مظنون پرونده اسارت سه زن در اوهایو آمریکا به آدم ربایی و تجاوز متهم شد
نزدیک به یک دهه بود که این سه زن ناپدید شده و از آنها خبری در دست نبود.
آریل کاسترو که ۵۲ سال دارد، روز سهشنبه در دادگاه حاضر شد.
به دو برادر وی، پدرو، ۵۴ ساله و اونیل، ۵۰ ساله، دیگر مظنونان این پرونده، اتهامی وارد نشده است.
آماندا بری، ۲۷ ساله، جینا دی جیزس، ۲۳ ساله و میشل نایت، ۳۲ ساله، روز دوشنبه، در شهر کلیولند اوهایو، موفق شدند از خانه ای که در آن محبوس بودند، نجات پیدا کنند.
پلیس کلیولند پیشتر اعلام کرده بود که دست و پای این سه زن به وسیله طناب و زنجیر بسته شده بود.
پلیس این ایالت روز سهشنبه، در یک کنفرانس خبری گفت که بیش از ۲۰۰ مورد مدرک جرم از خانه ای که زنان در آن زندانی بودند، جمع آوری کرده است.
این سه زن نزدیک به یک دهه در اسارت به سر میبردند
مقامهای امنیتی میگویند از سه فرد زندانی به اندازه ای اطلاعات جمع آوری کرده اند که بتوانند آریل کاسترو را متهم به تجاوز و آدم ربایی کنند.
این در حالی است که ویکتور پرز، دادستان، اعلام کرده است که پلیس مدرکی ندارد که نشان دهد دو برادر آقای کاسترو در جرم وی "دست داشته و یا از آن اطلاع داشته اند."
آماندا بری، در سن ۱۶ سالگی، در سال ۲۰۰۳ ناپدید شد.
روز دوشنبه، در حالی که آریل کاسترو خارج از خانه بود، یکی از همسایهها، صدای فریاد خانم بری و کوبیدن وی به در خانه را شنیده و به کمک او رفت.
زمانی که پلیس به آنجا رسید، دو فرد دیگر یعنی خانم دی جیزس و نایت را نیز در اسارت یافت.
خانم دی جیزس در سال ۲۰۰۴، در ۱۴ سالگی و خانم نایت در سال ۲۰۰۲، در سن ۲۰ سالگی ناپدید شدند.
جزئیات تازهترین پرونده آدمربایی در آمریکا
سه مردی که پلیس ظن آن میبرد در ربودن این سه زن و اسیر کردن آنها دست داشتهاند، در بازداشت و تحت بازپرسی هستند.
اما از آریل کاسترو، مظنون اصلی پرونده، چه میدانیم؟
این خانه عرصه یک زندگی دوگانه بوده است؛ از یک سو محل زندگی آقای کاسترو بوده و از سوی دیگر محل اسارت و به بند کشیده شدن سه دختری بوده که گفته میشود برای نزدیک به یک دهه ناپدید بودهاند.
جزئیات کمی درباره آنچه در داخل این خانه رخ داده، منتشر شده است، ولی برخی مسائل قطعی هستند.
آقای کاسترو این خانه را در سال ۱۹۹۲ میلادی به قیمت ۱۲ هزار دلار خرید و در سال ۲۰۱۲ میلادی این خانه ۳۶ هزار و ۱۰۰ دلار ارزشگذاری شد.
به دلیل کوتاهی آقای کاسترو در پرداخت به موقع مالیات، هماکنون مراحل قانونی برای سلب مالکیت خانه از او در حال سپری شدن است.
او باید در فاصله سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ میلادی نزدیک به ۲ هزار و ۵۰۱ دلار مالیات میپرداخت، ولی این کار را نکرده است.
آنتونی، پسر آقای کاسترو میگوید که همین دو هفته پیش به خانه پدرش رفته است. او به میلآنلاین گفت که درهای زیرزمین، زیرشیروانی و گاراژ همیشه قفل بودند و اعضای خانواده اجازه نداشتند به آنجا بروند.
