چمدان: 'من به هندیها رقص ایرانی یاد میدهم'
چمدان هر پنجشنبه از برنامه چشمانداز بامدادی رادیو فارسی بیبیسی پخش میشود و مجالی است برای گفتگو با ایرانیان خارج از کشور درباره تجربه مهاجرت.
مدرسه رقص خانم بختیاری چند سالی است که هنرجویان فراوانی را در شهر بنگلور به خود جذب کرده است
این که تنها با جانشین کردن واژه "رقصنده" به جای "رقاص" میشود پیشداوریهای مربوط به این هنر قدیمی را از میان برداشت، احتمالا تصوری بیش از حد خوشبینانه است.
این همان "زیباسازی" کلامی است که برای نخستینبار با نوع "افراطی" آن در کانادا روبرو شدم. معلمان کانادایی چند سالی است که تلاش میکنند در تصحیح اوراق امتحانی از خودکار سبز به به جای خودکار قرمز استفاده کنند.
در ادبیات اداری و تجاری کانادا هم روانشناسان صنعتی و سازمانی توصیه میکنند که استفاده از کلمات منفی و "نه" گفتن مستقیم را باید به حداقل رساند.
برای همین هم، بار اول که به یک بانک در ونکوور مراجعه کردم، از برخورد مثبت و محترمانه کارمندان آن ساعتها "مشعوف" شدم و تازه بعد از گذشت سه روز بود که فهمیدم آن روز با درخواست بانکی من موافقت نشده بود. به عبارت دیگر، کارمندان آن بانک، به قدری با برخورد خوب خود مرا جذب کرده بودند که متوجه "نه" گفتن آنها در میان آن همه عبارات مثبت و دلگرم کننده نشده بودم.
اما بعد از مدتی زندگی با کاناداییها، متوجه شدم که این "بهینه سازی کلامی" تنها در حد زیباسازی یک واژه نمیماند، بلکه پیش از پیدا کردن یک واژه جایگزین، نگرشی در میان افراد جامعه قوت میگیرد که ترجیح میدهد به جای "برچسب زدن" به هر رفتار و شغل و آیینی، بر جنبههای مثبت و سازنده آن تمرکز کند.
عکس و ویدئوهایی که از برنامههای اجرا شده توسط شاگردان خانم بختیاری در فضای اینترنت موجود است نشان میدهد دختران هندی به ایدههای او روی خوش نشان دادهاند
این همان فلسفهای است که ساناز بختیاری میگوید او را همچنان پر انرژی و شجاع نگاه داشته و باعث شده حتی در هندوستان که از کشورهای پیشرو در رقص محسوب میشود، از تلاش برای تحقق رویاهایش دست بر ندارد.
او در ایران به آموزش و طراحی رقص مشغول بود. خانم بختیاری از حدود هفت سال پیش به همراه همسرش به شهر بنگلور در جنوب هند مهاجرت کرده است.
"ابتدا فقط و فقط به خاطر همسرم به هندوستان آمدم و هیچ طرح و برنامهای برای راه اندازی آموزشگاه رقص در بنگلور نداشتم."
مدرسه رقص خانم بختیاری چند سالی است که هنرجویان فراوانی را در شهر بنگلور به خود جذب کرده؛ آموزش رقصهای ایرانی و رقص شکم (بِلی دَنس) اصلیترین هدف این آموزشگاه عنوان شده است. اما برای من که از کودکی فیلمهای هندی را پر از رقص و آواز دیده بودم، حتی تصور رونق گرفتن چنین کاری در هند آن هم توسط یک ایرانی، نمونه بارزی از "زیره به کرمان" بردن به نظر میرسید.
"این سوال را بارها از من پرسیدهاند. این درست است که هند یکی از مهدهای پیدایش و گسترش رقص است. در واقع، برای روشنتر شدن اهمیت رقص در فرهنگ هندوستان، کافی است بدانیم که در اروپا ما فقط یک رقص کلاسیک داریم به نام باله و دیگر رقصهای اروپایی در اصل رقصهای فولکلوریک هستند. اما در هند ما هفت رقص کلاسیک داریم و تنها در جنوب هند صدها رقص فولکلوریک وجود دارد. بنابراین، من درک می کنم که تعجب شما از کجا نشات میگیرد. اما واقعیت این است که من از دو جهت خوش شانس بودم؛ اول این که وقتی من به بنگلور آمدم، اینجا کسی از رقصهای خاورمیانهای چیز زیادی نمیدانست و دوم اینکه من در زمان مناسبی این کار را شروع کردم. زمانی که بِلی دَنسینگ دوباره سر زبانها افتاده بود و در اروپا حسابی پر طرفدار شده بود."
خانم بختیاری علاوه بر آموزش رقص، طراح رقصهای گروهی هم هست. عکس و ویدئوهایی که از برنامههای اجرا شده توسط شاگردان او در فضای اینترنت موجود است نشان میدهد جوانان مقیم بنگلور به ایدههای او روی خوش نشان دادهاند. با این حال، در هنگام گفتگو، برای من هنوز یک سوال اساسی باقی مانده بود؛ این که شهرت اخیر رقص شکم آیا به علت تاثیر آن در خوش اندامی خانمهاست و یا این که فلسفه دیگری پشت این رقص قدیمی خاورمیانهای وجود دارد.
از بِلیدَنس به عنوان یکی از قدیمیترین رقصها یاد میشود
"بِلی دَنس یکی از قدیمیترین رقصهای جهان است. تاریخ پیدایش آن را به ۳۵۰۰ سال پیش نسبت میدهند. به زمانی که در مصر هنوز خدایان زن پرستش میشدند. گفته میشود که در آن ایام، زنان قدرت زایش خود را جشن میگرفتند و رقص شکم به نوعی در ستایش زنانگی بود. بیشتر حرکات این رقص هم برگفته از همان حرکات طبیعی عضلات شکم در هنگام زایمان است."
