پناهجویان سوری در جستجوی زندگی در لبنان

بنابر جدیدترین آمار دولتی رقم پناهجویان سوری که به لبنان پناهنده شدهاند از یک میلیون نفر گذشته است. خیلی از این پناهجویان هیچ جایی برای رفتن ندارند و با وسایل و دارایی مختصر در تقلای ادامه زندگی هستند.
در برخی از روستاهای نزدیک مرز، حالا رقم پناهجویان از عده لبنانی هم بیشتر شده است.
در ماه دسامبر سال ۲۰۱۳ اد تامسون عکاس بریتانیایی به لبنان سفر کرد تا ازکسانی که از خانههایشان در بحران سوریه رانده شده بودند عکاسی کند.
این پروژه زمانی آغاز شد که یک دانشجوی جوان لبنانی به نام سمیع حمزه از دانشکده ارتباطات لندن به او گفت که روستایش در لبنان پذیرای پناهجویان سوری است. آنها بعد از سه هفته، کار روی یک پروژه مشترک را آغاز کردند.
عکس های اد تامپسون در کنار مصاحبه هایی می آید که توسط سمیع حمزه انجام شده است. آنها امیدوارند این پروژه، توجه افکار عمومی را به کسانی که به شدت محتاج کمک هستند جلب کند.
انتشار این عکس ها در حالی صورت می گیرد که کنفرانس ژنو ۲، با هدف یافتن یک راه حل سیاسی برای بحران سوریه ادامه دارد؛ بحرانی که به کشته شدن بیش از صد هزار نفر و بیخانمان شدن نه ونیم میلیون نفرمنجر شده است. بانکیمون دبیر کل سازمان ملل، از دست دادن این فرصت برای پایان دادن به بحران سوریه را گناهی "نابخشودنی" دانسته است.
در زیر مجموعه ای از این تصاویر می آید که بعضی داستان خود را دارند.
یکی از بزرگان قومی (در حاشیه چپ تصویر) در مرکز لبنان

من مسئول پناهجویانی هستم که به اینجا آمدهاند. نمی خواهم درباره خودم بگویم. ولی مایلم داستان دو دختر خردسال را روایت کنم. آنها یک روز در شهر پیدایشان شد. بی پناه و در وضعیت اسفباری بودند. خدا میداند که این دو کودک چطور راهشان را از سوریه به اینجا پیدا کرده بودند.
آنها گفتند پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده شان با شلیک گلوله کشته شده اما آن دو، موفق به فرار شدهاند.
خواهرند و خیلی کوچکند. این یک معجزه است که همه این راه را آمدهاند و هنوز زندهاند. من هرچه در توانم بود انجام دادم تا به آنها کمک کنم. برایشان سرپناه آماده کردیم. هر دو هنوز شوکه و خیلی افسرده هستند. آنها شبها کابوس میبینند و در حالی که جیغ میکشند از اتاق بیرون میدوند. من نمیدانم چه کاری باید برایشان بکنم. فقط سعی می کنم مواظبشان باشم.
ساکن خانه ییلاقی یک خانواده لبنانی

نمیدانم از کجا باید شروع کنم. تنها چیزی که می توانم بگویم این است که از خانواده های لبنانی برای پناه دادن به خودمان تشکر کنم. آنها واقعا با ما مهربان بوده اند و مثل خانواده شان با ما رفتار کردهاند. ولی زندگی دشوار است. ما سعی میکنیم زنده بمانیم و حداقلها را تامین کنیم. برای دوام آوردن فقط کار میکنیم و کار میکنیم.
آرزو میکنم می توانستم به خانه و زمین و مزرعهمان برگردم. ما مزرعهداران ثروتمندی بودیم. ولی حالا همه چیز را از دست دادهایم. شهر ما به تلی از خاک تبدیل شده، خالی از سکنه است حتی سگ ها جرات عبور از آن را ندارند.
جنگ همچنان ادامه دارد. یکی از دوستان ما در ارتش سوریه که از شهرمان عبور کرده بود، ازخانه ما عکسهایی فرستاده که نشان میدهد خانه کاملا ویران و تبدیل شده به یک پایگاه ارتش آزاد سوریه که مخالفان بشار اسد از آنجا به ارتش شلیک می کنند.
خیلی از افراد خانوادهام برای آمدن به لبنان پولی ندارند و درمرز سوریه و لبنان درخانههای دست ساز زندگی می کنند. آرزویم این است که می توانستم به خانهام برگردم.

یکی از اولین پناهجویان که در عکسها نیست
من یکی از اولین پناهجویانی بودم که به اینجا آمدم. هیچ چیزی وجود نداشت و من در خانهای می کردم که از کارتن درست شده بود. چند روز بعد، یک خانواده دیگر هم به من ملحق شدند. ما نه پول داشتیم، نه غذا و نه آب.
یکی از مردم شهر دلش به حال ما سوخت و به ما کمک کرد. این تکه زمین که حالا در آن هستیم، متعلق به اوست. بعد پناهجویان بیشتری اینجا آمدند و ما شروع به ساختن یک اردوگاه کردیم. از هر چه می توانستیم و آنچه توسط مردم شهر برای ما تهیه شده بود در ساختن چادر استفاده کردیم.
هیچ بنیاد خیریه ای به ما کمک نمی کند، هیچ کسی دلش به حال ما نسوخته. حتی سازمان ملل کمکی به ما نکرده. آنها برای دو ماه به ما کمک کردند و بعد کمک هایشان قطع شد. هیچ کسی به ما آب یا غذا نداد.
یک سال و نیم است که اینجا زندگی می کنیم. در تابستان از دست مار و عقرب عذاب کشیدیم و در زمستان از آب سرد رنج میبریم. در آسایش نیستیم و کسی هم به فکر ما نیست.
پنجاه خانواده اینجا زندگی میکنند. آرزو می کردم می توانستم به سوریه برگردم. زندگیم از دستم رفته. زیر توفانی از گلوله و بمب از سوریه فرار کردم. فضای وحشتناکی بود. نمی دانم چه به سر خانواده و خانه و شهرم آمده است.


ساکن یک خانه اجارهای

ما از تمام پولی که برایمان باقی مانده خرج می کنیم و به زودی همه سرمایهمان تمام می شود. به زودی هیچ پولی نخواهم داشت تا از خانواده ام مراقبت کنم.
آبی که می نوشیم آلوده است و ما را مریض میکند. سفرمان از سوریه واقعا ناگوار و سخت بوده و نمیخواهم دربارهاش حرف بزنم.
هر چیزی که ما در این اتاق داریم از وسایلی است که دیگران دور انداخته اند. در خانهمان در سوریه زندگی مان این طور نبود. ما زندگی فوق العاده ای داشتیم.
عکسهای این مجموعه را اد تامپسون عکاس بریتانیایی گرفته و مصاحبه ها توسط سمیع حمزه دانشجوی لبنانی انجام شده است. این پروژه، همچنان ادامه دارد.