انتخاب روحانی؛ مردم خوشحال، رهبر راضی
روحانی، با حمایت مردمی، و سابقه اش در مذاکرات هسته ای، می تواند پلهای ویران شده را از نو بسازد و به انزوای بینالمللی ایران پایان بدهد
حسین شریف
بی بی سی
شنبه شب گذشته، میلیونها ایرانی، همین طور که به گوشه بالا وسمت راست تلویزیون هایشان، به عکس سه در چهار حسن روحانی خیره شده بودند، زیر لب سوال مشترکی را زمزمه می کردند: چطور کسی جلوی پیروزی اش را نگرفت؟
بی اعتمادی ناشی از جنجالهای انتخابات قبلی به کنار، تا چند روز قبل از رایگیری نشانه ها خبر از یک انتخابات کنترل شده می داد: رد صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی و مشایی، رد صلاحیت های گروهی نامزدهای شوراهای شهر و روستا، کندی موسمی سرعت اینترنت و حمله هدفمند به کاربران ایرانی جیمیل. حتی دو روز مانده به انتخابات هم سخنگوی شورای نگهبان از حق این شورا برای تجدید نظر در صلاحیت کاندیداها تا آخرین روز صحبت میکرد.
چطور و با کدام منطقی، حاکمیتی که از تلاش برای کنترل فاکتورهای موثر در انتخابات فروگذار نمی کند، به کاندیدای مورد حمایت اصلاحطلبان و گروههایی از منتقدان اجازه پیروزی میدهد؟ چرا باید هزینه سنگین رد صلاحیت هاشمی را به جان بخرد، و بعد به روحانی که سالهاست در دفتر نیاوران مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت زیر دست هاشمی کار می کند، مجوز عبور بدهد؟
همه آنچه روحانی ندارد
حالا که شور و شوق شنبه کم و بیش فرو نشسته، راحت تر می شود به یاد آورد که روحانی، اگرچه مخالف وضع فعلی است، به لحاظ خط مشی با اصلاح طلبانی که این روزها یا در تبعیدند، یا زندان، فاصله دارد؛ که در اعتراضات به انتخابات پیشین در سکوت از جمع معترضان فاصله گرفت و در کشوری که معمولا هزینه امنیت ملی را فعالان سیاسی و دانشجوهایش پرداخت می کنند، در مجموع شانزده سال دبیر شورای عالی امنیت ملی بود.
روحانی بی شک به دنبال تغییر وضع موجود، مشخصا در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی، است ولی کارنامه اش نشان می دهد اهل معامله و چانه زنی است
روحانی بی شک به دنبال تغییر وضع موجود، مشخصا در حوزه اقتصاد و سیاست خارجی، است ولی کارنامه اش نشان می دهد اهل معامله و چانه زنی است. روحانی گفتگو، صبر، امتیازدادن و گرفتن و گاهی اوقات سازش را دون شان خود نمی داند. همین عملگرایی، او را در چشم رهبری از دیگر نمایندگان مخالف متمایز می کند. رهبری می داند روحانی برای چرخش سکان این کشتی تمام تلاشش را خواهد کرد، ولی تحت هیچ شرایطی کشتی را غرق نخواهد کرد. و اگرچه خیلی از جوانانی که چهارسال پیش در خیابان های شلوغ شهر از سرمایه جانشان برای پیشبرد اهداف سیاسی خرج می کردند، از این عملگرایی خوشحال نخواهند شد، ولی کسی چه می داند؛ شاید مجموعه همین صفات کلید برون رفت سیاست ایران از این بن بست چهارساله باشد.
روحانی نه از حمایت پارلمانی دوران خاتمی سود می برد، و نه می تواند عملا روی احزاب اصلاح طلبی حساب کند که سرانشان یا در تبعیدند یا در زندان.
همه اینها از او رییس جمهوری می سازد که راحت تر می شود با او کنار آمد و در صورت لزوم دایره فعالیت هایش را محدود کرد؛ در چشم رهبری، روحانی رییسجمهوری میانه روست، با همه خوبی های اصلاح طلبان و بدون دردسرهای رایجشان.
برای مصلحت نظام
با وجود همه این محدودیت ها، روحانی بالاخره نامزد مخالفان بود و رای او "نه" به آنچه در هشت سال گذشته بر کشور گذشته. همین که شنبه شب، نام میرحسین موسوی بعد از مدتها در خیابان های شهر به گوش می رسید، برای مخالفان کم دستاوردی – و برای رهبری کم دردسری – نیست. پیروزی روحانی را نمی توان تنها به پای محدودیت های تحمیل شده بر او نوشت.
