پایان دوئل عشقی در شرکت سینمایی با قتل و چوبه دار

مدیرعامل یک موسسه هنری که در جریان یک دوئل عشقی کارمندش را به قتل رسانده بود، پس از محاکمه در دادگاه کیفری استان تهران به قصاص محکوم شد.

به گزارش خبرنگار مهر، 20 آذرماه سال گذشته مردی با مراجعه به ماموران از ناپدید شدن مرموز برادرش خبر داد. او در شکایت خود گفت: برادرم دیروز صبح مثل همیشه با موتور سیکلت راهی محل کارش شد اما شب به خانه بازنگشت هر چه با تلفن همراهش تماس می گیریم گوشی او خاموش است به همین خاطر احتمال می دهیم بلایی سر او آمده باشد.

پس از بررسی های مقدماتی پرونده برای رسیدگی در اختیار کارآگاهان اداره یازدهم پلیس آگاهی قرار گرفت. ماموران در نخستین گام به محل کار مرد ناپدید شده به نام "سعید" رفتند در حالی که موتورسیکلت سعید در پارکینگ خانه بود صاحب شرکت در جریان تحقیقات گفت سعید دیروز 110 میلیون تومان از حساب شرکت سرقت کرده و پس از آن ناپدید شد در این زمینه نیز شکایتی را در کلانتری مطرح کرده ام.

در حالی که تحقیقات در این زمینه ادامه داشت: مدیر شرکت به نام میثم این بار به کارآگاهان مراجعه کرد و مدعی شد حمید دیروز پیامکی به منشی شرکت به نام نرگس فرستاد و از او خواست همراهش به خارج از کشور فرار کند با طرح این ادعا ماموران به تحقیق از منشی شرکت پرداخته که نرگس مدعی شد حمید مدتی بود به من ابراز علاقه می کرداما من تمایلی به این رابطه نداشتم تا اینکه دیروز پیامکی برای من فرستاد و گفت پولدار شده و از من خواست به خارج از کشور بروم.

تیم جنایی که احتمال می دادند مرد ناپدید شدن قربانی توطئه ای شوم شده باشد به تجسس ها در این رابطه ادامه داده و متوجه شدند همزمان با ناپدید شدن حمید جسد مثله شده مردی در محمد شهر کرج پیدا شده که مشخصات آن با مرد ناپدید شده شباهت دارد. خانواده حمید نیز با مشاهد جسد بی سر او را شناسایی کردند. با افشای ماجرای قتل روند رسیدگی به این پرونده وارد مرحله تازه ای شد و تیم جنایی تحقیقات خود را بر روی مدیرعامل و منشی شرکت متمرکز کردند.

پس از تحقیقات نامحسوس مشخص شد مدیرعامل و منشی شرکت با هم ارتباطاتی دارند. با افشار این موضوع بلافاصله آنها از سوی کارآگاهان دستگیر و برای تحقیقات به اداره آگاهی منتقل شدند.

متهمان در ابتدا منکر هرگونه اطلاعی از سرنوشت حمید شدند و همان ادعاهای قبلی خود را تکرار کردند اما وقتی متوجه ظن پلیس شدند لب به اعتراف گشوده و میثم در بازجویی ها به قتل حمید اقرار کرد.
او درباره انگیزه اش از این جنایت گفت: نرگس همسر صیغه ای من است. چندی قبل متوجه ارتباط حمید با او شدم به همین خاطر نقشه قتلش را طراحی کردم. روز حادثه او را در طبقه بالای شرکت خفه کرده و جسدش را مثله کردم. جسد را به محمدشهر کرج برده و در منطقه ای بیابانی انداختم. به نزدیکی خانه رسیده بودم که متوجه شدم سر مقتول بر روی صندلی جلوی ماشین جا مانده به همین خاطر آن را در خیابانی به بیرون پرت کردم.

پس از اعتراف به جنایت و بازسازی صحنه قتل ، پرونده با صدور کیفرخواست به اتهام مشارکت در قتل و جنایت برمیت به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.

چندی قبل متهم در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد که با رد اتهاماتش گفت: من با مقتول اختلاف داشتم اما او را نکشته ام.

پس از آخرین دفاعیات متهم به قتل و وکیل مدافعش قضات دادگاه وارد شور شده و او را به قصاص محکوم کردند.

+17
رأی دهید
-8

َAmir Nz - تهران - ایران
به نزدیکی خانه رسیده بودم که متوجه شدم سر مقتول بر روی صندلی جلوی ماشین جا مانده به همین خاطر آن را در خیابانی به بیرون پرت کردم.!!!!!!!!! دیگه عرضی ندارم
جمعه 8 شهريور 1392 - 12:24
m.n.s - کرج - ایران
دختریکه همزمان با چند نفر ارتباط دارد یا صیغه است .ارزش اینا دارد که بخاطرش آدم بکشی؟ دخترا بخاطر بی شوهری پدر خودرا میکشند یا یکی دیگر را اونوقت بعضی ها مثل این احمق یکی را تکه تکه کرده بخاطر زن صیغه یئ
جمعه 8 شهريور 1392 - 15:15
آزاده هبوط - ملبورن - استرالیا
تکراری و تهوع آور...... جرات نداره بگه ملیجک ام بوده می گه زن صیغه ای . مردک .......................
جمعه 8 شهريور 1392 - 15:59
baba48 - تورونتو - کانادا
یاد فیلم سر آلفردو گارسیا را برایم بیاور افتادم ، مرحوم سام پکین پا برای شرایط ایران ساخته بود
جمعه 8 شهريور 1392 - 20:47
طرفدار حقیقت - تهران - ایران
سر مقتول.....صندلی ماشین...!!!!.....یعنی چی?...انگار شونه تخم مرغ رو جاگذاشته!!!
شنبه 9 شهريور 1392 - 00:31
tehrangoli - تهران - ایران
والا آدم میخواد یه مرغ رو تیکه کنه سینه و رون از هم جدا نمیشه! نمیدونم این مفصلهای آدم ها رو چجوری از هم جدا میکنن؟! با ساتور؟؟؟ آخه تیکه تیکه کردن یه گوسفند هم ابزار و وسایل میخواد! بعدم معلوم نشده سر یارو رو از موهاش گرفته پرت کرده بیرون یا از گردنش گرفته یا دماغش رو! . چی بگم! از آدم بودن خودم بیزارم ای کاش هر موجود دیگه ای بودم غیر از آدم دوپا!
شنبه 9 شهريور 1392 - 01:31
azadi2011 - تورنتو - کانادا
اینها داستان است یا واقعیات زندگی مردمی است که قربانی همان فرهنگی هستندکه می گفتند می خواهد سرآمد همه ی دورانها باشد۰? آیا می داند جامعه ی ما دارد به کدام سو می رود? آیا این داستانهای وحشتناک که هر روز در جامعه ی ما رخ می دهد محصول این فرهنگ نیست? بعد از هر جنایتی هم یک نفر را به دار می کسیم وبعد خیالمان راحت می شود که انتقام گرفته شد ولی نمی دانیم که قصاص یعنی آدم کشی برای آدم کشیواگر قصاص را ادامه بدهیم در یک روز تمام بشریت از بین مرود و آنگاه یک نفر باقی می ماند:آخرین قاتل که کسی نیست اورا دار بزند!
شنبه 9 شهريور 1392 - 09:42
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.