دانشجوی ایرانی آزاد شده از زندان‌های مالزی: اعدام شوی راحت تری!

ماجرایی که برای حامد 27 ساله رخ داد، نمونه خوبی برای کسانیست که در سفرهای خارجی غفلت می کنند. او چند سال قبل برای ادامه تحصیل به مالزی رفت و توانست مدرک فوق‌لیسانس مدیریت را از یکی از دانشگاه‌های این کشور بگیرد. روزهای خوشی را در این کشور سپری کرد و حتی یک صرافی هم در مالزی راه انداخت اما در ادامه سرنوشت آن‌طور که او می‌خواست برایش رقم نخورد. همکاری ناخواسته با قاچاقچیان شیشه او را به عمق بیچارگی کشاند و باعث شد که از سوی پلیس دستگیر شود. حامد در گفتگو با سرنخ از روزهایی که در بازداشت اداره اطلاعات مواد مخدر مالزی بود به عنوان بدترین روزهای زندگی‌اش یاد می‌کند و می‌گوید دوست دارم دیگران حرف‌هایم را بخوانند و بشنوند و از مالزی بترسند.» گفت‌وگوی با او را در ادامه می‌خوانید.

چه زمانی به مالزی رفتی و چطور شد که در آنجام ماندگار شدی؟
سال 2007 برای درست خواندن به مالزی رفتم. بعد از مدتی کم‌کم تصمیم گرفتم در آنجا کار کنم. فکر کردم که راه انداختن صرافی کار خوبی است رفتم شهر کوالالامپور و مشغول شدم. درآمد خوبی داشتم و همه‌چیز خوب بود تا اینکه پای خلافکارها به مالزی باز شد و آتشی که آنها به پا کردند دامان من را هم گرفت.
تو و قاچاقچیان شیشه چه رابطه‌ای داشتید؟
من ناخواسته با آنها کار کردم و پول‌هایشان را به ایران حواله می‌کردم. اما عده‌ای هم هستند که خواسته یا ناخواسته قربانی این باندها می‌شوند به اینها «فدایی می‌گویند. چون از ایران به آنها بسته‌ای می‌دهند و می‌گویند این بسته را ببر مالزی مثلاً یک کیلو شیشه را اگر در ایران 8 میلیون تومان بخرند. در مالزی چند برابر می‌فروشند و به همین دلیل به کسانی که بتوانند این محموله‌ها را برایشان رد کنند دستمزد خوبی می‌دهند. این افراد (فدایی‌ها) هم بی‌خبر از اینکه ممکن است چه بلایی سرشان بیاید، وسوسه می‌شوند و در ازای دریافت دستمزد کار انتقال محموله را به عده می‌گیرند اما در فرودگاه مالزی بیشتر آنها گیر می‌افتند.

چطور شد که در مالزی دستگیر و زندانی شدی
من یک ماشین به خلافکار اجاره دادم. یک مرسدس بنز اس‌ال 350. البته می‌دانستم آن مرد یک خلافکار است اما چون می‌دانستم این افراد خودشان مواد حمل نمی‌کنند خیالم راحت بود. یک روز این آقا آمد محل کارم که کرایه ماشین را بدهد. آن روز چون من ماشین نداشتم گفت سوار شو من می‌رسانمت. من هم سوار شدم و به سمت خانه حرکت کردیم. رسیدیم و من پیاده شدم چند لحظه بعد صدای شلیک شنیدم. دیدم مأموران پلیس که در تعقیب آن مرد بودند چند گلوله شلیک کردند. مرد خلافکار جهت خیابان حرکت کرد و متواری شد. مأموران هم مرا گرفتند و کلی کتک زدند. چند ساعت مرا نگه داشتند تا اینکه خودروی مرد خلافکار چند خیابان آن طرف‌تر کشف شد. ماشین را بازرسی کردند و از زیر لاستیک زاپاس دو کیلو شیشه کشف کردند. آنها خانه‌ام را زیرورو کردند گفتم شیشه متعلق به من نیست. من برگه دارم که ماشین را کرایه‌ داده‌ام اما باز داشتم کردند و بردند اداره پلیس

برخورد مأموران با تو چگونه بود؟
برخورد خیلی بدی داشتند. در این حد که به صورتم تف می‌کردند و چیزی برایشان مهم نبود. بیشتر مأموران پلیس هم خودشان معتاد هستند. مثلاً همان موادی را که کشف کردند دو کیلو بود اما نزدیک 300 گرم از رویش برداشتند و به من گفتند چیزی نگوم کمکت می‌کنیم. قبلاً هم شنیده بودم مواد مخدر یک نفر را گرفته بودند که حدود 150 کیلو بوده اما تا به دادگاه برسد حدود 80 کیلو شده بود یعنی در این حد از مواد مخدر دزدی می‌کردند. آنقدر سود شیشه در مالزی زیاد است که هر کسی را وسوسه می‌کند.

