درس های تجربه نتانیاهو: با ایرانیان باید چطور حرفزد؟
اظهارات نخست وزیر اسرائیل در جریان این مصاحبه را، می توان مجموعه ای آموزنده از تمام آن چیزهایی دانست که سیاستمداران بین المللی، در گفتگو با مردم ایران "نباید" بر زبان بیاورند.
حسین باستانی
بیبیسی
نوع و میزان واکنش ایرانیان به اظهارات بنیامین نتایاهو نخست وزیر اسرائیل در مصاحبه با بی بی سی فارسی، احتمالا بیش از حد تصور بسیاری از ناظران مسائل ایران بود.
در یک جمع بندی کلی می توان گفت که عکس العمل های این اظهارات اکثرا منفی بود و به میزانی غیرقابل انتظار، از واکنش های غیرسیاسی تشکیل می شد. به علاوه، خبرسازترین واکنش ها متعلق به طبقاتی بود که به لحاظ فرهنگی و اجتماعی، همسو با محافظه کاران حاکم به حساب نمی آیند.
اظهارات آقای نتانیاهو، که به وضوح بر لزوم تغییر حکومت در ایران تاکید داشت، قاعدتا غیردیپلماتیک تر از آن بود که خطاب به حکومت جمهوری اسلامی یا حتی مجامع جهانی تلقی شود. در نتیجه قاعدتا - و به ویژه با توجه به نوع اشارات آن به آزادی های اجتماعی- هدف تاثیرگذاری روانی بر افکار عمومی در ایران را دنبال می کرد.
بزرگترین مشکل اظهارات نخست وزیر اسرائیل، احتمالا در همین نقطه بود: این اظهارات نه تنها از تاثیرگذاری مثبت بر اکثریت مخاطبان ناتوان ماند، که بسیاری از آنها را عصبی کرد.
قابل انکار نیست که معمولا بخشی از بینندگان یا شنوندگان هر مصاحبه، از قبل چنان قضاوت مشخصی راجع به مصاحبه شونده دارند که مضمون گفتگو - هر چه باشد - در برداشت نهایی آنها تاثیر معنی داری نخواهد داشت. اما بخش دیگری از مخاطبان مصاحبه ها، گذشته از قضاوت های کلی خود در مورد مصاحبه شونده، تحت تاثیر "لحن و مضمون" اظهارات وی نیز قرار می گیرند.
به نظر می رسد که جمع قابل توجهی از منتقدان اظهارات آقای نتانیاهو در همین رده قرار می گیرند. تا جایی که میتوان احتمال داد که در پایان مصاحبه نخست وزیر اسرائیل، که لابد قرار بوده بخشی از مخاطبانش را متقاعد کند، میزان منتقدان او در میان همین مخاطبان افزایش یافته باشد.
با مروری بر واکنش های اظهارات بنیامین نتانیاهو در میان شهروندان ایرانی، به نظر می رسد که این اظهارات از چند زاویه مشخص بر بسیاری از مخاطبان خود تاثیر منفی بر جای گذاشته است.
۱- زیر سوال بردن "سبک زندگی" ایرانیان
قسمتی از اظهارات نخست وزیر اسرائیل که بیشتر از سایر بخش های صحبت هایش مورد انتقاد ایرانیان قرار گرفت، این بود که "اگر مردم ایران آزاد بودند، شلوار جین می پوشیدند و به موسیقی غربی گوش میدادند".
این سخن به ظاهر کم اهمیت، شاید به این معنی بود که اگر مردم ایران آزاد بودند، سبک زندگی غربی را انتخاب می کردند، و لابد هدف از بیان آن، جلب نظر جوانانی در ایران بود که این سبک زندگی را به سبک های محافظه کارانه تر تحمیل شده از سوی محافظه کاران حاکم ترجیح می دهند. اما از قضا، این اظهارات بیشترین واکنش را از جانب همین گروه جوانان دریافت کرد که دسترسی بیشتری نیز به ابزارهایی چون فیس بوک و تویتر برای انتشار دیدگاه های خود داشتند.
این طرز بیان، به لحاظ معنایی متضمن "دست کم گرفتن" جوانانی بود که به درست یا غلط معتقدند علی رغم فشارهای دستگاه های رسمی برای دور نگه داشتنشان از مظاهر غربی - از جمله پوشش و موزیک مدرن- سبک زندگی سنتی ندارند و از جنبه های مختلف همچون جوانان غرب زندگی می کنند.
اگرچه استفاده کنندگان از شبکه های مجازی اجتماعی، درصدی مشخص از جامعه ایران را تشکیل می دهند و میان همین گروه نیز، عده ای با الگوهای فرهنگی غربی مرزبندی دارند. اما طیف بسیار گسترده ای از جوانان ایرانی حاضر بر روی چنین شبکه هایی، اعم از مذهبی یا غیرمذهبی، تصویری از نحوه پوشش و علائق خود ارائه می کنند که با توصیف نخست وزیر اسرائیل از شهروندان خاورمیانهای محروم از موزیک و پوشش غربی تفاوت های عظیمی دارد.
