فهیمه رحیمی، رمان نویس معروف ایرانی درگذشت
فهیمه رحیمی که به نگارش داستانهای عاشقانه معروف بود، در سن ۶۱ سالگی در اثر ابتلا به بیماری سرطان درگذشت. او در مورد پیشهی خود میگفت: «من خودم را نویسنده نمیدانم؛ من مادری هستم که دوست دارم نسل جوانم کتاب بخواند.»
«باید میگذاشت برود! همانطور که همیشه آمده بود؛ بیهیچ خبر و نشانی از خود. اما وقتی روبرویش سبز شد، لحظهای مات و مبهوت نگاهش کرد. آنچه را که چشم میدید، عقل باور نمیکرد. نفسش قطع شد و بهخوبی احساس کرد که قلبش از طپش باز ایستاده است. پیشتر تصور مینمود، که خود را برای رویارویی با چنین صحنهای آماده کرده است و شوکه نخواهد شد. ولی اکنون میدید که این تصور خیالی بیش نبوده است. درست در یک لحظه، تمام پندارهایش نقش بر آب شدند. خود را باخت. اینک او را میدید که روبرویش ایستاده بود. ساکت و معصوم؛ گویی برای اولین بار است که او را میبیند، با همان نگاه صادقانه و همان صورت محجوب که سرخی شرم، گلگونش ساخته بود. برلبش تبسمی نیست، یعنی هیچ نیست؛ اما چرا... . نگاهش حرف میزند. آنگونه که پنداری، هم اکنون او را در دریایی از کلمات غرق خواهد کرد. باید خود را از آن موج بلند سهمگین مصون بدارد و اجازه ندهد که مغلوبش سازد.»
داستانهای مردم پسند سنتی
فهیمه رحیمی به رمان "ابلیس کوچک" بیش از سایر کتابهای منتشرشدهی خود علاقه داشت. بستابه و متین و سروش، شخصیتهای اصلی این رمان پرفروشند. بستابه و متین، عاشق یکدیگرند، ولی "شرم و معصومیت"، همان صفاتی که نویسنده به بستانه منتسب کرده، مانع از آن است که او به عشق خود اعتراف کند. نخوت و غرور هم که از صفات پسندیدهی متین است، او را از این کار بازمیدارد. در نتیجه متین که روزنامهنگاری "با وجدان" است و حاضر نیست به هیچ بهایی "قلم خود را بفروشد"، درد دلهایش را با سروش، دوست صمیمی خود در میان میگذارد و بستانه به امید این که "بالاخره تکلیفش معلوم شود"، دو سال در تب عشق متین میسوزد و در انتظار میماند. تا این که سرانجام متین، مادر خود را برای خواستگاری نزد خانوادهی بستانه میفرستد. مادر پیش از رفتن به پسر میگوید: «فقط به یک شرط. تو جلسهی خواستگاری زیاد حرف نزنیها. زنها از مردهای پرحرف زیاد خوششان نمیآید.»
نسل کتابخوان
رمان عاشقانهی "ابلیس کوچک"، یکی از ۷ کتاب فهیمه رحیمی است که مدتها در صدر فهرست ۴۷ کتاب پرفروش پس از رویکارآمدن جمهوری اسلامی، قرار گرفت. با یک نگاه به تیراژهای بالا و نوبتهای مکرر تجدید چاپ ۳۰ رمان منتشرشده از این نویسنده، میتوان نتیجه گرفت که رحیمی در جهت کتابخوان کردن "نسل جوان"، دستکم در چارچوب خوانش رمانهای عاشقانهی عامهپسند کوشیده است.
رحیمی در مصاحبههای نادر خود در مورد عاشقانه نویسی زیر سقف مجاز جمهوری اسلامی میگوید: «من فقط عاشقانه مینویسم، چون معتقد هستم خداوند خود عاشقترین عاشقهاست و بدون عشق، زندگی فناست.» این مضمون، از نخستین کتاب نویسنده با عنوان "بازگشت به خوشبختی" که در سال ۱۳۶۹ منتشر شد، تا واپسین اثر او به اشکال گوناگون تکرار شده است.
عشقهای سنتی
تعریف عشق و روابط عاشقانه در رمانهای رحیمی، در چارچوب شناسههای سنتی میگنجد و از اینرو هیچگاه با قیچی سانسور وزرات ارشاد اسلامی روبرو نشده است.
نویسندهی رمانهای "باران"، "بازگشت به خوشبختی"، "بانوی جنگل"، "پاییز را فراموش کن"، "تاوان عشق"، "سالهایی که بی تو گذشت"، "شیدایی"، "عشق و خرافات" و چندین رمان دیگر، از عهدهی این کار بهخوبی برآمده است. نه تنها به این دلیل که او "در یک خانوادهی مذهبی بزرگ شده"، بلکه به این علت نیز که او پس از ناتمام گذاشتن دورهی تحصیلی خود در رشتهی ادبیات، ۳ سال در حوزهی علمیهی آب منگل (مشایخی) تهران، به فراگیری دروس دینی مشغول شد. هر چند تحصیل در این حوزه هم به خاطر نقل مکان خانوادهی ۴ نفرهی او به کرج، نیمه تمام ماند.
رحیمی، دلیل ترک تحصیل خود در رشتهی ادبیات را در گفتوگویی با مجلهی "زنان" بارداری نخستین فرزندش عنوان کرده است و در مصاحبهای با روزنامهی "کارگزاران"، جلوگیری "همسرش به خاطر جو نامناسب دانشگاهها پیش از انقلاب" خوانده است.
شخصیتهای خودرأی
او در بارهی شخصیتهای خود که همگی سرانجام "رستگار" میشوند و اغلب از ترس "آتش دوزخ" از سرنوشت تلخ خود "عبرت" میگیرند، میگوید: «شخصیتهای داستانهای من، خودشان سرنوشتشان را تعیین میکنند. خیلی وقتها خواستهام چهرهی پلیدی را نشان بدهم. ولی میبینم با روح حساس ایرانی اصلا جور در نمیآید. قهرمان بد داستان در نهایت به خود میآید و خوب میشود؛ این دست من نیست.»
رحیمی که در ۱۷ سالگی ازدواج کرده است، پس از بهدنیا آوردن دو فرزند خود، در کرج به "فعالیتهای ادبی" روی میآورد و به عضویت "کتابخانهی بزرگ" این شهر و انجمن ادبی "پروین اعتصامی" درمیآید. وی در این کتابخانه با محمود اقبالی، مشوق چاپ آثارش (و رئیس انجمن و مدیر کتابخانه) آشنا میشود و به انتشار رمانهای خود اقدام میکند.
رسانههای ایران، با این که آثار رحیمی در زمان نشر همواره رکورد فروش را شکستهاند، اغلب در این باره سکوت اختیار کردهاند و رمانهای او را مورد نقد و بررسی قرار ندادهاند. رحیمی در این باره میگوید: «به نظر من هر کتابی خوانندهی خودش را دارد. من نویسنده اگر عامهنویسم، این کار را به هیچ وجه حقیر نمیدانم. فکر نمیکنم کسی که خیلی جدی مینویسد از من برتر است.»