اگرچه حکومت ایران بدش نمی آید که مدام به سرسختی ایدئولوژیک و بی اعتنایی مطلق به فشارهای بین المللی متهم شود؛ واقعیت این است که انعطاف پذیرتر از آنی ست که وانمود می کند. مشکل فقط این است که رهبری ایران، تعریف منحصر به فردی از "روز مبادا" و "هنگامه انعطاف پذیری" دارد.
نام میرحسین موسوی مجددا در شعارها شنیده شد
نشانه های تاریخی این انعطاف پذیری - وقتی که رهبری حس کند برای حفظ نظام واجب است - کم نیست؛ از جای خالی شعار مرگ بر آمریکا در نماز جمعه پس از حمله آمریکا به عراق گرفته تا همکاری ایران با کشورهای غربی و تعلیق داوطلبانه غنی سازی در سالهای پایانی دولت محمد خاتمی. حاکمیت ایران، در نهایت از معامله و سازش ابایی ندارد؛ به شرطی که شرایط از دشوار به تراژیک و از سخت به غیرممکن بدل شده باشد.
و الان کدام نشانه ها خبر از دشوار تر شدن شرایط نمی دهد: تورم سی درصدی، نرخ ۲۵ درصدی بیکاری جوانان، نرخ جدید ارز یا کاهش بی سابقه درآمد نفتی دولت؟
روحانی، با حمایت مردمی، و سابقه اش در مذاکرات هسته ای، می تواند این پل های ویران شده را از نو بسازد و به انزوای بین المللی ایران پایان بدهد.
مشروعیت بین المللی، ولی، تنها هدف و خواسته رهبری ایران نیست؛ مشروعیت داخلی و اعتبار حکومت، به دنبال انتخابات چهار سال پیش - فارغ از اینکه تقلبی صورت گرفته بود یا نه - خدشه دار شده. از فردای پیروزی روحانی، کمی راحت تر می شود به توانایی حکومت در شمارش صحیح آرا اعتماد کرد.
شمارش آرای روحانی، پیام آتش بس حکومت به مردمی است که بعد از اتفاقات چهارسال پیش عرصه مشارکت اجتماعی را ترک کردند: که اگرچه ما همچنان مرزهای گفتمان سیاسی را تعیین خواهیم کرد، و اگرچه دایره نامزدها را با ردصلاحیت محدود خواهیم کرد، ولی لااقل در این دایره محدود رای ها را صادقانه خواهیم شمرد. ذات متناقض نمای این همزیستی مسالمت آمیز، بیش از هرجای دیگری، در شعارهای "دیکتاتور، دیکتاتور، تشکر، تشکر" و "رای ما رو دزدیدن، قسطی دارن پس می دن" آشکار است.
هشت سال گذشته، ایران شاهد مهاجرت ناخواسته تکنوکرات ها از بدنه بوروکراسی و تبعید خودخواسته مردم از صحن اجتماعی کشور بوده است. رهبر ایران، جدا از سخنرانی هایش، می داند برای برون رفت از بن بست فعلی و حفظ بقای نظام، به تخصص تکنوکرات ها و عزم ملی مردم نیاز دارد؛، آیتالله خامنه ای با اعطای مجوز پیروزی به روحانی هم می تواند همچنان به تعیین مرزهای گفتمان سیاسی مقبول ادامه دهد، هم آنهایی را که به او و حکومتش پشت کرده بودند، دوباره به بازی دعوت کند.
همه چیز طبق برنامه؟
به تدریج و همین طور که ایرانی ها به صفحه های تلویزیون خیره شده بودند، هجوم شادی و شوق جای ناباوری را گرفت، مردم به خیابان ها ریختند و همهمه های نامفهوم زود به شعارهای همیشگی تبدیل شد. از پلیس، خبری نبود.
رهبر ایران، نوبتش را بازی کرده؛ او، حالا، ساکت و نگران به شادی مردم نگاه می کند؛ چگونه پاسخ خواهند داد؟ آیا این "بسته پیشنهادی" را می پذیرند و عجالتا موعد حل این اختلافات قدیمی و بنیادین را عقب می اندازند؟ یا اینکه بر حجم شعارها و فشارهایشان اضافه می کنند و پیش می آیند؟
فضای بین رهبری و مردم را، ملغمه ای از بیم و امید و ترس و ناباوری پر کرده. وجه مثبت؟ دو طرف دارند دوباره با هم حرف می زنند.