سفر مرد ایرانی از دانمارک برای انتقام کور از عمو
+140
رأی دهید
-6

وطن امروز : مرد ایرانی تصور داشت با ثروت نزدیک به یک میلیارد تومانی زندگی مرفهی در اروپا خواهد داشت.
روز اول اردیبهشتماه سال جاری «آرش» 30 ساله با چهرهای آراسته به فرودگاه امام خمینی(ره) رسید و پس از سالها دوری از دانمارک به ایران بازگشت.
آرش که تکفرزند بود برای تحصیل به دانمارک رفته بود و سالها بود خانوادهاش را ندیده بود. زمانی که پدرش به خاطر بیماری درگذشت نتوانسته بود خودش را به مراسم عزاداری برساند.
آرش توطئه مخوفی داشت و عمویش که میدانست برادرزادهاش به ایران میآید به استقبال وی رفته بود.
شب نخست «عمو سعید» میهمانی بزرگی فراهم کرد و همه برای دیدن برادرزاده وی آمدند اما راز پنهان آرش پس از 20 روز افشا شد و سناریویی جدید در دادسرای الهیه کلید زده شد.
روز بیستم
ساعت 5 عصر جمعه 20 اردیبهشتماه مردی با صدایی لرزان از ماجرای گروگانگیری و سرقت از سوی برادرزادهاش به پلیس 110 خبر داد.
با اعلام این خبر تیمی از ماموران تجسس پلیس کلانتری در محل حاضر شدند.
عمو سعید که بیقرار بود در ادعاهایش به پلیس گفت: 20 روز پیش برادرزادهام از دانمارک به ایران آمد و همه اقوام را برای دیدن وی به خانهام دعوت کردم اما از فردای آن روز ما به اسارت برادرزادهام درآمدیم.
وی افزود: روز دوم از خانه به شرکت رفتم، هنوز لحظاتی نگذشته بود که آرش به موبایلم زنگ زد و گفت همسرم از پلهها لیز خورده و فکر میکند دستش شکسته است.
با عجله به خانه بازگشتم و با صحنه عجیبی روبهرو شدم. دخترم «مرضیه» و همسرم در حالی که دست و پاهایشان بسته شده بود داخل اتاق زندانی شده بودند و آرش با چاقویی که در دست داشت مرا تهدید به مرگ کرد. چارهای جز تسلیم شدن نداشتم. وی دست و پایم را بست و داخل اتاق انداخت.
یک روز در اتاق بودیم و نمیدانستیم برادرزادهام چه نقشهای در ذهن دارد و هر کسی با ما تماس میگرفت آرش با تهدید به مرگ میخواست به دروغ بگوییم به ویلای شمال رفتهایم تا اینکه برادرزادهام شروع به اخاذی کرد.
عموی وحشتزده ادامه داد: هر روز از من یک برگ چک سفید امضا شده میگرفت و پس از اینکه ما را در اتاق زندانی میکرد بیرون میرفت و ساعاتی بعد بازمیگشت و کیف پر از دلارش را به ما نشان میداد.
در این مدت 800 میلیون تومان از من اخاذی کرد و حتی به طلاهای همسرم رحم نکرد و با برگه خرید طلاها آنها را به قیمت روز میفروخت.
هر روز لحظهشماری میکردیم تا این داستان به آخر برسد تا جان سالم به در ببریم چون برادرزادهام خیلی عصبانی بود و چند بار مرا جلوی خانوادهام به باد کتک گرفت. در این مدت غذایمان ساندویچ و نان و پنیر شده بود، حتی اجازه نمیداد به حمام برویم.
امروز وقتی نقشهاش را عملی کرد برای ما نوشیدنی خنکی آورد. رفتارش مرموزانه بود به همین خاطر من آبمیوه را نخوردم اما دختر و همسرم که تشنه بودند پس از خوردن آبمیوه به خواب سنگینی فرورفتند. با دیدن این صحنه خودم را به خواب زدم و آرش دقایقی بعد در حالی که کیف سیاهرنگش را در دست داشت وارد اتاق شد و زمانی که دید ما خواب هستیم در حالی که در را باز گذاشته بود از خانه خارج شد.
وی افزود: چون ساعت و زمان بلیت برگشت به دانمارک آرش را دیده بودم و میدانستم امروز خانه را ترک خواهد کرد به همین خاطر به کمک همسرم دستانم را باز کردم و بعد از رفتن برادرزادهام با پلیس تماس گرفتم.
با ادعاهای این مرد، ماموران پی بردند آرش با خودروی عمویش به سمت فرودگاه رفته است. در این مرحله شماره پلاک این خودرو به سیستم سراسری پلیس اعلام شد.
در حالی که تیمی از ماموران پلیس کلانتری به سمت فرودگاه امام (ره) در حال حرکت بودند از سوی ماموران ایست و بازرسی عوارضی تهران- قم خبر شناسایی خودروی سرقتی به آنها گزارش شد.
با اعلام این خبر آرش که فکر نمیکرد عمویش از اسارتگاه آزاد شده است و ماجرای اخاذیهای پنهان را فاش کرده، وقتی پلیس را همراه عمویش دید شوکه شد و دیگر چارهای جز تسلیم شدن ندید.
پلیس در بررسی از کیف سیاهرنگ آرش دلارهای زیادی که با اخاذی از عمویش به دست آورده بود را پیدا کرد.