اگر چه این تئوری به نظر منطقی و قابل پذیرش به نظر میرسد اما واقعیت این است که تحقیقات درمورد خاستگاه و ریشههای رقص شکم هنوز در ابتدای راه است و "داغ و ننگ" پیرامون این رقص که به ویژه در کشورهای خاورمیانه آن را با "عریانی نمایی" و "فعل حرام" برای زنان همراه میکرده، برای قرنها این هنر را در پستوی خانهها و در میان مادران و دختران به "آیینی اندرونی" تبدیل کرده بود.
ساناز بختیاری امیدوار است که تحقیقات او در "معرفی درست" این رقص بتواند در اصلاح بخشی از "باورهای غلط" شکل گرفته پیرامون این سبک از هنر رقص، موثر واقع شود. او حتی یک فیلم مستند کوتاه هم درباره تاریخچه بلی دنس تهیه کرده که در جشن های سالانه موسسه خود آن را برای بازدید کنندگان به نمایش میگذارد. او میگوید دوست دارد روزی همگان به ظرافتهای هنر رقصیدن پی ببرند. این که "رقصنده باید هر نت موسیقی را به روی پوستش بیاورد و بدنش ترجمانی شود از موسیقی."
از نگاه ساناز بختیاری، رقص می تواند اوج گویایی "زبان بدن" فرض شود، هنری که در آن رقصنده از تکتک اعضای بدنش برای انتقال احساس و القای تفکرش سود میجوید و بدین ترتیب من فکر میکردم که شاید بتوان گفت "آن زمان که کلام از بیان احساس باز میماند، رقص آغاز میشود."
'هندیها خودشان را دکتر و مهندس خطاب نمیکنند'
ساناز بختیاری میگوید هیچ گاه تصور زندگی دائمی در هند را نمیکرده اما حالا که بیش از هفت سال در بنگلور زندگی کرده و دخترش هم در این شهر چشم به دنیا گشوده، کمکم خودش را بخشی از جامعه هند میداند و اگر روزی قرار باشد به ایران باز گردد، دوست دارد خصلتهایی از هند را به عنوان تحفه با خود ببرد.
"اولین خصلت روحیه آرام و صلح طلب هندیهاست؛ اینکه دعوا اولین گزینه آنها نیست. این چیزی است که به نظرم ما در ایران به آن احتیاج داریم. دومین ویژگی هم سادگی و درویشی هندیهاست که من دوست دارم در چمدانم به ایران ببرم. این جا افراد متعددی را دیدهام که با وجود تحصیلات بالا و مدارج عالی که کسب کرده اند، آنقدر متواضع و ساده رفتار میکنند که شما در نگاه اول، هرگز به عمیق بودن شخصیت آنها پی نمیبرید. کسانی که از ۳۵ یا ۴۰ سال عمرشان را دست کم ۲۵ تا ۳۰ سال را در مدرسه و دانشگاه گذراندهاند اما وقتی با آنها صحبت می کنید، آن قدر فروتناند که ممکن است اصلا متوجه مدرک و درجه علمی شان نشوید. اینجا من ندیدم کسی خودش را آقای دکتر یا خانم مهندس خطاب کند."
دردسرهای چمدانی از هند
آنوشکا شانکار، نوازنده برجسته سیتار و فرزند راوی شانکار، اسطوره موسیقی هندوستان است
ابتدا تصور میکردم برای انتخاب موسیقی "چمدانی از هند" نباید خیلی نگران شوم چرا که تنوع و تکثر موسیقی این سرزمین، منبعی غنی را در اختیارم قرار خواهد داد. بنابراین تنها نگرانیام کیفیت خطوط تلفن بود که شفافیت و رسایی صدا را تهدید میکرد. اما حالا باید اعتراف کنم که چمدان خانم بختیاری یکی از پر دردسرترین چمدانها از نظر فنی بود.
نسخه نهایی این گفتگو سه بار کاملا زیر و رو و باز تولید شد؛ چرا که میان محتوا و موسیقی قرابت لازم به وجود نمیآمد.
از طرفی مصمم بودم که موسیقی دست کم یکی از سازهای فاخر هند را به نحوی شایسته معرفی کند و از طرفی تلاش میکردم تا نوازنده آن ساز (سیتار) حتیالمقدور یک زن باشد؛ فکر کردم تنها در این صورت خواهد بود که میان فرم و محتوا هماهنگی حاصل میشود.
در پایان هم، همانطور که نمیشود تاریخ معاصر هندوستان را بدون در نظر گرفتن نقش بریتانیا مطالعه کرد، سفر موسیقایی من هم از بنگلور به لندن ختم شد.
آنوشکار شانکار، که به جرات یکی از شناخته شدهترین سیتار نوازان فعلی در میان علاقمندان به موسیقی در کشورهای غربی است، در لندن و از پدر و مادری هندی به دنیا آمده است.
موسیقی چمدان این هفته هر دو آثاری است از آنوشکا شانکار که به طور زنده در کنسرت دورتموند این هنرمند تحت عنوان " یادگارهایی از تو SaveFrom.net" اجرا شده اند.
پدر آنوشکا، راوی شانکار اسطوره موسیقی هند بود. آنوشکا همچنین خواهری ناتنی دارد به نام نورا جونز که او هم از چهرههای شناخته شده در موسیقی آمریکاست.
راوی شانکار آهنگساز و نوازنده برجسته سیتار ماه دسامبر سال گذشته در سن ۹۲ سالگی درگذشت. راوی شانکار سالها پیش به ایران هم سفر کرده و در رشته جشنهای هنر شیراز حضور یافته بود.