برخورد دادگاه مالزی چطور بود؟
آنها قانون ضعیفی دارند. دنبال این نیستند که مواد متعلق به چه کسی است می‌گویند مواد را از شما گرفته‌ایم و مسئولش شما هستی. مقدار خیلی کم هم اعدام دارد.

بعد از آنکه دستگیر شدی تو را به کجا بردند؟
به یک بازداشتگاهی شبیه قفس. حتی از جایی که سگ‌های ولگرد را هم نگهدای می‌کنند، بدتر بود.

مگر چه شرایطی داشت؟
معمولاً زندانیانی که به خاطر مواد مخدر دستگیر می شوند پیراهن و شلوارک نارجی رنگ و گشاد می‌پوشند و در سلول‌های انفرادی نگهداری می‌شوند اتاقی دو در سه که یک شیر آب دارد حدود 14 روز در این سلول از آنها نگهدای می‌کنند و بعد از آن یا آنها را آزاد می‌کنند یا طرف را به زندان می‌فرستد.

همه زندانیان چنین شرایطی دارند؟
چیزی که گفتم مربوط به زندانیان پرونده‌های مواد مخدر است. زندانیان معمولی در یک سلول دسته‌جمعی هستند و مثلاً در یک اتاقی که به طور ایستاده 20 نفر جا می‌شوند حدود 15 نفر را نگهداری می‌کنند که این افراد لباس بنفش می‌پوشند. یک تخت چوبی دخل اتاق است که رویش می‌خوابند و خبری از پتو، ملحفه و... نیست.

وضعیت غذا در بازداشتگاه چطور بود؟
صبحانه همیشه دو تا بیسکویت و یک پلاستیک چای می‌دادند. چون چای را در کیسه پلاستیکی می‌خورند و لیوان ندارند. ناهار و شام هم در یک کاغذ A4 هفت تا هشت قاشق برنج و یک ماهی کوچک شبیه ماهی کیلکا که سوخته و سیاه است می‌دادند. آب هم باید از همان دستشویی می‌خوردیم. تمام 14 روز وضعیت غذا همین بود. اما اگر شما پول داشته باشی روزی 500 رینگیت که حدود 500 هزار تومان می‌شود باید رشوه بدهی به مأموران بازداشتگاه که اگر آدم خوبی باشند و پولت را نخورند برایت ساندویچ بیاورند.

بعد چه اتفاقی افتاد؟
بعد از 14 روز مرا بردند دادگاه قاضی پرونده را مطالعه کرد. گفت این آقا بیگناه است. من را آزاد کردند اما جلوی در دوباره به من دستبند زدند. گفتند حالا دوباره بازداشتی.

چرا دوباره دستگیرت کردند؟
اصلاً آزاد نکردند که بخواهند دوباره دستگیر کنند این بار به خاطر یک قانونی به نام ال‌ال‌بی‌کی مرا بردند. گفتند 30 روز تحت نظر وزارت کشور و 30 روز تحت نظر پلیس اطلاعات مالزی هستی. بعد از 60 روز یا آزاد می‌شوی یا اینکه می‌توانیم تو را 2 سال زندانی کنیم و این 2 سال می‌تواند تا 8 سال هم تمدید شود به این ترتیب مرا در بازداشتگاه نگه داشتند. راستش این قانون دست پلیس را باز می‌گذارد، برای اینکه هرکسی که مظنون به حمل و قاچاق مواد هم باشد حتی در صورت حکم تبرئه دادگاه از 60 روز تا 8 سال در زندان بماند

چقدر طول کشید تا به پرونده‌ات در دادگاه رسیدگی شود؟
اول یک وکیلی گرفتم. از چیزهایی که داخل سلول روی دیوار نوشته شده بود با وکیلی به نام داتو آشنا شدم. روی دیوارهای زندان نوشته شده بود که او وکیل خوبی است. من هم خانواده‌ام را سراغش فرستادم. 40 میلیون تومان از آنها گرفت و گفت تضمین می‌دهم که آزاد می‌شوی. حتی تاریخ آزادی‌ام را هم گرفت. چون رابطه خوبی با دادگاه داشت. چند روز بعد بالاخره آزاد شدم.