آرش که چارهای جز اعتراف نداشت به ماموران گفت: من هیچ پولی ندزدیدم و همه این دلارها زحمات سالها کار پدرم است که عمویم پس از مرگ پدرم و در نبود من آنها را بالا کشیده است.
وی افزود: 5 سال پیش پدرم به خاطر بیماری سرطان درگذشت و من به خاطر امتحانات و موقعیت کاری که در دانمارک داشتم نتوانستم به ایران بیایم. عمو سعید با وکالتی که از مادرم گرفته بود همه سرمایه پدرم را بالا کشید و تنها برای مادرم یک خانه در جنوب شهر اجاره کرده بود و مادرم با پنهان نگه داشتن این ماجرا نمیخواست شرایط کاریام به هم بریزد و به ایران بازگردم اما وقتی مادرم فوت کرد خالهام در تماس تلفنی از سرنوشت پنهان عمویم خبر داد.
وی ادامه داد: خالهام در تماس تلفنی گفت که پدرم روزهای آخر همه املاک و سرمایهاش را به نام مادرم کرده اما عمویم با چربزبانی و اعتمادسازی به بهانههای مختلف از مادرم وکالت گرفته و همه سرمایه پدرم را بالا کشیده است. من نیز که صبح تا شب در دانمارک کار میکردم تا بتوانم از پس مخارج آنجا، تحصیل و زندگیام برآیم تصمیم گرفتم حقم را از عمو سعید بگیرم.
بنا بر این گزارش، برادرزاده و عمو برای اثبات حرفهایشان در اختیار پلیس قرار گرفتند و تحقیقات تکمیلی ادامه دارد.
afshinmiauuu - هلسینکی - فنلاند
عمو هم عموهای قدیم . برادر زاده هم همینطور و همچنین خبر هم خبرهای قدیم،،، آخه با نزدیک به ۱ میلیارد تومن میشه تو اروپا زندگی مرفه درست کرد.. خیلی بشه میشه ۲۰۰ هزار یورو :)
یکشنبه 5 خرداد 1392 - 22:57
khosrow60 - سوئد - سوئد
عمو دروغ میگوید و حق با برادرزاده است،متاسفانه با اشغال ایران عزیزمان توسط آخوندهای دروغگو و دزد و جنایتکار بیشتر مردم ایران فاسد شدن و با کلاه گذاشتن اول سر خودیهای داخل و خارج کارشان را شروع میکنن ،آرزو میکنم این برادر زده شانس بیاره و حقشو بگیره،داخلیها زبان همدیگر را میفهمن و با کمی رشوه به نفع عمو پرونده را میبندن.
یکشنبه 5 خرداد 1392 - 23:56
Labe karoon - شیین - نروژ
خیر سرت رفتی تحصیل کنی جنایتکار برگشتی.
دوشنبه 6 خرداد 1392 - 00:48
IRAN+ISRAEL+USA 4EVER - مونیخ - آلمان
داستان آبکی بود، فقط یک درخت کم داشت تو سناریو که عمو+زن عمو+ بچه عمو+سعید دورش بگردن و مثل فیلمهای هندی چیلی چیلی کیاهه بخونن!ها هاها هاها هاها هاها
دوشنبه 6 خرداد 1392 - 00:59
مدافع حق - مادرید - اسپانیا
خوب یه اپارتمان کوچولو با یه مغازه میتونى بخرى خرجت در میاد هر کارى که توش انجام بدى لااقل قسط ندارى خیالت راحته ..تو اسپانیا که میشه جاهاى دیگه رو نمیدونم........
دوشنبه 6 خرداد 1392 - 01:08
Nasimebahari - اودنسه - دانمارک
من حرفاشو باور میکنم.
دوشنبه 6 خرداد 1392 - 01:40
sarbaz vatan - رم - ایتالیا
afshinmiauuu - هلسینکی - فنلاند تو که باید بهتر بدونی واحد پول دانمارک هنوز کرونه یورو نیست !!!
دوشنبه 6 خرداد 1392 - 03:08
rezgar - لینشوپینگ - سوئد
من هم رای درستکاری و راستگویی به برادرزاده میدهم. بسیارند در ایران که حق دیگران را چپاول و غارت میکنند. عمو هم کسی بوده که حق برادرزاده اش را برداشته. ولی از اینها بگذریم مامورین اگهی قضاوت درست کنند و مشکل برادرزاده را حل کنند.
دوشنبه 6 خرداد 1392 - 10:23
agha_ehsan - تهران - ایران
فقط یه سوال. اگه بابای مرحوم تو انقد زحمت کشیده بود که تو مجبور نبودی صبح تا شب کار کنی و حتا نتونی واسه عزاداری بیای ایران
دوشنبه 6 خرداد 1392 - 11:04
MIRZADEH I ESHGHI - دوسلدورف - آلمان
عجب قصه کودک گول زنی بود!لابد آرش خان میخواست ۸۰۰ میلیون تومن تبدیل شده به دلار رو با کوله پشتی از ایران و فرودگاه بین المللی خارج کنه؟
دوشنبه 6 خرداد 1392 - 13:36
afshinmiauuu - هلسینکی - فنلاند
مگه من گفتم واحد پول دانمارک یورو هست؟ سرباز وطن هم سرباز وطن قدیم :))
دوشنبه 6 خرداد 1392 - 21:12