نجات اسرارآمیز یک مرد در چاه بیابانی

وطن امروز :یک مرد که قرار بود از سوی همسر و جوان آشنا به قتل برسد در چاه بیابانی به طرز اسرارآمیزی زنده ماند.

زن خیانتکار این مرد وقتی شنید وی 3 روز با تشنگی و گرسنگی دوئل موفقیت‌آمیزی داشته، شوکه شد. اردیبهشت‌ماه سال جاری زن جوانی همراه دختر 5 ساله‌اش با مراجعه به پلیس آگاهی شبستر از گم شدن همسرش به نام «علی» خبر داد و به آنان گفت: صبح روز گذشته شوهرم به مغازه‌اش رفت و برای ناهار به خانه بازنگشت، به موبایلش زنگ زدم تا ببینم کجا مانده که متوجه شدم موبایلش خاموش است. وقتی به مغازه‌اش زنگ زدم وی جوابگو نبود و پیش خودم فکر کردم شاید به روستاهای اطراف برای خرید محصولات کشاورزی رفته است، بنابراین منتظر ماندم تا وی بازگردد ولی شب بازنگشت و هر جا که می‌توانستم رفتم ولی کسی از وی خبری نداشت، می‌ترسم اتفاق بدی برایش افتاده باشد.

در ادامه با دستور بازپرس دادسرای شهر شبستر تیمی از پلیس آگاهی برای رسیدگی به این ماجرا وارد عمل شدند و موبایل ‌علی‌ را تحت ردیابی قرار دادند و دریافتند وی روز پیش از گم شدن و روز قبل از آن با یکی از بستگانش به نام «شهرام» ارتباط تلفنی داشته است، بنابراین شهرام را برای بازجویی به پلیس آگاهی احضار کردند و وی با ادعای بی‌گناهی به آنان گفت: علی‌ 2 روز پیش به من زنگ زد و خواست برایش لوازم یدکی خودرو ببرم و روز بعد هرقدر به وی زنگ زدم، گوشی‌اش خاموش بود و از آن روز هیچ خبری از وی ندارم. با ادعاهای این مرد، «زهره» که نگران شوهرش بود دوباره تحت بازجویی قرار گرفت و در بازجویی‌ها گفت: شوهرم با مردی ناشناس که فقط اسمش را می‌دانم اختلاف مالی داشت و وی چندین‌بار به من گفته بود آن مرد تهدیدش کرده است. وی در ادامه افزود: مرد غریبه از اهالی شهر نبود و چندین بار پشت تلفن با علی حرفش شده و تهدید کرده بود وی را خواهد کشت، من نیز می‌ترسم او شوهرم را به قتل رسانده باشد.

در ادامه کارآگاهان در بازجویی متوجه تناقض‌گویی‌های زهره شدند، بدین ترتیب با تعقیب نامحسوس وی، تلفن‌های وی را نیز تحت ردیابی قرار دادند و دریافتند وی با مرد آشنایی به نام «سهراب» رابطه پنهانی دارد، بدین ترتیب دایره تجسس‌های خود را روی این زن مرموز متمرکز کردند و دریافتند وی ساعت 9 شب همراه دخترش به باغ این مرد رفته است.

بر این اساس و با دستور بازپرس، سهراب و زهره دستگیر شدند و در بازجویی‌های ابتدایی ادعا کردند آنان با هم فامیل هستند و زهره نیز به‌خاطر اینکه می‌ترسید شب را در خانه‌اش بماند به وی پناه آورده است که با توجه به ادعاهای ضد و نقیض سهراب و زهره که همچنان اصرار بر بی‌گناهی داشتند، هر دوی آنان روانه بازداشتگاه شدند تا اینکه صبح روز بعد دوباره تحت بازجویی قرار گرفتند.

سرنخ طلایی در اظهارات کودکانه

هنوز ساعتی از بازجویی‌ها نمی‌گذشت که یکی از ماموران متوجه گریه‌های دختربچه 5 ساله که همراه مادرش بود، شد. وی سعی داشت «هانیه کوچولو» را آرام کند و پس از پایان گریه‌های کودکانه وی، دختربچه شیرین‌زبان در پرسش و پاسخ‌ها سرنخی در اختیار پلیس قرار داد که سرنوشت پدرش را مشخص می‌کرد.