آنتونی پدرش را مردی خشن توصیف کرده است که به دنبال کنترل امور بود.
او همچنین گفت که پدرش او را مورد ضرب و شتم قرار میداد و در اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی تقریبا مادرش را به قصد کشت، کتک زده است.
آنتونی اضافه کرد که بعد از سالها آزار و اذیت پدرش، سرانجام در سال ۱۹۹۶ میلادی مادرش تصمیم گرفت که خانه را ترک کند و پسر و سه دخترش را هم با خود برد.
خود آنتونی در سال ۲۰۰۴ میلادی و زمانی که دانشجوی روزنامهنگاری بود، مقالهای درباره ناپدید شدن خانم دیجیسز، یکی از زنان اسیر در خانه آقای کاسترو نوشت.
روز سهشنبه وقتی خبرنگاران با کاستروی جوان تماس گرفتند، او گفت که از شنیدن این خبرها بهتزده است. او البته اضافه کرد که خیلی به ندرت با پدرش در تماس بوده و با او حرف میزده است.
هنوز عکسی از داخل خانه آقای کاسترو منتشر نشده ولی یک مقام رسمی به نیویورک تایمز گفت که شرایط آنجا به گونهای بود که این سه زن "نمیتوانستند خانه را ترک کنند و نمیتوانستند با کسی غیر از خودشان سه نفر، کودکی که به همراهشان بود و فرد مظنون، ارتباطی برقرار کنند."
درباره خود آریل کاسترو هم نظرات مختلفی داده میشود. او که ۵۲ سال دارد، تا چند ماه پیش به عنوان راننده اتوبوس مدرسه مشغول به کار بود، اما از کارش اخراج شد.
گروهی از ساکنان منطقه گفتهاند که به نظرشان او یک شهروند و همسایه معمولی بود، ولی بعضیها میگویند که نشانههای هشداردهندهای هم در رفتارهایش دیده میشد.
مظنونان پرونده: آریل کاسترو (وسط) و دو برادرش "در بازداشت و تحت بازپرسی هستند"
نیکی گرینر، یکی از ساکنان منطقه میگوید که این خانه معمولا ساکت بود، هرچند "بعضی وقتها صدای موسیقی هم شنیده میشد."
او گفت: "البته من هیچوقت ندیدم او از خانه خارج شود یا هیچ صدایی هم نشنیدم. انگار که او آنجا بود، ولی در عین حال، کسی هم نبود."
جیمز کینگ، از دیگر ساکنان منطقه میگوید که (اوضاع) این خانه "چندان به نظر درست نمیآمد." چون پنجرههایش طوری درست شده بود که نمیشد داخل خانه را دید.
ماه میلادی گذشته، وقتی دوستان و همسایگان به یاد جینا دیجیسز (که برای ۹ سال ناپدید بود) دور هم جمع شدند، آریل کاسترو در کنار آنها بود و مادر جینا را دلداری میداد، در حالی که در همان زمان، جینا به همراه آماندا بری و میشل نایت در خانهاش بودند.
پلیس میگوید که مامورانش دو بار به خانه آقای کاسترو رفتهاند، یک بار در سال ۲۰۰۰ میلادی و زمانی که آقای کاسترو گزارش نزاعی خیابانی را به پلیس داد و دومین بار در سال ۲۰۰۴ میلادی و زمانی بود که او یک دانشآموز را در اتوبوسی که رانندهاش بود، جا گذاشت.
هرچند در بررسیهای مربوط به این مورد آخر مدرکی از ارتکاب جرم به دست نیامد.
چارلز رمزی، همسایهای که به آماندا بری کمک کرد تا از خانهای که در آن گرفتار بود، فرار کند، گفت که با آقای کاسترو نشست و برخاست داشته است: "او مثل کسی است که فقط یک نظر نگاهش میکنید، چون کار خاصی نمیکند و مشغول امور معمولی است."
آقای رمزی به یک شبکه تلویزیونی محلی گفت: "هیچچیز جالبی درباره او (آقای کاسترو) وجود نداشت."