اگر کسی واقعاً مواد مخدر با خود به این کشور ببرد. بعد از دستگیری سرنوشتش چه می‌شود؟
من بیگناه بودم اما این همه عذاب کشیدم. چه برسد به اینکه طرف گناهکار هم باشد. معمولاً شیشه‌ای که از ایران به مالزی قاچاق می‌شود یا داخل چمدان جاسازی شده یا اینکه در معده مسافر. کسانی که مواد می‌بلعند تا آن را قاچاق کنند راهی برای فرار ندارند. چون قطعاً می‌دانسته‌اند چه چیزی خورده‌اند. اکثر این افراد حکمشان اعدام است چون راهی برای فرار ندارند که بگویند نمی‌دانستیم چه خورده‌ایم. به خاطر همین هیچ تلاشی نمی کنند و وکیل هم نمی‌گیرند اما افرادی که در چمدان‌شان مواد پیدا می شود فقط حدود 10 درصد شانس دارند که به اعدام محکوم نشوند. آنها می‌گویند بار برای من نبوده و یا اینکه چمدانم جابه‌جا شده که از آنها هم آزمایش‌های مخصوصی می گیرند و در بیشتر مواقع همه‌چیز معلوم می‌شود افرادی که در چند وقت اخیر حکم اعدام گرفته‌اند. بیشترشان در فرودگاه گرفتار شده‌اند.

چند نفر ایرانی در زندان‌های مالزی منتظر اجرای حکم اعدام هستند؟
آنطور که شنیده‌ام حدود 50 ، 60 نفر حکمشان صادر شده و منتظر اعدام هستند حدود 300 تا 4000 نفر هم زندانی هستند که مطمئنم اگر به این تعداد کمک نشود بیشترشان حکم اعدام می‌گیرند.

آیا در مدتی که در مالزی بودی شنیدی که یک ایرانی اعدام شود؟
تا به حال هیچ ایرانی‌ای در مالزی اعدام نشده است و فقط براشان حکم صادر شده است. چون صدور حکم اعدام بین 5 تا 7 سالی طول می‌کشد و هیچ ایرانی‌ای تا به حال این زمان را به طور کامل طی نکرده که بخواهد اعدام شود. از طرفی قانونی در جنوب شرق آسیا تصویب شد که دیگر کسی را اعدام نکنند. مالزی هم از جمله این کشورهاست. اما اگر اعدامت کنند راحت‌تر است تا اینکه بخواهی شرایط سخت زندان‌های مالزی را تجربه کنی.

