مجری قدیمی تلویزیون: همه چیز را رها کرده ام!

به گزارش پارسینه، روزبه علمداری، روزنامه نگار در صفحه شخصی حکایت دیدار تصادفی با بهرام افشار، مجری قدیمی تلویزیون را روایت کرده است.

در این مطلب آمده است:امروز برای تعمیر گوشی ام، رفته بودم پایتخت؛ وارد یک مغازه که شدم چهره آشنایی را دیدم؛ قاسم{بهرام} افشار گوینده قدیمی اخبار سیما که بعد از این چند سال، آنطور که در عکس پیداست خیلی سپیدموی و شکسته شده بود. مغازه دارها هم خیلی تحویلش می گرفتند و عکس یادگاری می انداختند.




سلام و علیکی کردم که خیلی صمیمی و با رویی باز برخورد کرد. یکی، دو دقیقه ای صحبت کردیم؛ به عکسی که چند سال پیش از او منتشر شد و نقلی قولی از او شنیده شده بود اشاره کردم.

از افشار پرسیدم که آیا درست است بعد از انتخابات 88 و آن اتفاقات، از صدا و سیما بیرون آمدید؟ که بصراحت تأیید کرد و گفت کلا کار را ول کردم.

پرس و جو کردم که آیا در قالب برگزاری کلاس گویندگی شغلش را ادامه می دهد یا نه؟ که باز هم گفت کلا همه چیز را رها کردم...

