در یک غروب جمعه ، پیرمردی مو سپـید ...

در یک غروب جمعه ، پیرمردی مو سپـید ...

در یک غروب جمعه ، پیرمردی مو سپـید ، در حالی که دختر جوان و زیبایی بازو به بازویش او را همراهی می کرد وارد یک جواهر فروشی شد و به جواهرفروش گفت:

"برای دوست دخترم یک انگشتر مخصوص می خواهم."

مرد جواهرفروش به اطرافش نگاهی انداخت ، و انگشتر فوق العاده ایی که ارزش آن چهل هزار دلار بود را به پیرمرد و دختر جوان نشان داد.

چشمان دختر جوان برقی زد و تمام بدنش از شدت هیجان به لرزه افتاد.

پیرمرد در حال دیدن انگشتر به مرد جواهرفروش گفت: خب ، ما این رو برمی داریم.

جواهرفروش با احترام پرسید که : پول اون رو چطور پرداخت می کنید؟

پیرمرد گفت : چـِک میدهـم ، ولی خب می دونم که شما باید مطمئن بشید که در حساب من به اندازه کافی پول هست .
بنابراین من این چک رو الان می نویسم و شما می تونید روز دوشنبه که بانکها باز می شه ، به بانک تلفن بزنید و تاییدش رو بگیرید و من در بعدازظهر دوشنبه این انگشتر را از شما می گیرم.

دوشنبه صبح مرد جواهرفروش در حالی که به شدت ناراحت بود به پیرمرد تلفن زد و با عصبانیت به پیرمرد گفت : من الان حسابتون رو چک کردم، اصلا نمی تونم تصور کنم که توی حسابتون هیچ پولی وجود نداره!

پیرمرد جواب داد: متوجه هستم ، ولی در عوضش می تونی تصور کنی که من چه آخرهفته معرکه و هیجان انگیزی رو گذروندم؟