+91
رأی دهید
-20

سالار123 - کوالالامپور - مالزی
اینکه زندانهای مالزی بد است جای تردید نیست، ولی متاسفانه آنقدر برخی از ایرانیان هنجار شکنی می کنند که هر برخوردی که در حق ایرانیان می شه نمی شه دفاعی داشت. وقتی کسی تو خیابونا لایی می کشه دلت می لرزه ایرانی نباشه (معمولا هست)، وقتی تو صف مترو، اتوبوس و.. می زنند، ترویج مذهب شیعه که برنامه ریزی شده است متاسفانه، انواع خبرهای قاچاق ایرانیان (هر هفته حداقل 2 خبر شنیده می شه)، مصرف بیش از حد مشروبات الکلی در برخی خیابانها و.. (واقعا 6، 7 سال قبل که ایرانی کم بود و شناختی نسبت به ما نداشتند چه برخورد محترمانه ای با ایرانیان داشتند ولی الان چه برخوردی می بینیم که 100% عاملش خودمون هستیم، چون برخورد همین مالزیایها با مردم اکثر مردم دنیا خیلی خوب و محترمانه است). از ماست که بر ماست
‌سه شنبه 19 آذر 1392 - 01:55
dkdk - اسلیس - دانمارک
یعنی‌ واقعاً ارزش دارد؟به خداوندی خدا که ‌یک میلیارد تومان هم ارزش اینو نداره که حتی دو ماه در چنین کثافت خانه‌ای نگاهت دارند،اونم با توهین و کتک.بابا چرا مثل احمق‌ها بعضی‌ها یادشان می‌ره که ‌یک روزی بالاخره می‌میرند.حال آیا برای زند‌گی فانی ارزش داره که بخاطر پولدار شدن اینقدر حقیر بشوید؟کوچک بشوید؟کتک بخورید؟باهاتون مثل آشغال رفتار بشه؟و در اخر هم اعدام بشوید.خداییش نداره.در اخر شعری بسیار معنا دار را برای چنین افرادی..آنان که راه دارند و بیراه میروند...بگذار روند و ببینن سزای خویش.
‌سه شنبه 19 آذر 1392 - 04:27
سلسله اشکانیان - نیو یورک - ایالات متحده
همشونو اعدام کنید ، ایرانی آدم بشو نیست، خدایا یا این قوم رو اصلاح کن یا اگر درست بشو نیستند ریششونو بکّن. هیچکی از دست ایرانی‌ها آسایش نداره، .دیدم که میگم .
‌سه شنبه 19 آذر 1392 - 05:20
robinhoodd - ملبورن - استراليا
آدم سالم و درست حسابی‌ کمتر مالزی میره ،، قطعاً معمولا برای خلاف می‌رن و گیر میفتن
‌سه شنبه 19 آذر 1392 - 06:35
سيروس كمال - دبى - امارات
اى ایرانیانى که به اعلیحضرت توهین کردید و میکنید تا عده اى به شما بگویند سواد دار .. ما در ان زمان به کشورهایی مثل مالزی یا دبی یا تایلند اصلا سفر نمیکردیم میدانید چرا ؟ برای اینکه در حد شخصیت ما نبود و شخصیت ما کشورهای پیشرفته ای مثل المان . انگلیس . امریکا . سویس .. بود . حتی بدون روادید . ایرانی شخصیتی والا داشت . محترم بود و همه جا بهش احترام میگذاشتند و با امدن یارو معنویت ایرانی عوض شد و از انسان محترم تبدیل شد به نامحترم ترین بشر در دنیا .
‌سه شنبه 19 آذر 1392 - 05:56
a.ahooraei - کلن - آلمان
سیروس کمال، حالا تو دبی چیکار میکنی؟ چون به اعیحضرت توهین شده رو لج افتادی؟ دوست عزیز ریشه ها آلوده ست. خود محمدرضا شاه هم کفن تنش میکرد و حج و مشهد را زیارت میکرد. اگه به جای این اعمال یه ذره به فکر فرهنگ سازی و فاصله گرفتن از این مذهب تحجر می بود ، این ملت در دامان خمینی ولنگار نمی شدند.
‌سه شنبه 19 آذر 1392 - 10:31
m.n.s - کرج - ایران
درامد خوبی داشتم نا خواسته قاچاقچی شدم بگو قناعت نداشتم بگو میخواستم توی مالیزی برج بخرم اونم از راه مواد فروشی ضمنا مگر تو زندان ایران خیلی راحتی ؟حالا خوبه تو زندان مالیزی بهت تجاوز نکردن مثل ایران مالیزی باید یک هوتل 5 ستاره بسازه برای قاچاق چیان محترم ایرانی که توی زندان برایشان بی احترامی نشه .
‌سه شنبه 19 آذر 1392 - 12:58
motalleb - یوتبوری - سوئد
من با اعدام کاملا مخالفم غیر از قاچاقچیان مواد مخدر و متجاوزین به بچه ها و خانم ها ...
‌سه شنبه 19 آذر 1392 - 13:50
Freedomforiran - لندن - انگلستان
درود به روان پادشاه خوب و عزیزم شاهنشاه محمد رضا پهلوى روحشان شاد و یادشان گرامى باد و لعنت بر ملت نمکنشناس
‌سه شنبه 19 آذر 1392 - 15:24
سيروس كمال - دبى - امارات