+497
رأی دهید
-4

Labe karoon - تهران - ایران
کلا کار خوبی کردی.
دوشنبه 22 مهر 1392 - 01:17
تیردادسورنا - ایران - ایران
چه عجب کسی پیدا شد که به ندای وجدانش گوش بده و از خیر ترفیع و پاداش و حقوق آلوده بگذره اگه اکثریت مردم ایران مثل آقای افشار بودن هیچ دیکتاتوری برما حکومت نمیکرد و ایران میشد گلستان
دوشنبه 22 مهر 1392 - 05:09
paksan - آمریکا - آمریکا
مردم باید این مردمان با شرف رو بشناسند . سبزها بیشمارند .
دوشنبه 22 مهر 1392 - 03:47
omidvaran - نورکل - امریکا
اخه اینم شد خبر ؟ تهیه و پخش خبر یک تعریف وقواعدی دارد مطلب باید واجد ارزش سیاسی اقتصادی اجتماعی و ..... داشته باشد یا با مسائل حاد روز داخلی وخارجی مربوط باشه این خبر کدوم یکی ازاینارو داره واین اقا که قیافه اش رو چندبار نشون دادی چه نکته خبری رو بهمراه داره ؟
دوشنبه 22 مهر 1392 - 07:32
sarvihashem - رم - ایتالیا
من بادیدن این خبر یاد خاطره ای از آقای افشار افتادم که وجدانا لازم میدانم باز گو کنم:زمستان سال 59یا60بود ،روز جمعه ای نزدیک ظهر پسر سه یا چهار ساله ام تب شدیدی در حد تشنج داشت،به اتفاق همسرم وباعجله اورا به بیمازستان صمد بهرنگی(الان علی اصغر)واقع در خیابان ظفر رساندیم ،حال پسرم لحظه به لحظه خرابتر میشد وخانم دکتر کشیک که ایشان هم خانم دکتر صالحی نام داشتند بعد از معاینه بچه گفتند اگر تا یکربع ساعت آمپول....(یادم نیست) به او تزریق نشود خطر جدی بچه راتهدید میکند وشما باید آنرا فوری از بیرون خریداری کنید،حاضرین گفتند داروخانه ها تعطیل است وباید به داروخانه 13 آبان بروی،که رفت وبرگشت به آنجا دست کم یکساعت طول میکشید ...یکباره دیدم جهره ای آشنا با صدای آسمانی گفت آقا با من بیا....همین آقای افشار عزیزبود که علاوه برگویندگی به عنوان کار دانشجوئی در بیمارستان کار میکرد ،او مرا به اتاق یک پزشک برد وبا باز کردن کمد او آمپول را که خیلی هم گران قیمت بود بمن داد وگفت وجدانا برای من مسئولیت دارد ،بعدا بخر وبمن برسان ،خلاصه با تزریق آن یکباره وضع بچه دگرگون وخوب شد
دوشنبه 22 مهر 1392 - 07:35
sarvihashem - رم - ایتالیا
بفیه از کامنت قبل.......وماشالا الان سی وپنجساله است...تا شب آمپول را خریدم وبه آقای افشار رساندم خواستم دستش راببوسم نگذاشت وتاامروز اورا دعا میکنم،این مرد محترم متاسفانه بعدها مصیبت دید وحالا هم که.......خدا حفظش کند وبرایش بسازد انشاءالله.
دوشنبه 22 مهر 1392 - 07:37
طوقی-سوئد - استکهلم - سوئد
بنده خدا دخترش پاکن تو گلوش گیر کرد مرد ولی خدایش مجری خوبی بود
دوشنبه 22 مهر 1392 - 09:24
مهدیار - تهران - ایران
استاد خیلی آقایی
دوشنبه 22 مهر 1392 - 10:01
َAmir Nz - تهران - ایران
بدور از همه چیز به نظرم بهترین صدا رو داشت
دوشنبه 22 مهر 1392 - 10:06
shahramareia - تهران - ایران
تیردادسورنا - ایران - ایران. انکه شیران را کند روبه مزاج احتیاج است احتیاج است احتیاج
دوشنبه 22 مهر 1392 - 10:22
كمال كميلي - تهران - ایران
دراین مملکت بی صاحب ودزد پرور با حاکمان دغل باز دروغگو جای ادمهای سالم /صالح و دلسوز مردمی نیست وباید یا منزوی شوند یا بنشینند وحسرت بخورند و دق مرگ شوند.
دوشنبه 22 مهر 1392 - 10:42
nimma - وین - اتریش
یکی مثل افشار و یکی هم مثل حیاتی که هر چرندی رو بهش بدن مثل بزغاله می خونه
دوشنبه 22 مهر 1392 - 11:20
دانشجوی ایرانی - تهران - ایران
sarvihashem - رم - ایتالیا. خاطره جالبی تعریف کردی اگر واقعا اینطور که شما تعریف کردی خوب باید همچین آدم هایی رو تحسین کرد کلا آقای افشار صدای خاصی داشت و جذابیتی که صداش داشت جالب بود حالا که بخاطر مردم کنار کشیده و حاضر نشده دروغ به خورد ملتش بده باید اینو بدونه که مردم ایران این وفاداریش رو فراموش نمیکنن و درقلب ها و ذهنشون ازش به نیکی یاد می کنن!زنده باد کسایی که بخاطر مردم رنج و سختی کشیدن و با اونا موندن
دوشنبه 22 مهر 1392 - 12:50
تیردادسورنا - ایران - ایران
sarvihashem - رم - ایتالیا بدبختانه تنها احتیاج نیست بعضیها طبع گداصفتی دارند محل کار ما هم از این آدمها زیادند که برای دو گونی برنج و یه قوطی روغن و گروه پایه بسیجی شدن من و چندتا از همکارا هم محل سگ بهشون نمیذاریم هرچند که میان خیلی موس موس میکنن.
دوشنبه 22 مهر 1392 - 13:11
azim salaminoor - تهران - ایران
زنده باد انسانیت.
دوشنبه 22 مهر 1392 - 15:28
آرمان شهر من - استهبان - ایران
امیدوارم هرجای که هست خدا پشت و پناهش باشه....
دوشنبه 22 مهر 1392 - 18:14
asal30 - بندرعباس - ایران
آخی خیلی دوستش داشته و دارم. اتفاقآ چندسال پیش ها گفتن دخترش پاکن پریده تو گلوش ومرده. اما همیشه صداش رو دوست داشتم . بیچاره چقدر لاغر و پیر و شکسته شده. امیدوارم همیشه سلامت باشه .
دوشنبه 22 مهر 1392 - 21:30
thepsychologist - آلمان - فرانکفورت
ماجرای پاک کن‌ مال دختر آقای بابان بود نه افشار
‌سه شنبه 23 مهر 1392 - 15:34
mjan53 - مشهد - ایران
thepsychologist - آلمان - فرانکفورت- نخیر همون دختر افشار بود.
‌چهارشنبه 24 مهر 1392 - 13:05
*Fanoos* - ایران - ایران
عاشق استاد افشار هستم همیشه برایش آرزوی تندرستی و سلامت روز افزون دارم
جمعه 26 مهر 1392 - 11:19
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.