رمز و راز تازه ‌داماد در چهاردیواری سلول

وطن امروز :گمشدن تازه‌داماد پررمز و راز بود تا اینکه نوعروس وی را در چهاردیواری سلول زندان پیدا کرد. چندی پیش، زن 21 ساله‌ای در حالی‌که آشفته بود خود را به دادسرای جنایی تهران رساند و ادعا کرد شوهرش برای سفر کاری رفته و نه تنها جوابی به تماس‌‌هایش نمی‌دهد بلکه پس از 15 روز بازنگشته در حالی‌که قرار بود 10 روز بیشتر در سفر نباشد. با ادعاهای این تازه‌عروس ماموران پلیس وارد عمل شدند و در بازجویی‌ از وی دریافتند «سارا» اطلاعات خیلی کمی از شوهرش که «بهروز» نام دارد، داشته است. سارا به افسر پرونده گفت: 6 ماه پیش با بهروز در داخل یک بانک آشنا شدم. مردی خوش‌تیپ بود و ادعا کرد مهندس راه و ساختمان است. من که به‌خاطر ازدواج از سوی خانواده‌ام تحت فشار بودم ابتدا با بهروز رابطه تلفنی برقرار کردم و چندباری سرقرار همدیگر را دیدیم تا اینکه پیشنهاد داد با هم ازدواج کنیم. وقتی پذیرفتم و خواستم خانواده‌اش به خواستگاری‌ام بیایند بغض کرد و به گریه افتاد، باورم نمی‌شد که وی در یک تصادف مادر، پدر و خواهرش را از دست داده باشد. یک تیکه روزنامه‌ در دست داشت که در آن دیدم همه خانواده بهروز کشته شده‌اند. وی افزود: اجازه خواست به تنهایی از من خواستگاری کند تا خانواده دایی‌اش از شیراز به تهران بیایند و با خانواده‌ام آشنا شوند. پذیرفتم و خیلی زود این کار صورت گرفت. پدر و مادرم وقتی شنیدند من خواستگار دارم و می‌خواهم ازدواج کنم آنقدر ذوق‌زده شده بودند که چشم بسته بهروز را پذیرفتند و هنوز 3 ماه نگذشته بود که زن و شوهری با پسرشان که 17 ساله بود از شیراز به تهران آمدند. از آنها شنیدم که همه بستگان بهروز، در قطر زندگی می‌کنند و فقط بهروز است که به‌خاطر علاقه به ایران و اینکه پدر و مادرش و خواهرش در شیراز دفن شده‌اند در ایران مانده و علاقه‌ای به زندگی در قطر ندارد. تازه‌عروس گفت: پذیرفتم و با هم ازدواج کردیم. با کمک یکدیگر عروسی خوبی به‌پا کردیم و در یکی از خانه‌های پدرم زندگی‌مان شروع شد. ماه‌ عسل خوبی داشتیم و بهروز ادعا می‌کرد پروژه‌های ساختمانی را کنتراتی گرفته و با طراحی نقشه و نظارت بر پروژه‌ها پول خوبی به‌دست می‌آورد. بهروز دفتری برای کار نداشت و در یکی از اتاق‌های خانه‌مان پای اینترنت می‌نشست و یک موبایل داشت که ویژه کارش بود. وقتی من در بیمارستان سرکارم بودم بهروز در خانه کارهایش را می‌کرد و هرازگاهی به سفرکاری رفته و همیشه با کلی پول بازمی‌گشت و هدیه‌‌های گرانقیمت برایم می‌خرید. وی افزود: بهروز آخرین‌بار گفت در جنوب کشور باید به سراغ پروژه‌ای برود و 10 روزه بازمی‌گردد، هیچ وقت بدقولی نمی‌کرد اما این بار نه‌تنها بازنگشته بلکه به تماس‌هایم نیز جواب نمی‌دهد و هر 2 گوشی موبایلش خاموش است. کارآگاهان که برابر سرنوشت عجیب مهندس جوان قرار گرفته بودند در نخستین اقدام به بررسی‌های مخابراتی پرداختند و به شماره تماس‌هایی رسیدند که بهروز آخرین‌بار با آنها تماس برقرار کرده بود. وقتی افسر پرونده با این شماره‌ها تماس گرفت داستان عجیبی را شنید؛ دختری جوان از آن سوی گوشی ادعا کرد مردی به نام بهروز را نمی‌شناسد اما به تازگی به تور یک شیاد خورده و الان آن مرد در زندان است. کارآگاهان مشخصات دقیق بهروز را به زندان همان شهر جنوبی دادند و پی بردند بهروز با اتهام کلاهبرداری بازداشت است. وقتی بهروز با ظاهری ژولیده پیش روی کارآگاهان تهران قرار گرفت در بازجویی‌ها گفت: من مهندس نیستم. سال‌ها پیش وقتی در شرکتی پیک موتوری بودم به خاطر وسوسه و دزدیدن یک امانت دستگیر شده و به زندان افتادم. آنجا بود که با شگردهای کلاهبرداری و دزدی آشنا شدم و پس از آزادی تصمیم گرفتم با استفاده از تیپی که دارم دختران پولدار را پیدا کرده و در نقش خواستگار آنان را فریب داده و پول‌های میلیونی بگیرم و پا به فرار بگذارم. وی افزود: در اینترنت یا مراکز تجاری و بانک‌ها دختران را فریب می‌دادم و با سفر به شهرهای مختلف با این روش کلاهبرداری می‌کردم تا اینکه سارا را دیدم، ابتدا می‌خواستم وی را نیز فریب بدهم اما به وی علاقه‌مند شدم و با این دختر مهربان ازدواج کردم. همسرم تصور می‌کرد من مهندس هستم، دفتر کاری‌ام را در اتاق خانه‌ام راه انداختم. 2 خط موبایل داشتم که یکی برای کلاهبرداری‌هایم بود. هر بار به سفر می‌رفتم در واقع از دختری کلاهبرداری می‌کردم. یک خانواده شیرازی که فقیر بودند نیز نقش خانواده دایی‌ام را بازی می‌کردند و این در حالی است که من پدر و مادر دارم. همچنین 3 تا برادر دارم و یک خواهر که همگی در تهران زندگی می‌کنند و نمی‌دانند من ازدواج کرده‌ام. آخرین بار یک دختر جنوبی را فریب دادم. وقتی به آنجا رسیدم و در حال اجرای نقشه‌ام بودم عمویش اتفاقی در خانه‌شان بود که انگار دایی قلابی‌ام را شناخته بود و می‌دانست وی دستفروش است و همین موجب شد که لو بروم و دستگیر شدم و الان شرمنده سارا هستم. بنابراین گزارش، سارا وقتی شنید شوهرش مهندسی قلابی است و وی نیز روزی طعمه‌اش بوده در حالی که گریه می‌کرد گفت نمی‌تواند با بهروز زندگی کند و حتما درخواست طلاق خواهد کرد.

