مادرشوهر سحرگل در زندان: عروسم را دوست دارم و طلاق نمی‌دهم

سیاه موی، مادر شوهر سحرگل

بی بی سی : پس از صحبت‌هایی که با سحرگل داشتم هفته‌ها بعد موفق شدم با مادرشوهرش در زندان زنانه کابل ملاقات کنم.

سحرگل به دنبال شش ماه حبس و شکنجه خانگی رهایی یافته بود، پلیس هم مادرشوهر، پدرشوهر و خواهر شوهرش را به جرم شکنجه این دختر نوعروس در توقیف نگهداری کرده بود.

در راهروی حمام زندان زنانه کابل زنی زندگی می کند که به جرم شکنجه و حبس خانگی نوعروس چهارده ساله اش از یک سال و نیم به این سو زندانی است.

نام این زن سیاه موی است. او مادرشوهر سحرگل است. دختری که تصاویر چهره شکنجه شده او، تا ماه‌‌ها در صدر خبرها بود.

سیاه موی پیوسته می‌گوید بی گناه است، اما تا حالا شواهد و اظهارات در دادگاه هایی که برای محاکمه عاملان شکنجه سحرگل برگزار شده او را عامل اصلی انواع شکنجه علیه سحرگل اثبات کرده است.


وقتی پلیس بغلان سحرگل شکنجه شده و زخمی را از زیرزمین خانه شوهرش بیرون کرد، همه را دشمن سیاه موی، مادر شوهرش ساخت.

 


داستان سحرگُل



سحرگل در روستایی در ولایت شمالی بغلان افغانستان به دنیا آمده و در همانجا نوجوان شد.

وقتی دست چپ را از راست تشخیص داد، پدرش از دنیا رفت.

پدرش که مرد، دلش از رفتن به مدرسه سرد شد. بعد مادرش ازدواج دوم کرد.

دیری نگذشت که سحرگل خواستگار یافت. این دختر کوچک با وجودی که چهارده سال داشت اما با ازدواج مخالف بود، برادرش و خانم برادرش که حالا در بدخشان زندگی می‌کنند، او را در برابر چیزی حدود ده هزار دلار آمریکایی به خانه بخت فرستادند.

در خانه نو زندگی دشوارتر بود. او شش ماه در زیرزمین خانه شوهر حبس بود.

پلیس در آن زمان اعلام کرد که علت حبس و شکنجه سحرگل، راضی نشدن او به تن فروشی به خواست خانواده شوهرش بوده است. گرچه شواهدی برای اثبات این ادعا در دست نیست.

بعد از آن سحرگل برای مداوا به هند منتقل شد و پس از بهبودی نسبی به خانه امنی در کابل.

شوهرش همچنان فراری است. دادگاه فرمان رهایی پدر شوهر و خواهر شوهرش را صادر کرده و مادرشوهرش به جرم حمله به پلیس هنوز در زندان است.


سیاه موی

سیاه موی تا حالا سه دادگاه را به خاطر وضعیت تکان دهنده سحرگل پشت سرگذرانده و میعاد حبس خود را تکمیل کرده اما چون کسی ندارد برای رهایی او مدرکی به تضمین بگذارد، همچنان در حبس است.

با این حال تا حالا تمام روایاتی که در پیوند به پرونده سحرگل شنیده شده علیه خانواده شوهر سحرگل بوده است به حدی که همه حاضر شده اند بایستند که عاملان شکنجه این دختر نوعروس مجازات شوند.

این جو، سبب شده که صرف نظر از جلسات دادگاه که در آن حرف های تمام طرف های پرونده شنیده شده است، در جاهای دیگر حتی در رسانه ها از خانواده شوهر سحرگل کمتر شنیده شود.

شوهر پیر سیاه موی در زندان پلچرخی به سر می‌برد اما دخترش رها شده است.

سیاه موی می‌گوید حرف هایش کمتر شنیده شده است.

سیاه موی شش فرزند دارد، سه فرزند کوچکش در پرورشگاه نگهداری می شوند و دو فرزند دیگر در خانه بستگانش. پسر بزرگترش شوهر سحرگل فراری است.


"سحرگل نور دیده من است"

وقتی من سیاه موی را در زندان دیدم با پرخاش از دولت افغانستان، از دادگاه، از پلیس، از زندانبان‌ها و حتی از رئیس جمهوری شکایت کرد.

او می‌گوید خانه و زندگی که یک عمر وقت را صرف بنایش کرده بود حالا بی سرپرست و بی پناه در گوشه در ولایت تخار در شمال افغانستان افتاده و خبری ازش ندارد.

از او پرسیدم که چه چیز سبب شد سحرگل را شکنجه کند؟ با خنده قه قه گفت که زندگی قشنگی داشت و وقتی سحرگل را خانه آورد زندگی‌اش از آن رو به این رو شد.

سیاه موی می‌گوید عروسش "قدم خوبی نداشت" و ظرف هفت ماه "همه را به زندان کشاند." روزها پشت میله زندان از سیاه موی زنی "عصبی و پر سر و صدا" ساخته.

این زن میان سال می‌گوید که سحرگل توسط عمو و برادرش تحریک شد که به خانواده شوهرش اتهام شکنجه ببندد.

