سفر ناتمام مالباخته، کلاهبرداری میلیاردی را ناکام گذاشت

زن میانسال وقتی مجبور شد مسافرتش به جنوب کشور را ناتمام بگذارد و به تهران برگردد، تصور نمی‌کرد که این اتفاق باعث شود دست فرزندخوانده کلاهبردارش رو شود.

ماه گذشته با شکایت زن میانسالی در دادسرای ناحیه یک تهران، مأموران پلیس در جریان کلاهبرداری میلیاردی قرار گرفتند و تحقیقات درخصوص این پرونده را شروع کردند. زن میانسال در توضیح ماجرای کلاهبرداری گفت: 2 هفته پیش به خانه خواهرم در جنوب کشور رفتم. قرار بود یک‌ماه در آنجا بمانم اما چون برای آنها کار پیش آمد، مجبور شدم به تهران برگردم.

وی افزود: وقتی به خانه برگشتم و در آپارتمانم را باز کردم، متوجه به هم ریختگی اثاثیه خانه‌ام شدم. ابتدا تصور کردم دزد به خانه‌ام زده اما وقتی سراغ گاوصندوق رفتم دیدم همه پول و طلاهایم سرجایش است. وی ادامه داد: بسیاری از وسایل خانه داخل کارتن چیده و بسته‌بندی شده بود. خیلی تعجب کرده بودم.

همان شب با پلیس تماس گرفتم اما وقتی مأموران به خانه‌ام آمدند، تصور کردند که من آلزایمر دارم؛ چرا که هیچ سرقتی از خانه‌ام صورت نگرفته و فقط برخی وسایلم بسته‌بندی شده بود.

مأموران به خیال اینکه من بیمار هستم گفتند که چون سرقتی صورت نگرفته لزومی ندارد که پرونده‌ای تشکیل شود. آنها حتی مدعی شدند که شاید خودم وسایلم را بسته‌بندی کرده‌ام و حالا یادم نیست. 2 روز بعد از این ماجرا درحالی‌که در آپارتمانم استراحت می‌کردم زنگ خانه به صدا در آمد. وقتی آیفون را برداشتم زنی خود را سحر معرفی کرد و مدعی شد خریدار خانه‌ام است. با تعجب در را باز کردم او هم وقتی مرا دید شگفت زده شد.

او ادعا کرد که خانه مرا از زن جوانی به نام سعیده خریده است اما من با عصبانیت به او گفتم که صاحبخانه خودم هستم. بلافاصله به سراغ سند خانه‌ام رفتم اما سند دزدیده شده بود و اثری از آن نبود. آنجا بود که حدس زدم دزدان با ورود به خانه‌ام، سند را ربوده و با استفاده از آن اقدام به فروش خانه‌ام کرده‌اند.

معامله میلیاردی

اظهارات زن میانسال در حالی بیان می‌شد که سحر(خریدار خانه) نیز در دادسرا حضور داشت. او به قاضی پرونده گفت: مدتی قبل من و شوهرم یکی از آپارتمان‌هایمان را فروختیم و قصد داشتیم خانه‌ای در شمال پایتخت بخریم تا اینکه با یک آگهی روبه‌رو شدیم که مربوط به فروش آپارتمان در شمال تهران بود. با فروشنده که زن جوانی بود تماس گرفتیم و برای دیدن آپارتمان راهی آنجا شدیم. من و شوهرم بعد از بازدید، خانه را پسندیدیم و برای نوشتن قولنامه به بنگاهی در آن اطراف رفتیم.

آن روز زن جوانی که خود را سعیده معرفی می‌کرد به بنگاه آمد و با نشان داد اسناد خانه قولنامه را نوشتیم و ما مبلغ 250میلیون تومان پول به‌عنوان پیش پرداخت در اختیار فروشنده قرار دادیم. قرار شد مابقی پول خانه را که بیش از یک میلیارد تومان بود هنگام تحویل خانه بپردازیم. بعد از نوشتن قرارداد به خانه‌ای که خریده بودیم رفتم و سعیده را دیدم که در حال جمع‌آوری وسایلش بود و آنها را در کارتن بسته‌بندی می‌کرد. دیگر مطمئن شده بودم که به زودی خانه را تحویل می‌گیرم اما چند روز بعد وقتی همراه کابینت‌ساز مجددا به خانه رفتم با زن میانسالی روبه‌رو شدم که مدعی بود خانه متعلق به وی است. همانجا متوجه شدیم که عده‌ای با سندسازی سرمان را کلاه گذاشته‌اند.

