چند بسته خمیراک و برگک می خواهی؟!
عصرایران ؛ مهرداد خدیر- «برگک به جای چیپس، خمیراک به جای پاستا یا ماکارونی، حق نشر به جای کپی رایت و غیر ضروری به جای فانتزی».
اینها برخی از پیشنهادهای تازه فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای واژه های غیر پارسی اما مصطلح و رایج در گفتار و نوشتار فارسی زبانان است که با دو نوع واکنش رو به رو شده است:
دسته اول کسانی که معتقدند این واژگان بر زبان مردم نمی نشینند و چون نوزادی هستند که مرده به دنیا آمده و گروه دوم به یاد می آورند که در فرهنگستان اول و هفتاد سال قبل، نیز هنگامی که پاره ای واژه های تازه وضع شد همین انتقادات درگرفت و به صورت مشخص نویسنده ایرانی – صادق هدایت – را مثال می آورند که «باشگاه» به جای « کلوب» را تمسخر می کرد. حال آن که بعدتر بسیار رایج شد.
احمد پوری – مترجم شعر- به طعنه پرسیده است:«آیا امید دارید عمه من از بقال محل شان بخواهد به او دو بسته خمیراک بدهد و مرد بقال نیز دریابد و دو بسته ماکارونی از قفسه بیرون آورد؟!»
در مقابل، کسانی می پرسند اکنون چند درصد مردم واژه «سوبسید» را به کار می برند و مگر جز این است که «یارانه » بسیار رایج شده و نتیجه می گیرند رسانه ها اگر بخواهند می توانند این واژه های تازه را رایج کنند کما این که واژگانی چون «گذرنامه، شناسنامه و گواهی نامه» با یاری رسانه ها و به مرور زمان رایج شد.
فارغ از دو نگاه منفی و مثبت کلی به مقوله واژه سازی به جای اصطلاحات خارجی نکاتی را می توان یادآور شد:
- اصراربر معادل سازی برای واژه های آشنا و رایج قابل فهم نیست. وقتی پیر و جوان می گویند «ماکارونی» و حتی « پاستا» هم رایج نیست «خمیراک» دیگر چه صیغه ای است؟!
گاه حتی خود پیشنهاد کننده و واژه ساز نیز معادل تازه را به کار نمی برد.
خاطره ای از استاد بهاءالدین خرمشاهی در این باره جالب اسـت: «یک روز در فرهنگستان در گروه واژه گزینی صحبت از یافتن معادل برای تونل بود. گفتم تونل دیگر شناسنامه ایرانی/ فارسی دارد. بهتر است مانند رادیو و تلویزیون و تئاتر و فیلم وفوتبال و چند هزار دیگر از "وام واژه" های انگلیسی و فرانسه آن را هم به اختیار خود رها کنیم. دوستان اصرار داشتند. بنده هم "درون گذر" را بر قیاس کنارگذر، زیرگذر و نظایر آن، پیشنهاد کردم که به اتفاق آرا تصویب شد اما می دانستم و می دانم که پیشانی یا بخت رواج و روایی ندارد.» [فصلنامه بخارا/شماره 85/ص 332]
با این نگاه، خمیراک به جای پاستا را می توان مانند درون گذار به جای تونل دانست که خود وضع کننده آن نیز امیدی به رواج آن ندارد و اصطلاحا جا نمی افتد مگر این که مانند «کش لقمه» به نوشته های طنز راه یابد.
- فرهنگستان اول در دوران رضا شاه دغدغه عربی زدایی داشت ودر پی معادل سازی برای واژگانی چون « مستقیم، محرمانه و مثلث» هم برآمد. فرهنگستان کنونی در جمهوری اسلامی اما گویا زبان عربی را نیز فارسی می داند چندان که اصراری ندارد معادل واژه فرنگی الزاما فارسی باشد.