+206
رأی دهید
-28

AЯMAN 2000 - آستارا - ایران
داستان پیرمرد: یک پیرمرد بازنشسته، خانه جدیدی در نزدیکی یک دبیرستان خرید. یکی دو هفته اول همه چیز به خوبی و در آرامش پیش می رفت تا این که مدرسه ها باز شد. در اولین روز مدرسه، پس از تعطیلی کلاسها سه تا پسربچه در خیابان راه افتادند و در حالی که بلند بلند با هم حرف می زدند، هر چیزی که در خیابان افتاده بود را شوت می کردند و سروصداى عجیبی راه انداختند. این کار هر روز تکرار می شد و آسایش پیرمرد کاملاً مختل شده بود. این بود که تصمیم گرفت کاری بکند. روز بعد که مدرسه تعطیل شد، دنبال بچه ها رفت و آنها را صدا کرد و به آنها گفت: «بچه ها شما خیلی بامزه هستید و من از این که می بینم شما اینقدر نشاط جوانی دارید خیلی خوشحالم. منهم که به سن شما بودم همین کار را می کردم... ادامه
‌پنجشنبه 18 مهر 1392 - 00:04
AЯMAN 2000 - آستارا - ایران
.... حالا می خواهم لطفی در حق من بکنید. من روزی 1000 تومن به هر کدام از شما می دهم که بیائید اینجا و همین کارها را بکنید.» بچه ها خوشحال شدند و به کارشان ادامه دادند. تا آن که چند روز بعد، پیرمرد دوباره به سراغشان آمد و گفت: ببینید بچه ها متأسفانه در محاسبه حقوق بازنشستگی من اشتباه شده و من نمی تونم روزی 100 تومن بیشتر بهتون بدم. از نظر شما اشکالی نداره؟ بچه ها گفتند: «100 تومن!!؟ اگه فکر می کنی ما به خاطر روزی فقط 100 تومن حاضریم اینهمه بطری نوشابه و چیزهای دیگه رو شوت کنیم، کورخوندی. ما نیستیم.» و از آن پس پیرمرد با آرامش در خانه جدیدش به زندگی ادامه داد.
‌پنجشنبه 18 مهر 1392 - 00:06
آرش رادمهر - ژنو - سوییس
خوب این داستان آموزش لجنبازی بود به ملت شهید پروار ایران که کم هم بلد نیستند. ما ایرانی‌‌ ها از دروغ و آشغال بازی چه حالی‌ میکنیم! البته تا زمانی‌ که سر دیگران بلا می‌‌ آوریم، کسی‌ سر ما بلا بیاورد دقیقا در آن زمان مثل یک اروپایی با فرهنگ و تمدن می‌ شویم و نکوهش می‌ کنیم کار پست و زشت دیگران را.
‌پنجشنبه 18 مهر 1392 - 00:20
baba48 - تورونتو - کانادا
دختره ایرانی‌ بوده
‌پنجشنبه 18 مهر 1392 - 00:23
Labe karoon - شیین - نروژ
عجب حالی کرد نوش جانت؛)
‌پنجشنبه 18 مهر 1392 - 01:16
علی چپ دس - رشت - ایران
درود به شرف جناب پیرمرد . با دخترای امروزی در ایران که ادعاشون میشه باس همین کارو سرشون در آورد
‌پنجشنبه 18 مهر 1392 - 04:25
tornado_val - مـــــیثم ( لامرد ) - ایران
این داستان رو چندین بار خوندم. هر بار یه جور تغییرش دادن. یه بار خوندم نوشته بود 3 میلیون تومن.
‌پنجشنبه 18 مهر 1392 - 07:07
hamidla - هامبورگ - المان
کشوری که زنان خودش را خار و خفیف کند. سر بالا نخواهد گرفت. فرزندان ایران از وجود همین زنان ایران است. هر موضوع کثیفی را به زنان ایرانی‌ نسبت ندهید و مادران و مادربزرگ‌هایمان را فراموش نکنیم.!!!
‌پنجشنبه 18 مهر 1392 - 08:10
goosfand - نیویورک - آمریکا
دمت گرم ‌ای پیرمرد داستان که میدونی‌ با جنس زن چه کار کنی‌، و چه مفته اون شب رو حل کردی! کاش مردای ایران هم بیشتر به تو نزدیک شند، تا زنها حساب کار دستشون بیاد زیاد رو پول مردها حساب باز نکنند! چقدر آخه یه زن میتونه همه چیز رو تو پول ببینه؟
‌پنجشنبه 18 مهر 1392 - 11:04
Azadi-Namur-Belgique - نمور - بلژیک
hamidla-هامبورگ - المان شما خودتان را ناراحت نکنید آدمهایی که به این راحتی به زن توهین میکنند زیادند اینها به دلیل داشتن مریضی و حالات روحی و روانی این کار را میکنند وگر نه همه میدانند که زنهای زیادی از ایران در دنیا جایگاه بلندی دارند شما هم اجازه دهید این آدمای مریض با نوشتن این چیزها خودشان را آرام کنند .......
‌پنجشنبه 18 مهر 1392 - 13:29
rashin 83 - تورنتو - کانادا
خنده ام میگیره از کامنت های بعضی آقایون ایرانی... بدبختهای بیچاره
‌پنجشنبه 18 مهر 1392 - 16:42
mahbube - تهران - ایران
حالا چرا نسبت میدین به خانمهای ایران دقت کنید هم عکس خارجی است و هم مبلغ انگشتر 40000 دلاره لطفا با دقت بخونین
‌پنجشنبه 18 مهر 1392 - 17:28
birmingham - شیراز - ایران
من وقتی‌ جوون بودم از این کارها زیاد کردم
‌پنجشنبه 18 مهر 1392 - 22:14
Royan - کالیفرنیا - آمریکا
متاسفانه کسی به هرزه گی مردک و سو؛ استفاده از یک دختر جوان حمله نمیکند ولی همه دخترک راهدف قرار دادند , اگر این دختر احتیاج نداشت با یک پسر جوان بدون پول آخر هفته را میگذراند.
جمعه 19 مهر 1392 - 04:40
واقع بین ایرانی - هامبورگ - المان
باین مرد میگوینید یک خانم باز حرفه ای....افرین بتو
جمعه 19 مهر 1392 - 12:00
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.