دردسرهای زندانیان ایرانی در سرزمین هوشربای مالزی
فرودگاه بینالمللی کوآلالامپور، جایی سالانه میزبان هزاران گردشگر و جوان جویای کاری ایرانی است
رادیو فردا : همهاش هم طبیعت هوشربا و برجهای دوقلو و پارک آبی هیجانانگیز که ایرانیان بسیاری را هر سال راهی مالزی میکند نیست. از کوالالامپور زیبا در ساحل غربی شبه جزیره مالزی خبرهای دیگری هم میرسد. دست کم ۴۰۰ ایرانی چند سالی است که در زندانهای مالزی به سر میبرند. بعضیهایشان حتی حکم اعدام دریافت کردهاند.
مثل شهزاد ۳۱ ساله و ندا ۲۶ ساله که به اتهام قاچاق مواد مخدر به این کشور، حکم اعدام گرفتهاند. خودشان در دفاعیات گفتهاند از ورود مواد مخدر در چمدانهایشان بیاطلاع بودند. مثل خیلی از ایرانیهای دیگر در مالزی که کارشان به دادگاه و قانون و زندان کشیده.
بیشتر اتهامها اطراف مواد مخدر میچرخد. با این حال پلیس مالزی پیش از این از دستگیری ایرانیانی خبر داده که به ادعای این کشور جاعل حرفهای بودند و یا پاسپورت تقلبی در اختیار تروریستها یا قاچاقچیان انسان میگذاشتند.
مالزی در سالهای گذشته یکی از چند مقصد اصلی گردشگران ایرانی و جوانانی بوده که آینده خود را جایی خارج از مرزهای ایران جستجو میکردند. عباس یکی از آنهاست. جوان ۲۷ ساله ایرانی از سه سال پیش در زندان کوالالامپور است. اتهامش حمل مواد مخدر. خانوادهاش در ایران بیخبر، نگران و مستاصل. حالش را از پدرش در تهران میپرسم.
«اینجا شرکت کار میکرد. یه ماشین هم داشت زیر پایش و وقت بیکاریشو با اون کار میکرد. یک دفعه از مادرش... من متوجه نبودم... از مادرش... النگو داشت فروخته و گفته میخوام برم مالزی، یک چند روز تفریح کنم. شاید هم اونجا کار پیدا کنم بمونم. رفته اونجا و بعد رفته هتل. این جور که شنیدم. رفته هتل یک نفر هم ایرانی اونجا بوده. چیزی داشته اون، نداشته؟ نمیدونم. اینها هیچ چیز ازش نگرفتهاند. توی اون هتل مامور ریخته اون طرف را گرفتند، اون برادری داشته اونجا. پول مول داشتند. عرض یک سال پول میدهند، ۶۰ میلیون میدهند و اونو آزاد میکنند. بچه من بیگناه گرفتار میشه میمونه اونجا. بعد از یک سال تازه متوجه شدیم این اونجا گیره. الان سه ساله اونجاست. من وضع مالی خوبی نداشتم. نتونستم برم. فقط زنگ میزد مثلاً دویست رینگیت سیصد رینگیت جور کن برای من بفرست بتونم بهت زنگ بزنم. خودش هم قسم میخوره میگه بابا پروندهام چیزی نیست. چیزی نداشتم من. هیچی نبود. یک بچه سالم. اینجا کار میکرد. سابقهای نداشت. نمیدونم چه کار کنم؟»
اما عباس چرا اساسا به مالزی رفت؟ پدرش از ناچاری، بیکاری و مشکلات اجتماعی در ایران میگوید:
«رفته دیگه. یه جوونی بود که ۲۷ سالش بود. جوون بود. فکر میکرد که حتما بره. یه بار رفته بود تایلند از تایلند بره چیز... پاس اسپانیا بگیره بره نمیدونم انگلیس کجا. دیپورت شد برگشت. این بار دومش بود که رفته اونجا به مشکل خورده. زندان انفرادیش کردند. نمیدونم حکم بریدند، نبریدند؟ نه تنها مال من... من شنیدم ۴۰۰ ، ۵۰۰ نفر اونجا گیرند. یکی برای کار رفت اونجا اشتباه شده. یکی با خودش چیزی برده نبرده. اصلاً گول میخورند. اینجا اینقدر بیکاری هست، اینقدر بدبختی هست، جوون بلند میشه گول حرف اینو اونو میخوره میره اونجا گیر میافته. از شدت بیکاری. از شدت نداری. جوون به اشتباهات گرایش پیدا میکنه. تو هر خونه الان یک جوون یا معتاده، یا بیکاره، یا طلاق گرفته. گرفتاری تو این مملکت زیاده. نمیدونم.»