سیاه موی می‌گوید که سحرگل حمایت نهاد حقوق بشر را دارد و هر کاری کند حمایتش میکنند اما او که در کنج زندان است، کسی ندارد.

ماجرای خانوادگی سحرگل، به همان اندازه که سیاه موی را سرخورده و تنها کرده سحرگل را هم از زندگی دلسرد کرده است.

دو ماه پیش که من به دیدار سحرگل به خانه امنی در کابل رفته بودم، دادگاه فرمان رهایی عاملان شکنجه اش را صادر کرده بود. سحرگل می گفت شب قبل فرمان دادگاه خواب وحشتناکی دیده.

سحرگل گفت: "خواب دیدم که یک سگ دنبالم می‌کند. دختر همسایه را صدا می کنم که کمکم کند، کمک نمی کند، تا از بچه همسایه کمک می‌خواهم سگ مرا می‌خورد. صبح که از خواب بلند شدم برایم گفتند که خسرانم (بستگان شوهر) را رها کرده‌اند."

حرف های سحرگل را به مادرشوهرش سیاه موی نقل کردم و گفتم که سحرگل از ترس او پنجره های اتاقش را بسته و با ترس زندگی می کند.

سیاه موی در جواب من گفت که با همه این ها سحرگل را دوست دارد.

سیاه موی در زندان متهم به زورگویی به دیگر زندانیان است، پلیس هم تایید می کند که سیاه موی حتی به زندانبان ها حمله کرده است.

حتی می گویند که دلیل تاخیر در رهایی سیاه موی هم همین است.


در هیچ شرایطی به سحرگل طلاق نمی دهیم

وقتی سوال های بیشتری می پرسیدم مثل هر زندانی دیگر می گفت بی گناه است.

او در ادامه گفت: "سحرگل مثل اولادم است، من نه او را زدم و نه هم تصمیم دارم بکشمش، مثل چشم هایم دوستش دارم، نه ازش بدی دیدم، نه با کس دیگری رابطه داشته و نه مساله دیگری، او فقط نادان بود و در توطیه علیه من استفاده شد. کاکا و برادرش من را اینجا آورده اند و من از سحرگل گله ای ندارم."

می گوید همینکه آزاد شد تنها کاری که می کند پیگیری پرونده سحرگل است تا بتواند او را به خانه برگرداند.

سیاه موی در حالی که آرام شده بود با قاطعیت گفت که هیچ وقتی با طلاق سحرگل از پسرش موافقت نخواهد کرد.

در قوانین افغانستان طلاق از صلاحیت های مرد است و در شرایطی انجام می شود که "زندگی برای زن و شوهر ناممکن باشد."

برای سیاه موی و بسیاری از خانواده های سنتی افغانستان آوردن عروس به خانه مساله نهایت ناموسی پنداشته می شود. به حدی که سیاه موی می گوید حاضر است چهل سال در زندان بماند ولی با طلاق عروسش موافقت نکند.

حالا ماجرای خانوادگی این مادرشوهر و عروس خیلی جدی شده، نه سحرگل کوتاه می آید و نه هم سیاه موی. سحرگل می گوید به هیچ قیمتی حاضر نیست به خانه شوهر برگردد و سیاه موی هم می گوید هیچ قدرتی نمی تواند وادارش کند که با طلاق عروسش موافقت کند.

این نمونه ای از مشکلات خانوادگی در افغانستان است برخورد فردی و سنتی با این گونه مسایل منتج به خشونت های خانوادگی شده است که در افغانستان میزان بالایی دارد.

مجلس افغانستان قانون منع خشونت با زنان را که این نوع رویدادها را قانونمند می کند به دلایلی از جمله این که این قانون به زنان آزادی های "بیش از حد" می دهد تصویب نکرده است.

+37
رأی دهید
-14

nousheen - نانت - فرانسه
چرا قانون در کشورای اسلامی هروقت در مورد زنها مینویسه به توحش و ظلم بیشتر شبیه میشه تا به قانون ؟
‌چهارشنبه 24 مهر 1392 - 14:03
گربه_سگ - لوزان - سوئیس
واو.......
‌چهارشنبه 24 مهر 1392 - 14:48
leila leila - گوتنبرگ - سوئد
بعد بگید چرا افغانها.. نادانی از سرو روی این جماعت میبره هرگز هم تن‌ به اصلاح شدن نمیدن
‌چهارشنبه 24 مهر 1392 - 15:26
گربه_سگ - لوزان - سوئیس
leila leila - گوتنبرگ - سوئد.........دانایتون تو حلقم....
‌چهارشنبه 24 مهر 1392 - 17:02
Masoud K - اورنج کانتی - آمریکا
گربه_سگ-لوزان-سویس: در زمان ما، کسی چیزی توی خودش فرو نمی کرد، کلا فرو رفتن چیزی توی بدن فحش محسوب میشد، مخصوصا توی حلق ....!! ولی احتمالا من و امثال من خیلی عقب مونده هستیم و یا تو و امثال تو از گرامر فارسی فعل و فاعل را بخاطر.... خیلی دوست دارید...!!!
‌چهارشنبه 24 مهر 1392 - 19:01
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.