هانیه کوچولو دور از چشم مادرش به پلیس گفت: پدرم آن شب مریض بود و حالش خوب نبود، مادرم به دایی سهراب زنگ زد تا به خانه‌مان بیاید، وی هم آخر شب آمد و به کمک مادرم، پدرم را سوار موتورش کرد و رفت! با ادعاهای این دختربچه، سهراب و زهره که نقشه‌شان را فاش شده می‌دیدند لب به حقیقت گشودند و به جنایتی هولناک اعتراف کردند.

زهره که سرش را زیر انداخته و پشیمان از گذشته بود به کارآگاهان گفت:‌ سهراب دوست شوهرم بود و گاهی اوقات به خانه‌‌مان می‌آمد و رابطه خوبی با شوهرم داشت، در این رفت و آمدها ناخواسته در دام پیشنهاد وی افتادم. وی در ادامه افزود: با گذشت چند ماه از سهراب خواستم با من ازدواج کند ولی وی ادعا می‌کرد تا زمانی که طلاق نگرفته‌ام نمی‌تواند با من ازدواج کند، بنابراین با بهانه‌های مختلف از علی می‌خواستم از من جدا شود ولی وی نمی‌پذیرفت‌ و بزرگان فامیل نیز با دخالت‌هایشان مرا برای چند مدتی پشیمان می‌کردند تا اینکه چند شب پیش که شوهرم بشدت مریض بود و در رختخواب افتاده بود فکری به سرم زد و تصمیم گرفتم از سهراب برای به قتل رساندن همسرم استفاده کنم، بنابراین به وی زنگ زدم و کمک خواستم. سهراب نیز در بازجویی‌ها به پلیس گفت: اصرارهای زهره باعث شد من در این دام بیفتم و برای رهایی از دست وی گفتم که هر وقت از همسرش جدا شود، می‌توانم با وی ازدواج کنم. می‌‌دانستم علی هیچگاه همسرش را طلاق نمی‌دهد، خیالم راحت بود تا اینکه 2 شب پیش وی به من زنگ زد و گفت شوهرش مریض است و با طراحی نقشه‌ای بی‌نقص می‌خواهد وی را بکشد. من قبول نکردم ولی زهره ادعا کرد اگر در اجرای نقشه‌اش همکاری نکنم خود و دخترش را می‌کشد و نامه‌ای می‌نویسد که من، وی و دخترش را به قتل رسانده‌ام. وی افزود: نمی‌دانستم چه کاری انجام بدهم و تصمیم‌گیری برایم بسیار دشوار بود. به خانه‌اش رفتم. علی در اتاق خوابیده بود. از زهره خواستم از تصمیمش دست بکشد ولی وی گفت من شوهرش را به بیابان‌های اطراف ببرم و پس از کشتن دفنش کنم. وی هم فردا به آگاهی می‌رود و می‌گوید علی گم شده است. پس از گذشت چند ماه از این ماجرا از دادگاه طلاق غیابی می‌گیرد و با من ازدواج می‌کند. عامل جنایت در تشریح به قتل رساندن علی گفت: دوستم را به کمک زهره سوار موتور کردم و به بیابان‌های شبستر بردم. جایی را می‌شناختم که چندین چاه عمیق داشت. توقف کرده و علی را روی دوش انداخته و به بالای تپه بردم. وی را به داخل چاه انداختم و بازگشتم تا اینکه پس از 2 روز دستگیر شدم. با ادعای هولناک این زن و مرد، پلیس جنایی برای یافتن جسد علی به چاه عمیقی که سهراب آن را نشان داد، رفتند و با مشخص شدن محل رها شدن علی، تیم‌هایی از آتش‌نشانی به داخل چاه رفته و بدن قربانی جنایت را بیرون کشیده و با صحنه عجیبی روبه‌رو شدند؛ این مرد زنده بود و به رغم 3 روز گرسنگی و تشنگی زنده مانده و فقط دست و پایش شکسته بود. با انتقال مرد خوش‌شانس به بیمارستان و تلاش پزشکان، وی از مرگ حتمی نجات یافت و در تحقیقات به پلیس گفت آن شب را دقیقا به خاطر نمی‌آورد. فقط به یاد می‌آورد که سهراب وی را به داخل چاه هل داده و از آن شب بین خواب و بیداری بوده است. وی که نمی‌دانست از سوی زهره چه نقشه هولناکی برایش طراحی شده بود، می‌خواست دختر کوچکش را ببیند.