خوان پرز ۲۷ ساله که در همان منطقه بزرگ شده، گفت که به نظرش آقای کاسترو "آدمی بامزه" بود و اضافه کرد که والدین ساکن محل زندگی آقای کاسترو به او اعتماد داشتند.
اما دارین دو ریس، از همکاران آقای کاسترو به بیبیسی گفت که دوست نداشت با او کار کند: "به نظرم با کودکان بدرفتاری میکرد."
آقای کاسترو در صفحه فیسبوکش نوشته است که پنج نوه دارد و در ماه میلادی گذشته برای دخترش پیام تبریک زایمان فرستاده است
او بیش از یک دهه پیش از همسرش جدا شد و برخی مدارک نشان میدهد که در سال ۲۰۰۵ میلادی به گریمیلدا فیگروا، همسر سابقش، حمله کرده است.
خانم فیگروا سال میلادی گذشته درگذشت.
یک نشریه محلی نوشت که خانم فیگروا بر اثر حمله همسر سابقش در سال ۲۰۰۵ میلادی، به شدت مجروح شده بود، از جمله چند دنده و یکی از دندانهایش شکسته بود و یک لخته خون در مغزش به وجود آمده بود.
آقای کاسترو در سال ۱۹۹۶ میلادی هم با یکی از همسایهها درگیر شده بود و پروندهای در این باره دارد.
یک نشریه محلی هم نوشته است که در سال ۱۹۹۳ میلادی او در ارتباط با اتهاماتی درباره خشونت خانگی بازداشت شده بود، ولی این اتهامات بعدا رد شده است.
و سرانجام، آقای کاسترو در ماه نوامبر گذشته از شغل خود به عنوان راننده اتوبوس اخراج شد.
شبکه خبری ایبیسی گزارش داده است که او در سال ۲۰۰۴ میلادی برای مدتی از شغلش به عنوان راننده اتوبوس مدرسه معلق شد، چون یک کودک را در اتوبوس مدرسه جا گذاشته بود. در سال ۲۰۰۹ میلادی هم دوبار به دلیل انحراف به چپ در زمانی که دانشآموزان مسافر اتوبوس بودند، از کار تعلیق شد و یک بار هم به دلیل استفاده از خودروی خدمت برای خرید روزانه به طور موقت شغلش را از دست داد.
همچنین سال قبل، او یک اتوبوس را بدون آن که درش را قفل کند، برای چندین ساعت به حال خود رها کرد.
آماندا بری به همراه خواهرش و دختربچهای که گفته شده است فرزند آمانداست
السی سینترون، یکی از ساکنان منطقه محل زندگی آقای کاسترو به بیبیسی گفت نگرانیهایش وقتی شروع شد که نوهاش گفت که "یک زن لخت را در حیاط پشتی خانه" (آقای کاسترو) دیده است.
او میگوید: "به نوههایم گفتم اصلا به آنجا نزدیک نشوند."
او اضافه کرد: "چیز دیگری که توجهام را جلب کرد، دختر کوچکی بود که پشت پنجره اتاق زیرشیروانی دیدم. او از کجا آمده بود؟ مادرش چه کسی بود؟"
الان مشخص شده است که آن دختر بچه، دختر آماندا بری، یکی از زنان گرفتار در خانه آقای کاسترو است.
خانم سنترون میگوید که در همان زمان به پلیس خبر داده است، ولی اقدامی در این باره انجام نشده است.
چند نفر دیگر از ساکنان منطقه هم میگویند که به خاطر برخی اتفاقهای مشکوک در خانه آقای کاسترو به پلیس خبر دادهاند. از جمله صدای کوبیدن مشت به درها و دیوارهای خانه و نیز صدای زنانی شنیده میشد که با گریه درخواست کمک میکردند.
آنها پیادهروی های صبحگاهی آقای کاسترو با دختر کوچکی را که معلوم نبود از کجا آمده و چه نسبتی با او دارد، بارها دیده و مشکوک خوانده بودند.