به عبارت دیگر، اگرچه اهتمام محافظه کاران به تحمیل سبک های سنتی زندگی بر شهروندان قابل انکار نیست، اما گویی تاکنون، مهمترین مستند جوانان ایرانی در اثبات اینکه در ظاهر و باطن شبیه این محافظه کاران نیستند، به نمایش گذاشتن سبک زندگی متفاوت خود بوده است. در چنین شرایطی، قابل فهم است که اگر سیاستمداران در جریان دعواهای سیاسی خود همین تفاوت را هم زیر سوال ببرند، با واکنش "حیثیتی" آنها رو به رو می شوند.
۲- غیرمستند بودن
بخشی از حساسیت مخاطبان ایرانی به اظهارات بنیامین نتانیاهو، از زاویه غیرمستند دانستن ادعاهای او در مورد کشورشان بوده است.
آقای نتانیاهو، هم در مصاحبه اخیر و هم در سخنرانیش در مجمع عمومی سازمان ملل، خود را در جایگاه یک فرد "مطلع" قرار داد که در صدد تصحیح اطلاعات ناکافی دیگران راجع به ایران است. در چنین پس زمینه ای، تاکید این سیاستمدار در جریان مصاحبه بر "باهوش بودن" و "ساده لوح نبودن"، از سویی تداعی کننده نوعی قضاوت در مورد هوش کسانی بود که در نگاه آقای نتانیاهو به ایران شریک نیستند، و از سوی دیگر میزان حساسیت راجع به میزان هوشمندی و دقت قضاوت ها و اطلاعات ارائه شده توسط وی را افزایش می داد.
این در حالی بود که بسیاری از این مخاطبان، اطلاعات بنیامین نتانیاهو در مورد ایران را به گونه ای فاحش نادرست می دانستند. بخشی از حساسیت غیرمنتظره ای که مخاطبان ایرانی نسبت به اظهارات جانبی این سیاستمدار در مورد شلوار جین نشان دادند، از این زاویه نیز بود. بیان این اظهارات، نخست وزیر اسرائیل را در جایگاه کسی نشاند که از بدیهیات جامعه ای که در مورد آن با اطمینان حکم می راند بی اطلاع است.
این میزان از حساسیت، در شرایطی ایجاد شد که رئیس دولت اسرائیل، اندکی پیش از آن نیز به خاطر بخشی از سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل، متهم به بی اطلاعی عمیق راجع به شرایط ایران شده بود. مثلا، هنگامی که از به کار گیری شعار "مرگ بر یهودی ها" در ایران پس از پیروزی انقلاب سخن گفت، که احتمالا تا آن زمان به گوش هیچ یک از مخاطبان ایرانیش نرسیده بود.
۳- کوچک شماری انتخابات اخیر ایران
رئیس دولت اسرائیل در گفتگوی اخیر خود، همچنین انتخابات ریاست جمهوری اخیر را بی اهمیت دانست و گفت: "روحانی نماینده مردم ایران نیست. "
انتخابات در ایران، البته مطابق استانداردهای جهانی برگزار نمی شود. اما در انتخابات اخیر، بخش مهمی از رای دهندگان به آقای روحانی – به درست یا غلط - دارای این احساس عمومی بوده اند که موفق به "تحمیل" انتخاب خود به تندروهایی شده اند که از قضا، با شعارهایی همچون عدم انعطاف در سیاست خارجی وارد عرصه رقابت شده بودند.
به طور کلی قابل فهم است که دولت بنیامین نتانیاهو در مجامع جهانی موضع گیری سرسختانه ای در مقابل دولت حسن روحانی داشته باشد. وی به صراحت گفته است که آقای روحانی را - به علت توانایی تاثیرگذاری بیشتر بر جامعه بین المللی – خطرناک تر از محمود احمدی نژاد می داند.
اما اگر مخاطب مصاحبه تلویزیونی این مقام اسرائیلی مردم ایران بودند، لحن او در مورد انتخابات اخیر، منطقا نه تنها ۱۵ میلیون رای دهنده به حسن روحانی، که احتمالا بخشی دیگر از جمعیت ایران را هم زخمی می کرد؛ بخشی که با وجود ترجیح میانه روها به تندروها، به خاطر امید کم به فایده مشارکت سیاسی و تجربه انتخابات قبلی رای نداده بودند.
البته اگر آقای نتانیاهو یک فعال سیاسی یا حقوق بشری بود، می توانست خود را در این جایگاه قرار دهد که انتقاد از رئیس دولت ایران را به عنوان یک "تکلیف" و فارغ از اینکه چه نسبتی از مردم به وی رای داده یا نداده اند انجام می دهد.
اما او به وضوح در چنین جایگاهی قرار نداشت و یک مسئول رسمی بود که قاعدتا اظهاراتش - به ویژه در عرصه دیپلماتیک - نباید انگیزه ای جز مصلحت سنجی سیاسی می داشت.