+58
رأی دهید
-25

آزاده هبوط - ملبورن - استرالیا
درس اخلاقی. ازدواج نکنید . نکته مهم. اعتماد مردم نسبت به یکدیگر شبیه به خط فقر شده است . زیر خط اعتماد
دوشنبه 17 تير 1392 - 07:04
دنیای وحشی - تهران - ایران
وقتی آخوندها و آخوندزاده ها و سایر دست دراندرکاران این حکومت اسـ... ایران بیش از سی سال به مردم دروغ گفتند چه توقعی میتوان داشت که هفتاد میلیون دروغ نگویند بخصوص که اکثر مردم با فقر فرهنگی و مالی دست به گریبان هستند و هرکدام برای گریز از بی بضاعتی دست به هزاران حقه وکلک می زنند که گاهی نیز سر خود یا دیگران رابرسر کارشان برباد می دهند .به امید روزی که ایرانیها هم مانند مصریها سر غیرت آمده به پا خیزند و این حکومت شیاد را از ریشه برکنند انشاالله .
دوشنبه 17 تير 1392 - 07:06
yashainiran - ایران - ایران
ای بد ذات حیف نیست از مهربانی دختری که واقعاً اهل زندگی است سو استفاده بکنی؟ بنده خدا دختره چقدر روحیه اش خراب شده و تا آخر عمر باید این ننگ را با خودش داشته باشد
دوشنبه 17 تير 1392 - 07:40
arian pahlavi chi-holand - آمستردام - هلند
بعضی‌‌ها اصلا هیچ چیز برایشان مهم نیست،فقط پول را می‌بینند،آخر به چه قیمتی،به بازی گرفتن احساسات یک دختر !!!!!!
دوشنبه 17 تير 1392 - 10:55
rezgar - لینشوپینگ - سوئد
سارا عزیز از مردها بدبین نشو در هر چند نفر, بی شرفی همچون بهروز پیدا میشود که با احساست خانمها معامله میکند و از این طریق هم به پول میرسند و هم به ارزوی جنسیشان. لعنت بر هرچه انسان مردم ازار است! ولی چه باید کرد سیستم فرهنگ و اداب و رسوم مردم مملکتامان 34 سال است توسط حقه بازان تاریخ یعنی اخوندهای کلاش به تاراج رفته است و اگر کسانی همجون بهروز نامرد هم در جامعه اخوند زده ایران وجود داشته باشد چیز عجیبی نیست. امیداوارم شر این کلاشان در مملکت ایران کم شود تا کسانی همچون بهروز در جامعه مجبور به حقه بازی نشوند وکسانی همچون سارا هم صدمه روحی نبینند.
دوشنبه 17 تير 1392 - 11:48
salar67 - تبریز - ایران
arian pahlavi chi-holand - آمستردام - هلند تنها این دختران نیستند که به تور ادمای شیاد این شکلی میخورن خیلی از پسرها هم هستن که به جرم دوست داشتن الان تو زندانن به خاطر ندادن مهریه معشوقشون وخانم بیرون دنبال عیاشیش
دوشنبه 17 تير 1392 - 15:16
سلطنت طلب - ابوظبی - امارات متحده عربی
نکته اصلی این بود که زندان های رزیم مرکز یادکیری انواع خلافکاری ها از قبیل دزدی و سرقتهای مسلحانه فروش مواد مخدر جعل اسناد و همه جی هست . زندان رو برای اصلاح ساختن تو جمهوری اخوندی زندان شده مدرسه دزدا
دوشنبه 17 تير 1392 - 15:33
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.