیم گرفتم هرگاه وی ازدواج کند زندگی را برایش تبدیل به جهنم کنم.وی در ادامه افزود: آن قدر انتظار کشیدم تا این‌که میلاد ازدواج کرد و پس از اجاره‌خانه‌ای نقشه‌ام را به اجرا گذاشتم و از طریق یکی از تبهکاران که در ساخت کلید یدک و بازکردن قفل باتجربه بود، موفق به تهیه کلید خانه میلاد شدم. سپس با اجیر کردن تبهکار دیگری از وی  می‌خواستم تا دستوراتم را به اجرا بگذارد و برای هر کارش ۵۰۰ هزار تومان پول می‌دادم. زن شیاد افزود: برای این‌که میلاد مرا نشناسد با استفاده از یک برنامه رایانه‌ای صدایم را تغییر می‌دادم و گاهی اوقات صدای ضبط‌شده‌ام را از تلفن‌های همگانی برای همسرش پخش می‌کردم و با فرستادن اجساد حیوانات به خانه آنان قصد داشتم از این طریق کینه این چند سال را جبران کنم. بنا بر این گزارش باتوجه به اعترافات این زن کینه‌جو، تحقیقات از وی به پایان رسید و با گذشت نکردن زوج جوان پرونده برای صدور حکم به دادگاه فرستاده شد.

+51
رأی دهید
-10

biparva-jan - تهران - ایران
ای اخوند ها ای اخوند ها! این اقا چرا اینقدر بی وفا بوده؟
یکشنبه 20 بهمن 1392 - 12:24
kambizy - الست - هلند
بهتر است لاشه گربه و سگ و شغال که در جاده ها افتاده جمع کنند و توی سلول انفرادی این زن شیطان صفت پرت کنند.
یکشنبه 20 بهمن 1392 - 12:42
hossein+87 - ایران - ایران
واسه عقل کمت بود که باهات ازدواج نکرد.
یکشنبه 20 بهمن 1392 - 12:54
goosfand - نیویورک - آمریکا
به‌به باز هم یه گند دیگه که ریشه‌اش به راوبط پیش از ازدواج بر می‌گرده، و خب خیلی‌ هم بعیده که رابطه جنسی‌ نداشتند؛ حالا روشنفکرا بیاند و این رابطه‌های افراطی پیش از ازدواج رو هی به بهونه‌-های چرت مختلفی‌ چون حریم شخصی‌، مسائل خصوصی، ... به خورد ملت بدند؛ اون چیزی که توی غرب انجام میشه خیلی‌ پاکتر از چیزیه که توی ایران به شکل افراطی به خورد مردم دادند؛ جالب اینجاست که به چشم یه روشنفکر همیشه آخوندا مقصرند! کاش این روشنفکران همه‌چیز‌فهم اینقدر میفهمیدند که یه مفهوم غربی مثل دوست دختر و پسر رو، پیش از چپوندن به مخ مردم، مقداری ویرایش کنند تا بومی بشه و با شرایط اجتماعی و فرهنگی‌ و روحی‌ مردم ساز بشه تا اینقدر کثافت ازش بیرون نیاد؛ روشنفکران توان ویرایش کردن و بومیسازی مفاهیم بیگانه رو ندارند، چون اصلا در این سطح نیستند، و از سطح تقلید کورکورانه بالاتر نمیرند
یکشنبه 20 بهمن 1392 - 13:27
goosfand - نیویورک - آمریکا
تنها چیزی که روشنفکران می‌فهمند اینه که با افتخاری احمقانه با همه سنت‌های جامعه بجنگند، و چرندیات غربی رو جایگزین کنند، و به مخالفهاشون برچسب امل بزنند! جالبتر از همه اینه که این کثافتکاریهای امروزی جامعه ایران رو، از زیرخوابی یه دختر با چند پسر و زن شوهردار با دیگران و وانمود به عاشقی پسران واسه یه تیکه گوشت گرفته تا هجوم جفنگیات غربی چون ولنتاین و هالوین و ...، همه رو گردن آخوندا میندازند، غافل از اینکه تاریخ مصرف این دروغ‌ها تموم شده و باید تقصیرشون رو گردن بگیرند؛ جالبتر اینکه مرکز این غربزدگیها هم تهرانه
یکشنبه 20 بهمن 1392 - 13:34
goleshab - اوگسبورگ - المان
زنیکه عقده‌ای روانی
یکشنبه 20 بهمن 1392 - 13:45
agha_ehsan - تهران - ایران
ها ها خیلی باحال بود. واقعا عجب ملتی هستیم.
یکشنبه 20 بهمن 1392 - 14:08
perser68 - فلوریدا - امریکا
از یه گوسفند بیشتر از این انتظار نمیره!اما جالبیش اینه که دلالی آخوند دزد رو بکنه!با اینا شدیم۷۵میلیون؟
یکشنبه 20 بهمن 1392 - 14:50
pars_iran - دوسلدرف - آلمان
خخخخخخخخخخخخ ، ۲ سال گذشته ، خونه اجاره‌ کرده ، آدم اجیر کرده ، برنامه یارانه یاد گرفته ، پول داده ، که زندگی‌ یکی‌ دیگه رو خراب کنه . بابا عجب ملت گیجی می‌زنیم ما !!!!!
یکشنبه 20 بهمن 1392 - 14:54
shivaa - تهران - ایران
goosfand - نیویورک - آمریکا . موافقم.روشنفکرانمون از همه بیسوادترن حتی از اخوندها! ایرانیها هم که تجدد و مدرنیته رو بجای مغز از پایین تنه شروع کرده اند.روابط زن و مرد در غرب پاکتر از چیزیه که امروز در ایران داریم
یکشنبه 20 بهمن 1392 - 15:28
dark night - تهران - ایران
عجب فضایی هالوینی راه انداخته بوده، این زنیکهٔ پدر سوخته.
یکشنبه 20 بهمن 1392 - 17:43
غزل خاموش - اصفهان - ایران
آخه مرغ و خروس بیچاره چه گناهی کرده بودن؟
یکشنبه 20 بهمن 1392 - 19:27
darih - کالیفرنیا - امریکا
هه هه هه....مرسی perser.... گوسفند و خوب اومدی......گوسفند دلال!!!
یکشنبه 20 بهمن 1392 - 22:25
perser68 - فلوریدا - امریکا
darih - کالیفرنیا - آمریکا. والا به خدا!از تو نیویورک داره قصه شاه و پریون تعریف میکنه!کنار گود لنگش کن((:
دوشنبه 21 بهمن 1392 - 05:34
آزاده هبوط - ملبورن - استرالیا
دیوونه .....
دوشنبه 21 بهمن 1392 - 11:23
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.