سوریه: خشم و ماتم در دمشق
یک گلوله خمپاره با عبور از پنجره مدرسهای در دمشق وارد کلاس شد
لیز دوست
خبرنگار ارشد بین المللی بی بی سی
سمیرا زکی در حالی که با صدایی بلند ناله و زاری میکرد و صدایش بزرگترین سردخانه دمشق را پر کرده بود، فریاد زد: "من نمیشناسمش. او موهای طلایی و چشمانی سبز داشت، اما چشمانش دیگر سرجایشان نیستند."
این آخرین لحظاتی بود که سمیرا با پسر ۳۵ سالهاش، رافض، گذراند. پسر او در جریان یک حمله خمپارهای جانش را از دست داد، و در این حمله صورتش هم آسیب شدیدی دید. رافض راننده بود، و روز دوشنبه موقعی که داشت به دانشآموزان کمک میکرد که سوار اتوبوسش شوند، دو خمپاره در شهر قدیمی دمشق فرود آمد. او و چهار نفر از بچهها در دم کشته شدند.
گلوله خمپاره دیگری هم با عبور از پنجره مدرسهای در همان حوالی – که شیشههایش با گونیهای شن حفاظت میشد – وارد یکی از کلاسها شد، و تعدادی از دانشآموزان را زخمی کرد و به کلاس درسی که نیمکتهایش ارغوانی و صورتی بودند، آسیب زیادی وارد کرد.
سمیرا زکی فریاد میزد: "پسر من هیچ خطایی نکرده بود. بشار اسد باید همه این افراد را بکشد." اعتراض شدید او به مخالفان حکومت بشار اسد نشان میدهد که این جنگ وحشیانه چطور باعث سرسخت شدن احساسات مردم شده است.
'فرشته به تمام معنا'
کفشهای ورزشی سفید و صورتی ونسا که در حمله خمپارهای کشته شد
با شدت گرفتن سوگ و ماتم، خشم طرفین این درگیریهای خونین هم بیشتر میشود، بهخصوص که بیشتر قربانیان غیرنظامیان بیگناه هستند.
این جنگ بهزودی وارد سومین سال خود خواهد شد. اما با نزدیک شدن خشونتها به قلب دمشق، تلفات در این ناحیه هم رو به افزایش است. وقتی از سردخانه بیمارستان مجتهد دیدن کردیم، جنازه چهار کودکی که همراه راننده اتوبوسشان کشته شده بودند، برای خاکسپاری آماده میشد.
آنتون میخو سرش را میان دستانش گرفته بود و پزشک، زخمهای ونسا، برادرزاده ۸ سالهاش، را بخیه میزد. کفشهای ورزشی سفید و صورتی ونسا همان کنار روی تخت فلزی قرار داشت. آنتون به من گفت: "برادرزاده من یک فرشته به تمام معنا بود. او کلاس چهارم بود و عاشق رفتن به مدرسه بود. وقتی نمیتوانست به مدرسه برود، گریه میکرد."
ونسا برای آخرین بار از خیابانهای سنگی شهر قدیمی دمشق گذشت. تابوت ساده او را با تاج گلهای سفید تزئین کرده، و در وانتی سفید گذاشته بودند. عکس بزرگی از دختری کوچک با چشمان قهوهای درشت در جلوی صف دراز تشییعکنندگان قرار داشت. تشییعکنندگان بهسوی کلیسای ارتدوکس ارمنی کنار مدرسه ونسا میرفتند.
با نزدیک شدن خشونتها به قلب دمشق، تلفات در این ناحیه هم رو به افزایش است
ناقوس کلیسا در میان غرش تیرهای هوایی مسلسلها بهصدا درآمد. شلیک تیر هوایی از رسوم اعراب در مناسبتهاست. در جامعه متحد مسیحیان ارمنی دمشق، کلیسا برای خداحافظی با ونسا و پسربچه دانشآموز دیگری بنام هووانیس آتوکانیان پر از جمعیت شده بود.
روی تابوتهای ساده آنها حروف اول نامشان ذکر شده بود. تابوتها را کنار هم گذاشته بودند. زنی بنام ریما حداد با چشمانی که از شدت گریه سرخ شده بود، به من نزدیک شد و گفت: "به غربیها بگو ما را راحت بگذارند. مگر این بچهها چه کرده بودند که باید اینطور کشته شوند؟ لطفا به آمریکا، بریتانیا، ترکیه، قطر و عربستان سعودی بگو که آدمهای بدی هستند." وقتی به او گفتم که جنگ در هر دو طرف تلفات بجا میگذارد، او از حق ارتش سوریه برای "حمل تفنگ و دفاع از ما" دفاع کرد.
پناهگاه امن
چند خیابان آن سوتر، در مدرسه سنت جان دمشق که مستقیما هدف قرار گرفته بود، زندگی روال عادیاش را از سر گرفته بود.
معلمی در جواب سوالم گفت: "چرا باید امروز مدرسه را تعطیل کنیم؟ اگر این هفته مدرسه را ببندیم، هفته بعد و هفتههای بعد از آن را چه کنیم؟ خدا با ماست."
طبق معمول مشخص کردن اینکه گلوله از کجا و توسط چه کسی شلیک شده، کار دشواری است. اما طبق گزارشها، گروههای اسلامگرایی مثل گروه حکومت اسلامی عراق و شام مواضع خود را در حاشیه دمشق تقویت کرده اند، و شهر را هدف گلولههای خود قرار میدهند.
صندوق کودکان ملل متحد (یونیسف) آنچه را که "رشته حملات سه هفته اخیر به مدارس دمشق" خوانده، محکوم کرده است. ماریا کالیویس، مدیر منطقهای این سازمان، خواستار آن شده که "همه آنهایی که در سوریه نفوذی دارند، به قداست جان کودکان احترام بگذارند و اطمینان حاصل کنند که مدارس پناهگاههایی امن باقی میمانند".
اما این روزها هیچ نقطهای از دمشق امن بنظر نمیرسد، و هر دو طرف بهدنبال برتری نظامی در جنگی هستند که خسارتهای انسانی آن هر روز بیشتر میشود.