کما این که برای کلمه «فانتزی» این معادل ها را برساخته اند: غیرضروری، غیرمعمولی و غیرمتعارف. در حالی که همه عربی اند و معنی «فانتزی» را نیز در بر ندارند. [فانتزی، با « خیال» نسبت دارد و نمی توان یک فیلم فانتزی را غیر ضروری یا غیر متعارف دانست.] البته عربی ستیزی با ادعای پارسی سره نویسی نیز کمکی نمی کند چرا که بسیاری از کلمات عربی در فارسی رایج است و حتی برخی در معنی متفاوت به کار می رود و بر غنای گنجینه زبان فارسی افزوده اند.
-دراین معادل سازی ها از یکی از قابلیت های مهم زبان فارسی غفلت می شود وآن فارسی کردن واژه خارجی یا مصدر سازی با آن است. مثل کلمه «گل» در بازی فوتبال که با آن واژه های گلزن، گلباران و به ثمر رساندن گل ساخته شده است. یا کلماتی چون تلفن کردن و فیلم ساختن که هر چند در آنها واژه غیر فارسی به کار رفته اما در عمل با کلمات فارسی درآمیخته اند.
- برساخته های تازه هنگامی رایج می شود که زمینه آن فراهم آمده باشد. گویا ترین و ملموس ترین مثال در این باره « یارانه » است. روایت آقای خرمشاهی در این باره نیز خواندنی است:« یارانه را هم من ساخته ام. 8 سال پیش در برابر کلمه سوبسید فرانسه و سابسیدی انگلیسی در گروه واژه گزینی مطرح کردم. همکاران دانشور به اتفاق آن را تصویب کردند و ریاست وقت فرهنگستان [مرحوم] دکتر حسن حبیبی که معاون اول رییس جمهور هم بودند آن را تحویل گرفتند و به صورت بخشنامه هم به سازمان ها ابلاغ شد. البته مولانا هم یارانه را به کار برده است. اما یارانه او منسوب به یار است و این یکی منسوب به یاری و یارا.» بر این اساس نیز می توان پرسید آیا « خمیراک و برگک» نیز از چنین امکان و پشتوانه ای برخوردارند؟
-از وجوه طعنه آمیز قضیه این است که گاه برای رواج اصطلاح خارجی کوشش می شود و بعد فرهنگستان به فکر واژه گزینی می افتد. حال آن که اگر زودتر اقدام می شد به خودی خود رواج یافته بود. بهترین مثال در این باره کلمه «ماهواره» است که قبل از رواج این پدیده رایج شده بود و کمتر کسی از «سته لایت» استفاده می کند. در قضیه خطوط جدید اتوبوس رانی درتهران اما وارونه عمل شد.
ابتدا «بی.آر.تی» رایج شد بعد کوشیدند «اتوبوس تندرو» را به جای آن بنشانند. حال آن که از همان ابتدا این امکان وجود داشت که به جای اصطلاح خارجی، معادل فارسی را رایج کنند. تصور کنید از آغاز راه اندازی قطار زیر زمینی به جای مترو، کلمه «بهرو» به کار می رفت. آیا این واژه بر اثر تکرار رواج نمی یافت؟ هر چند که مترو را نیز می توان در ردیف تلفن و فیلم و فوتبال قرار داد که در زبان فارسی خوش نشسته اند و غریب نمی نمایند.
- واژه گزینی اگر از جانب اهل فن و نویسندگان باشد مقبول تر می افتد تا به صورت دستوری و مصوبه فرهنگستان. کما این که وقتی فرهنگستان به جای «اس.ام .اس» پیام کوتاه را پیشنهاد کرد استقبال نشد و رواج نیافت اما هنگامی که دکتر کزازی «پیامک»را به کار برد، رایج شد. این امر مستلزم آن است که اصحاب فرهنگ وهنر مجال نوشتن و گفتن داشته باشند و این کلمات در رمان ها و نمایشنامه ها و فیلم ها به کار روند. زبان یک موجود زنده و پویاست و باید اجازه داد که واژه ها در آن جریان پیدا کنند.