a.ahooraei - کلن - آلمان . توى المان چیکار میکنی ؟؟!! اعلیحضرت طبق قانون اساسی مجبور بود که اگر این کار را نمیکرد سالها قبل رفته بود . ما اگر هنوز هم یک کم احترام در دنیا داریم به خاطر ان مرد هست . یعنی فکر میکنی خمینی رو ایرانی اورد یا کنفرانس گوادلوپ ؟؟ ما ایرانیها خودمون خرابیم میدونی چرا ؟ همینکه از من میپرسی تو دبی چیکار میکنی ؟ دلم میخواد داستان زندگیم را بگویم اما من زن و بچه دارم و اونها دلشون نمیخواد منو ساعت 5 صبح بر روی جرثقیل تازیان ببیتتد .
‌سه شنبه 19 آذر 1392 - 13:59
تیردادسورنا - ایران - ایران
سیروس کمال - دبى - امارات دوست عزیز اسم اعلیحضرت را نیارد بعضیها علی الخصوص مدعیان دزدیده شدن انقلاب به این کلمه شدیدا حساسیت دارند در مورد مذهب دوستی مرحوم مصدق چیزی نمیگن! حالا اگه شاه خدابیامرز ضد مذهبی شدید بود ایراد میگرفتن چرا به اعتقادات 36 میلیون ایرانی احترام نمیذاشت! خلاصه اینکه در نزد این روشنفکران تازه ضد مذهبی شده ها شاه مسببب مذهبی بودن مردم ایران از 1400 سال پیش تا به حال و آینده میباشد! آقایان به خیال خودتان روشنفکر اصلا شاه پیامبر اسلام و موسس فقه جعفری و مذهب برحق شیعه است! حالا راضی شدین؟!
‌سه شنبه 19 آذر 1392 - 16:20
parandeh - بیرمینگهام - امریکا
a.ahooraei - کلن - آلمان. موافقم.
‌سه شنبه 19 آذر 1392 - 18:49
گربه_سگ - لوزان - سوئیس
سیروس کمال - دبى - امارات..... سفر کردن به مالزی در حد شخصیت شما نبوده؟!!....آخی...واقعا چرا بعضیا فکر میکنن یه چیز خاصن...همه مردم دنیا در هر کشوری که باشن واسه خودشون غرور دارن...تا حالا فکر کردی شاید تو مالزی هم بعضیا در مورد ایران مثل شما فکر کنن.......بعدشم اعلیحضرت دیگه کیه...ها ها ها ....مردم از خنده..
‌سه شنبه 19 آذر 1392 - 20:01
گربه_سگ - لوزان - سوئیس
تیردادسورنا - ایران - ایران......ملت ایران با همه چیز غلو شده واحساسی برخورد میکنه...رضاشاه امام خمینی و بقیه زمامداران در طول تاریخ..... خوب و بد گفته میشن ...حالا یکی میگه خمینی خوب بود و شاه بد بود یکی برعکسش رو میگه....و فقط یه عده کمی هستن که واقعیت رو میگن....واقعیت اینه که هر زمامداری در دوره خودش هم کارای مفید کرده برای ایران و هم کارایی کرده که به ضرر مردم تموم شده ....هیچ کدوم سیاه مطلق یا سفید مطلق نیستن....
‌سه شنبه 19 آذر 1392 - 20:13
تیردادسورنا - ایران - ایران
گربه_سگ - لوزان - سوئیس خدا پدر و مادرت را بیامرزه ،دوست گرامی منم همین رو میگم شاه هم کامل نبود ایراداتی داشت اما مردم ایران چی؟ جنبه دمکراسی را داشتند؟حکومت شاه خدابیامرز با نخست وزیری شادروان بختیار داشت بطرف دمکراسی میرفت آیا مردم ایران این را درک کردند و از فرصت استفاده کردند؟یا اینکه هر طیف از مخالفان دنبال ایدئولوژی خودش رفت مردم ایران ذاتا همه خودخواه و پرتوقع و سطحی نگرند ایراد حکومت شاه نبودن آزادیهای سیاسی بود حالا چی شد؟ به اون رسیدیم یا اینکه آزادی های اجتماعی رو هم از دست دادیم؟
‌چهارشنبه 20 آذر 1392 - 04:02
یا علی مدد - منچستر - انگلستان
کسی اگر سالم زندگی کند آیا دچار این مصیبتها می شود !؟ وقتی هنجار شکنی می کنید و قوانین را نادیده می گیرید و بعلاوه خارجی هم هستید معلومه که چه بلائی سرتان می آید ! مدرک فوق‌لیسانس مدیریت و داشتن صرافی و وضع مالی خوب دیگه چه مرگت بود !؟ خوشی زیر دلتو بزنه خوب همین میشه دیگه ! اما با همه این اوصاف واقعا دلم براش سوخت! واقعا شرایط آنجا با این توصیفها خیلی وحشتناکه ! انشاء الله بلا دور باشه و انشاء الله نه هیچ ایرانی بلکه هیچ انسانی دچار چنین شرایطی تو زندگیش نشه > آمین
‌چهارشنبه 20 آذر 1392 - 14:04
سيروس كمال - دبى - امارات
گربه_سگ - لوزان - سوئیس . بمیر از خنده ، به من چه . خیلی میخواد تا درک کنی اعلبحضرت یعنی چه . شاید دلخور شدی به تازیان حمله کردم .
‌چهارشنبه 20 آذر 1392 - 14:28
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.