تاجر ایرانی-کاناداییای که به اتهام جاسوسی در اوین زندانی شد
عفو بینالملل در گزارشی داستان حمید قاسمی شال٬ شهروند ایرانی-کاناداییای را بازگو کرده است. حمید قاسمی سال ۱۳۸۷ پس از ورود به تهران٬ بازداشت و به اتهام جاسوسی ابتدا به اعدام محکوم شد و سپس حکمش به پنج سال زندان کاهش یافت. او مهرماه سال جاری از زندان آزاد شد.
این سازمان حقوق بشری که مقرش در لندن است مینویسد حمید قاسمی که از مالکان یک شرکت کامپیوتری است و برادرش البرز هر دو در زندان اوین نگهداری میشدند و هر دو سال ۱۳۸۷ به اتهام محاربه٬ جاسوسی و ارتباط با سازمان مجاهدین خلق به اعدام محکوم شدند.
در این میان البرز سال ۱۳۸۸ در زندان درگذشت و به نوشته عفو بینالملل هنوز دلیل مرگ او مشخص نیست. مقامهای یرانی میگویند که او به سرطان معده مبتلا شده بود٬ هرچند پزشک قانونی گزارش کرده است که سر البرز به شدت آسیب دیده بود.
حمید قاسمی پس از مرگ برادرش چهار سال دیگر در زندان ماند تا این که در نهایت مهرماه سال ۱۳۹۲ آزاد شد٬ هرچند آسیبهای روانی ناشی از دوران حبس همچنان باقی است.
او به عفو بینالملل گفته است: «من ایران را مسئول همه چیز میدانم؛ مرگ برادرم٬ ۶۴ ماهی را که در زندان گذراندم و رنجهایی که همسرم٬ خواهرم٬ مادرم٬ برادرم و خواهر همسرم به خاطر من کشیدند. این اقدامها هیچ توجیهی ندارد.»
کابوس حمید زمانی آغاز شد که سال ۱۳۸۷ و پس از فوت پدرش به ایران سفر کرد تا مدتی را با مادرش٬ برادرش البرز و سایر خواهر و برادرهایش بگذراند. او پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران را ترک کرده بود و ساکن تورانتو بود.
چند روز پس از رسیدنش به ایران٬ مقامهای امنیتی ایران با زور وارد خانه مادری او شدند٬ گذرنامههای آنها را مصادره کرده و البرز را که ساکن ایران بود٬ دستگیر کردند.
زمانی که حمید برای پس گرفتن گذرنامهاش و پیگیری وضعیت برادرش به دادستانی رفت٬ اون نیز بازداشت و برای بازجویی به بازداشتگاه فرستاده شد.
حمید میگوید آنها به او دستبند زدند٬ چشمانش را بستند و او را به یک سلول بردند. او دوران بازجویی را «بسیار بد» توصیف میکند و توضیح میدهد که برای هشت ماه ماموران او را شکنجه روحی و جسمی میکردند.
به گفته حمید در دوران بازجویی او را در سلولی بر روی صندلی فلزی نشانده و یک دستش را با دستبند به پایه میز میبستند. مقابل او آینهای یک طرفه قرار داشت و از یک سو بازجو او را میدید ولی حمید قادر نبود بازجویش را ببیند.
او از نحوه بازجویی میگوید: «ساعتها آنجا بودم٬ گاهی تا نیمه شب. آنها از من میخواستند به آینه روبرویم نگاه کنم و به سوالاتشان جواب بدهم. این احساس به من دست میداد که دارم با خودم صحبت میکنم و این وضعیت من را دیوانه میکرد.»
بازجوها از او میپرسیدند که با چه کسانی در ارتباط است و چه اطلاعاتی از برادرش گرفته است.
حمید میگوید ماموران با استناد به یک ایمیل ساختگی او را متهم به درز اطلاعات حساس ارتش ایران کرده بودند٬ ایمیلی که به البرز که پیشتر به عنوان مهندس مکانیک در ارتش فعالیت میکرد٬ فرستاده شده بود.
هشتماه بعد هر دو نفر به اتهام محاربه٬ جاسوسی و همکاری با سازمان مجاهدین خلق به اعدام محکوم و به زندان اوین منتقل شدند. در دوران دادگاه حمید و البرز اجازه نداشتند وکیلشان را انتخاب کنند و تنها زمانی این امکان فراهم شد که پرونده به دادگاه عالی رفت.
حمید تمام اتهامهایش را رد میکند. او میگوید: «آنها گاه میخواهند عدهای را بازداشت کنند و برایشان اهمیتی ندارد حتی اگر این افراد هیچ کاری نکرده باشند. تنها چیزی که میخواهند این است که گزارش بدهند که افرادی را به خاطر این قبیل اتهامات بازداشت کردهاند.»
به گفته عفو بینالملل بارها به او در زندان گفته شد که ساعاتی یا بعضا دقایقی بعد حکمش اجرا خواهد شد. یک بار حتی ماموران زندان به او چشمبند زدند٬ او را از پلکانی بالا کشیدند و از او خواستند رو به دیوار بایستد. حمید میگوید فکر کرد که میخواهند او را بکشند٬ اما فقط یک اعدام ساختگی بود.
در نهایت خردادماه سال جاری حکم حمید به پنجسال زندان کاهش یافت و مهرماه سال جاری او آزاد شد و به کانادا بازگشت.
حمید میگوید هیچگاه آنچه را بر او رفته فراموش نخواهد کرد و این مسئله که نمیداند برادرش به چه دلیل در زندان فوت کرد٬ او را آزار میدهد.
او میگوید: «آنها (مسئولان) یک معذرتخواهی به خوانده من بدهکارند. آنها هیچ سندی برای این که حتی یک دقیقه من را در بازداشت نگه دارند٬ نداشتند.»