ردپای فرزندخوانده

بعد از شکایت این دوزن، مأموران تحقیقات خود را در این پرونده آغاز کردند و با توجه به اینکه کلاهبرداران به‌راحتی وارد خانه زن میانسال شده و دست به سرقت اسناد و مدارک خانه زده بودند، این فرضیه که سرقت از سوی یک آشنا صورت گرفته است، مدنظر قرار گرفت. مأموران در ادامه تحقیقات به فرزند‌خوانده زن میانسال مشکوک شدند و سرنخ‌هایی به ‌دست آوردند که نشان می‌داد او در این سرقت دست داشته است. مرد جوان دستگیر شد و در بازجویی‌ها خود را بی‌گناه دانست اما وقتی مأموران با دستور قاضی به بازرسی محل زندگی او پرداختند، اسناد و مدارک خانه شاکی را کشف کردند.

متهم که چاره‌ای جز بیان حقیقت نداشت در اعترافات خود گفت: وقتی 10ساله بودم مادرم فوت کرد و پدرم تصمیم به ازدواج مجدد گرفت. از آن زمان من با پدر و نامادری‌ام زندگی کردم. من و نامادری‌ام رابطه خوبی با هم نداشتیم تا اینکه 2 سال پیش پدرم بر اثر بیماری فوت کرد. بعد از مرگ او متوجه شدم که وی فقط یک آپارتمان کوچک در مرکز تهران به نام من کرده و سند آپارتمان میلیاردی‌اش را به نام نامادری‌ام زده است. خیلی عصبانی شدم و تصمیم گرفتم هر طور شده خانه را به‌دست آورم.

موضوع را با دختر مورد علاقه‌ام که به‌تازگی با او آشنا شده بودم، در میان گذاشتم. قرار شد با سرقت اسناد خانه، آن را بفروشیم و بعد از گرفتن پولش فرار کنیم. مدتی قبل وقتی نامادری‌ام به خانه خواهرش در جنوب کشور رفت، با کلیدی که داشتم به خانه‌اش رفتم و اسناد خانه را برداشتم و در اختیار یکی از دوستانم که در کار جعل مهارت داشت، گذاشتم.

بعد از آماده‌شدن مدارک جعلی، دختر موردعلاقه‌ام نقش فروشنده را بازی کرد و با انتشار آگهی، اقدام به فروش آپارتمان میلیاردی کردیم اما هنوز همه پول را دریافت نکرده بودیم که نامادری‌ام زودتر از سفر برگشت و ماجرا لو رفت.بعد از اعترافات فرزندخوانده کلاهبردار، دختر مورد علاقه وی و دوست جاعلش نیز به دام پلیس افتادند و همه متهمان با قرار قانونی راهی بازداشتگاه شدند.

+45
رأی دهید
-4

a.ahooraei - کلن - آلمان
عجب بچه نمک نشناسی!! اینم از فرزندخواندن که یک عمر خرجش کنی و بعد وسوسه و طمع دوباره به زندگی ای که براش رقم خورده بود ، برگرده. تف به این معرفت و انسانیت که داره از ایران و ایرانی دور میشه.
‌سه شنبه 4 تير 1392 - 14:03
karkas - اصفهان - ایران
پای ۳ زن درمیان
‌سه شنبه 4 تير 1392 - 21:20
ekman - شیراز - ‫ایران
فرزند خوانده با نا پسر اندر زمین تا آسمون فرق داره،اگر بچه ای را از یتیم خانه و یا جایی دیگر به فرزندی قبول کنیم،فرزند خوانده محسوب میشود،اما داشتن فرزندی از همسر خود که مادرش فردی دیگر است فرزند خوانده محسوب نمیشود،بلکه ناپسری خوانده میشود و همیشه در فرهنگ ما نامادری و ناپدری هرچند هم مهربان باشند،باز هم مورد محبت قرار نمیگیرند.البته اینجا پدره در حق فرزندش نامهربانی کرده و همه چیزش را به نام نامادری کرده و پسره حقش پایمال شده.
‌سه شنبه 4 تير 1392 - 21:30
sarbedar5 - تهران - ایران
پسر 10ساله بوده که مادرش فوت کرده پدره هم که احساس آزادی میکرده احتمالا زنی بسیار جوان و زیبا گرفته که مجبور شده با پول و ارث کلان راضی نگهش داره
‌پنجشنبه 6 تير 1392 - 22:52
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.