۴- ابراز اشتیاق به حمله نظامی
نخست وزیر اسرائیل در چهار قسمت جداگانه از مصاحبه خود هشدار داد که اگر حکومت ایران به سلاح اتمی دسترسی پیدا کند سرنگون نمی شود. به گفته وی: "اگر این حکومت دستش به سلاح هستهای برسد مثل حکومت کره شمالی، ابدی خواهد شد".
مفهوم کلمات آقای نتانیاهو آن بود که دولت اسرائیل، برنامه هسته ای ایران را مانعی بر سر راه براندازی جمهوری اسلامی می داند. فحوای اظهارات این مقام اسرائیلی، حتی به امکان سقوط حکومت از طریق نارضایتی های داخلی هم اشاره نداشت و ناظر به تغییر رژیم از طریق تهاجم نظامی خارجی بود؛ چرا که سلاح هسته ای، قاعدتا نه در مواجهه با اپوزیسیون داخلی، که در مقابله با کشورهای دیگر کاربرد دارد.
اظهارات بنیامین نتانیاهو در شرایطی بیان می شد که جامعه بین المللی تاکید موکد داشت که هدف از فشار جهانی بر پرونده اتمی، وادار کردن ایران به شفافیت برنامه هسته ای است و نه – آن طور که آقای نتانیاهو می گفت – زمینه سازی برای تغییر حکومت از طریق دخالت نظامی.
هرچند در داخل ایران اختلاف نظرهای گسترده ای بر سر برنامه هسته ای این کشور وجود دارد، اما اکثر مخالفان و موافقان، به شدت نسبت به دورنمای هر گونه حمله نظامی علیه کشورشان حساس هستند. در چنین شرایطی، ابراز تمایل یک مقام خارجی به چنین حمله ای، او را حتی در ذهن یک مخاطب بی طرف ایرانی در جایگاه تهدیدی مستقیم علیه امنیت خود و خانواده اش قرار می دهد.
از سوی دیگر، اظهارات براندازیخواهانه رئیس دولت اسرائیل، حتی به وضوح در سطح اپوزیسیون برانداز جمهوری اسلامی هم شور و استقبالی را به دنبال نداشت. چرا که تبلیغات این گروه ها نیز عمدتا بر تغییر حکومت از طریق اعتراضات داخلی متمرکز است و دورنمای سرنگونی حکومت با تهاجم نظامی خارجی، چیزی نیست که امکان حمایت از آن را در سطح افکار عمومی داشته باشند.
این محور از سخنان نخست وزیر اسرائیل، در عین حال دارای شباهتی برجسته به مواضع طیف تندوری حکومت ایران بود که همواره تاکید داشته اند که "هدف اصلی" آمریکا و غرب از فشار بر برنامه هسته ای ایران، نه ملزم ساختن آن به قوانین بین المللی، که براندازی جمهوری اسلامی ایران است. این محافظه کاران می گویند در صورت عقب نشینی حکومت ایران از "خاکریز هسته ای"، آمریکا و اسرائیل به سمت سنگرهای نزدیک تر به شاهرگ های حیاتی جمهوری اسلامی پیشروی خواهند کرد، و نتیجه میگیرند که بهتر است حکومت ایران هرگز چنین خاکریز مهمی را به "دشمن" تسلیم نکند.
شباهت فوق، برای گروهی از ناظران مسائل ایران در حدی قابل توجه بوده که نخست وزیر اسرائیل را به بیان عمدی این اظهارات در جهت تقویت موضع مخالفان تندروی دولت حسن روحانی در داخل کشور متهم کرده اند. اتهامی که مبنای آن، باور به نگرانی مشترک دولت اسرائیل و تندروهای داخلی از بهبود روابط ایران و آمریکا و همکاری دو طرف بر سر پرونده هسته ای ایران است.
آنچه به ایرانیان "نباید گفت"
تئوری "عمدی بودن" سخنان بنیامین نتانیاهو برای تقویت طیف تندروی حکومت ایران، احتمالا بیش از حد توطئه انگارانه به نظر می رسد.
اما شاید بتوان گفت که مهم ترین تاثیر واقعی اظهارات آقای نتانیاهو در ایران، در عمل نه تاثیرگذاری روانی بر مخاطبان، که مستند سازی مواضع طیف سیاسی خاصی بوده که مخالف فرایند تنش زدایی با غرب هستند.
در عین حال، قابل انکار نیست که فارغ از این تاثیر داخلی، مصاحبه آقای نتانیاهو حاوی درس هایی ارزشمند برای تمام سیاستمدارانی بوده که در سطح جامعه بین المللی، قصد مخاطب قرار دادن مردمی با ویژگی های ایرانیان را – با تمام نقاط قوت و ضعفشان – دارند.
به بیان ساده، اظهارات نخست وزیر اسرائیل در جریان این مصاحبه را، می توان مجموعه ای آموزنده از تمام آن چیزهایی دانست که سیاستمداران بین المللی، در گفتگو با مردم ایران "نباید" بر زبان بیاورند.