وقتی سعدی بارها در گلستان و بوستان واژه «اولی تر» را به کار می برد و این دغدغه را ندارد که «تر» در خود « اولی » نهفته است خواننده فارسی زبان که به سعدی اعتماد و اقتدا دارد؛ دیگر این واژه را نادرست نمی داند چون سخن او را زبان معیار می داند. وقتی دکتر کزازی واژه ای می سازد و تکرار می شود و در رسانه ها نیز رواج می یابد بخت بیشتری دارد تا واژه ای که فرهنگستان به مثابه مصوبه اداری تصویب می کند. هر چند در گروه واژه گزینی نیز افرادی چون خرمشاهی حضور دارند که در این زمینه صاحب نظرند.
- یکی از دلایل رایج نشدن و بعضا اسباب طعنه و طنزو کنایه بودن این برساخته های تازه اصرار بر مشتق سازی است. حال آن که فرهنگستان باید جسارت به خرج دهد و واژه « جامد » نیز پیشنهاد کند. برگک (برگ + ک) است و خمیراک (خمیر +اک). حال آن که واژه هایی مانند میز، تیز یا ریز، جامدند. آیا فرهنگستان چنان مرجعیتی برای خود قایل است که معادل یک واژه را مثلا «سیز» قرار دهد؟! ورود به این عرصه البته مخاطره آمیز و بحث انگیزاست و چه بسا از این نهاد خرده بگیرند که بر چه پایه ای به این واژه رسیده و دیگری را برنگزیده اما اگر فرهنگستان مورد اجماع و قبول همگان باشد این انتقادات فرو می کاهد.
اعضای گروه واژه گزینی خود در همین جامعه زندگی می کنند. می توانند به فروشگاه بروند و «برگک» و « خمیراک» بخواهند؟ هر گاه با تعجب و حیرت روبه رو نشدند آن گاه اطمینان خاطر داشته باشند که مانند «یارانه» موفق شده اند اما همه نمونه ها مانند یارانه نیست. گاه مثل «رایانه» تنها در هیات رسمی جلوه می کنند و گاه مثل پایانه و کارانه می توانند به سرنوشت یارانه امیدوار باشند.
-اعضای فرهنگستان کنونی این واقعیت را نیز باید همواره در نظر داشته باشند که حق انحصاری واژه گزینی دیگر عملا مانند 70 سال قبل در اختیار یک گروه خاص نیست. اگر فرهنگستان اول قبل از ورود رادیو به ایران شکل گرفت اکنون عصر ارتباطات است و جوانان در شبکه های اجتماعی یا در قالب پیامک هایی که برای هم می فرستند خواسته یا ناخواسته واژه سازی می کنند. فرایند واژه سازی را باید دموکراتیک کرد و گاهی بد نیست واژه سازان که حتما اهل فضل و کتاب و ادب هم هستند به مکانیکی محله خود نیز سری بزنند تا دریابند در بطن جامعه چه واژه هایی ساخته می شود. به قول سهراب سپهری «واژه باید خودِ باران باشد».
واژه ای که یک تعمیرکار خودرو می سازد شاید به لحاظ آوایی و دستوری مشکلاتی داشته باشد اما همان نیز با چکش کاری و اصلاح، قابلیت تبدیل به واژه ای فراگیر را دارد. صریح تر این که واژه گزینان نمی توانند خود را از انبوه لغاتی که در جامعه پذیرفته شده و درفضای مجازی رد و بدل می شود یا در وبلاگ ها وصفحات فیس بوک به صحنه می آیند برکنار بدانند و دست کم می توانند در جریان مسیر عمومی قرار گیرند و متناسب با سلیقه مردم تصمیم بگیرند.کامنت ها، وبلاگ ها، پیامک ها، شبکه های مجازی و ماهواره ای و اینترنتی انحصار گذشته را شکسته هر چند که مرجع صاحب صلاحیت را کماکان باید فرهنگستان دانست.
کوتاه این که رواج واژگان تازه به یاری نویسندگان و شاعران و به شرط نظر خواهی قبلی از آنان میسرتر است تا به صرف امید بستن به نشستن و برخاستن و تصویب کردن در گروه واژه گزینی . سهراب سپهری می گوید: مرد بقال از من پرسید چند من خربزه می خواهی؟
آیا روزی خواهد آمد که مرد بقال بپرسد:چند بسته خمیراک و برگک می خواهی ؟!