دلسا در آمریکا زندگی میکند. برادرش که حالا در مالزی در زندان است هم تا پیش از آن در آمریکا زندگی میکرده. دلسا از انواع بیماریهای قارچی و میکروبی میگوید که در زندانهای مالزی سلامت برادرش و زندانیان دیگر را تهدید میکند:
«چیزی که منو بیشتر از همه ناراحت میکنه، مریضی قارچیه که در آنجاست. من خودم در رشته مدیکالم و از این ناراحتم که کسانی که بیماری قارچی میگیرند بیماریشون علاج ناپذیره. یعنی دقیقاً یک سال طول میکشه (صدای گریه... نامفهوم) ولی هر دارویی که برای بیماری قارچی اونجا میرسه دارویی نیست که بیماری قارچی رو خوب کنه. ما تمام تلاشمونو کردیم که بتونیم... من از طریق کار که میکنم پولی بفرستم برای برادرم که بتونه... همسلولیهایش که پولی ندارند لااقل بتونه بهشون کمک کنه. وقتی که اونجا رفتم نزدیک ۲۵ هزار رینگیت که به پول آمریکا میشه هشت هزار دلار دادم که بتونه ککم کنه که بتونم زودتر برادرمو بیارم بیرون. پول من از بین رفت. هوای مالزی به قدری هوای گرمیه که کسی نمیتونه واقعا اونجا دووم بیاره. یعنی باکتری و قارچ تو اون زندان بیداد میکنه. از بیپولی و بدبختی مردم کشورمون باید همه جا در به در باشند.»
شراره سعیدی، سخنگوی جمعی از زندانیان ایرانی در زندانهای مالزی است. از او میپرسم چرا از جامعه ایرانیان ساکن مالزی خبرهایی از این دست بیشتر میرسد تا ایرانیان در کشورهای دیگر؟
«من هفت سال پیش یک سفر توریستی داشتم مالزی. ایرانیان عزت و احترام خیلی زیادی داشتند. کشور دوست و برادر مالزی. همان ماجرا موجب این شد که جمعیت هفتاد هزار نفری ایرانی بیایند مقیم مالزی شوند. سالانه ما ۱۲۰ هزار توریست داریم که یک ارزآوری خوبی است برای این کشور. نفرات اول دانشگاه، مدارس اینترنشنال مالزی اغلب ایرانیها هستند. ولی هر ملیتی وقتی تابعیت کشوری را ندارد و جمعیتش زیاد میشود و از آن مهمتر حمایت دیپلماتیک خوبی هم ندارد دچار یک سری مشکلات میشود. بعد در کشوری داریم صحبت میکنیم که دارای مافیاهای بسیار گستردهای هست. ولی تیتر اول خبرهای رسانههای مالزی حداقل هفتهای یک بار ایرانی است. باعث شد که ناگهان جو به قدری سنگین شود که حتی برای بچههای کوچکی که اینجا میروند مدرسه اینترنشنال مشکل ایجاد شود.»
اما این پرسش همچنان وجود دارد که چرا ایرانیان؟ مالزی کشوری است که تلفیقی از ملیتها و فرهنگهای گوناگون را در خود جا داده. چرا باید ایرانیان در چنین شرایطی قرار گیرند؟ آیا میشود ادعا کرد همه زندانیان ایرانی در مالزی قربانیاند؟ خانم سعیدی مدعی است حتی آنها که آگاهانه مواد مخدر وارد این کشور کردند قربانی ناهنجاریهای اجتماعی و اقتصادی در ایران به حساب میآیند.