بنابر این گزارش، تحقیقات در این باره از سوی کارآگاهان پلیس همچنان ادامه دارد.

+74
رأی دهید
-20

ojagh gaz - تهران - ایران
این مسایل تو مملکته ما زیاد هست حالا یه چند درصدش به قتلو جنایت می‌کشه ولی‌ باقیش به صورت پنهانی می‌‌مونه ،کسی‌ که ادعای رفاقت با کسی‌ کرد و به عنوانه مهمان ورأد خانه دوستش شد و نظر به ناموس طرف داشت نمی‌شه بهش گفت دوست !!!! که متاسفانه این مسایل روز بروز بیشتر میشه.
یکشنبه 23 تير 1392 - 01:42
آزاده هبوط - ملبورن - استرالیا
خیلی گریه آور و غم انگیز. زن پست فطرت هوسران . دوست نامرد هوسران. دخترک مظلوم . این مملکت آخوند مداری داری به ترکستان می ره یا جایی که نادر رفت؟؟
یکشنبه 23 تير 1392 - 02:44
salar67 - تبریز - ایران
تو انتخاب دوست خیلی دقت کنید اصلا دوست واسه بیرون از خونست چه دوست خانم چه دوست اقا
یکشنبه 23 تير 1392 - 07:28
shahramareia - تهران - ایران
متاسفانه در ایران خیلی از مردها بدلیل عدم اگاهی و تکنیک های نزدیکی یا عدم قدرت جسمانی و در خیلی موارد فقر اقتصادی که باعث میشه مرد بیش از توان کار کنه تا زندگیش بچرخه و خسته و کوفته میاد خانه نمیتونن زناشونو ارضا کنند و این عدم ارضای جنسی باعث میشه برخی از زنان که پایبند خانواده نیستن به سمت فساد کشیده بشن این از دست اوردهای بزرگ جمهوری اسلامی است
یکشنبه 23 تير 1392 - 08:24
بلوچ اسلو - اسلو - نروژ
این ماجراهای دردناک زاییده جامعه ماست،که زنان هیچ نقشی‌ در انتخاب شوهر مورد علاقه ندارند.و محدودیتها،کمبودها، اختلاف سنی‌،ممنوعیت ها،زمینه ساز این فجایع است،و هر چیزی که ممنوع باشد غریزه و تحریک را بیشتر می‌کند.تنها روزنه آشنایی( حال زن دوست یا شوهر دوست باشد فرق نمیکند ) در نتیجه زندگی زناشویی را از بین میبرد،در کشورهای دیگر(دمکراتیک)زن به تنهایی‌ خق طلاق دارد و احتیاجی به نظر کدخدا،ملا، و غیر ندارد
یکشنبه 23 تير 1392 - 09:51
faghat zartosht - شیراز - ایران
رفاقت!!!!!! دوستی!!!!! مگه دیگه از اینا هم چیزی باقی مونده؟مخصوصا در ایران.به چه امیدی به یکی اعتماد بیش از حد میکنیم و راهش میدیم تو حریم خصوصیمون که هر غلطی خواست بکنه.کمی هم عقل و فهم و شعور چیز خوبیه
یکشنبه 23 تير 1392 - 14:11
Mohebali - اسلو - نروژ
دوستان فمینیست کجا غیبشون زده؟! خانوم تهمینه میلانی از این مورد فیلم نمیسازن که!. تنها راه رهایی از این مشکل اصلاح قوانین اسلامی به قوانین انسانی است.
دوشنبه 24 تير 1392 - 00:29
shady_sho - تهران - ایران
همین دیگه تا عقل نباشد جان در عذاب است آخه مرد حسابی چرا مرد جوون و مجرد رو میار ی خونت وقتی زن جوون داری؟خونه آدم حریمش مقدسه زن و بچه داری چرا باید دست هر ننه قمری رو بگیری بیاری ور دل زن جوونت اخرش همین میشه دیگه.میخوای رفیق بازی کنی خوب بیرون از خونه اونم تو این مملکت بی دروپیکر با این آدمهای غیر قابل اعتماد
‌پنجشنبه 27 تير 1392 - 14:37
a.sadriuk - لندن - انگلستان
پست وحـ... بهترین صفت برای این زن و مرد آشغاله.
جمعه 28 تير 1392 - 23:59
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.