«یک اتفاق بدی که افتاده این است که سفارت ما تبلیغ مذهب کرده. مذهب شیعه. چیزی که در مالزی جزو تابوهاست. خطوط قرمز است. وقتی که شما میآیید از حریم قانونی یک کشور میگذرید و پا میگذارید جایی که نباید آنجا دخالت کنید خب قاعدتا نفس کشیدن برای اتباع تان سخت میشود. توجه داشته باشید که از اول اکتبر ویزای ۹۰ روزه تبدیل شد به ۱۴ روز. من اصلا ادعا نمیکنم که همه ایرانیان نمیدانستند چه میکنند. من اینجا شخصی را میشناسم که دو نفر ۱۰ کیلو آمفتامین با خودشان آوردند. ۱۰ کیلو آمفتامین یک میلیون و پانصد هزار رینگیت است. یک ملیون و پانصد هزار رینگیت بالای نیم ملیون دلار است. سه میلیون تومان گرفتند آوردند این را. وقتی که بهش میگویم چطور این کار را کردی؟ میگوید وقتی ضجه میزدم توی تهران هیچکس نبود حتی صد هزار تومان بدهد. با صاحبخانهای که مرا از خانه ریخته بیرون باید چه کار میکردم؟ منظورم یک خانم تنهاست. شما توجه کنید که باندهای مافیایی میآیند کیسهایی را به عنوان «حمال» اصطلاحی که خودشان استفاده میکنند استخدام میکنند که تماما از بیمارستانهای پایین شهر تهران، شهرستانهای خیلی دورافتاده، کسانی که توی پیوند اعضا منتظر هستند که اعضای بدنشان را بفروشند، همه این کیسها از آنجاها انتخاب شدهاند.»
مجرم یا متهم، آگاه یا ناآگاه، این روزها تعداد درخور توجهی از ایرانیان در زندانهای مالزی به سر میبرند. پدر عباس میگوید دولت ایران باید آنها را به کشور بازگرداند.
«بتوانند نقشی داشته باشند آنها را به کشور خودمان بازگردانند. اگر هم اشتباهی هست اینجا رسیدگی کنند یا بتوانند از آن کشور خارج کنند. بیگناهند بردارند بیاورند.»
شراره سعیدی در کوالالامپور هم معتقد است بازگرداندن ایرانیان متهم و زندانی از مالزی به ایران و رسیدگی به وضعیت آنها از وظایف دولت جمهوری اسلامی ایران است.
«حتی آنهایی که قربانی بودند هم سهلانگاری کردند و هر کسی باید تاوان سهلانگاریاش را بپردازد. من در مورد این تقاضا دارم که در قرن ۲۱ مثل انسانهای اولیه رفتار نشود با هموطنان من. در جایی زندگی نکنند که شب موش پایشان را گاز بگیرد. نباید شپش از کله همه ایرانیان در زندانهای مالزی در بیاورند. که ما خبرهای وحشتناکی میشنویم از بیماریهای لاعلاج این بچهها بدون دارو. این وظیفه دولت ایران است. انشاءالله دولت اعتدال و تدبیر کاری انجام بدهد و این بچهها را ببرد از اینجا. توی این مدت هم هموطنان بهتر است به جای قضاوت یک ذره عادلانهتر به این پروسه نگاه کنند و این بچههایی که نیازمند حتی پول یک کارت تلفن هستند برای تماس با خانوادههایشان یک وعده غذا... به آنها در این حد کمک کنند. دولت ما میتواند اینها را استراد داشته باشد. حداقل کسانی که حکم گرفتهاند. مثل بچههایی که اعدامی هستند. این حداقل کاری است که مستخدمان ملت باید در حق مردم انجام دهند.»
پیش از این وزارت امور خارجه ایران اعلام کرده بود نزدیک به ۳۳۰۰ ایرانی در زندانهای خارج از کشور زندانی هستند. در چند سال اخیر تعداد ایرانیانی که به جرم حمل و قاچاق مواد مخدر به کشورهای دیگر به ویژه مالزی و اندونزی دستگیر میشوند افزایش چشمگیری داشته. به طوری که یک مقام پلیس مالزی تعداد ایرانیان دستگیر شده در سال ۲۰۱۰ در این کشور را ۱۳۸ نفر اعلام کرده بود.