جنگ قدرت در ایران: محافظهکاران علیه محافظهکاران
هفته نامه اکونومیست در مطلبی تحلیلی با عنوان «جنگ قدرت در ایران: محافظهکاران در برابر محافظهکاران» به موضوع انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در ایران پرداخته است.
این هفتهنامه مینویسد: چهار سال پیش انتخابات ریاست جمهوری اختلاف برانگیز که چندین ماه اعتراضات گسترده به تقلب در آرای را به دنبال داشت عملا باقی مانده اصلاحطلبان را از چارچوب حکومت ایران بیرون ریخت. اکنون جدال قدرتی شدیدتر از آن زمان بین گروههای مختلف تندروها در جریان است.
احمدی نژاد و فردی که به عنوان جانشین وی در آن جناح شناخته می شود یعنی اسفندیار رحیم مشایی را به نوعی باید جناح میانی تلقی کرد. هر دو که از اعتماد به نفس کم نظیری برخوردارند، سعی کردهاند از روحانیون و صاحب منصبان کهنسال فاصله گرفته و از نظر اعتقادی تفسیری از ظهور امام زمان را ترویج میکنند که از نظر فقه شیعه حاکم، معادل «ارتداد» است.
اما نتیجهای که از این جعبه جادویی بیرون خواهد آمد تا حد زیادی در کنترل همان سنتگرایان و صاحب منصبان و روحانیون قدیمی است. آنها تلاش میکنند که به هر شکل ممکن مانع نامزدی رحیم مشایی شوند. آنها تهدید کردهاند که صلاحیت وی تایید نخواهد شد و سعی میکنند او و اطرافیانش را با گشودن پروندههای قضایی از میدان به در کنند.
اما احمدینژاد و متحدان وی تا این لحظه از هیچ یک از این تهدیدها نترسیدهاند. آنها گردهماییهای متعددی را تحت عناوین مختلف برگزار کردهاند که در عالم واقعیت هدف همه آنها پیشبرد کارزار انتخاباتی بوده است. احمدی نژاد وعده میدهد که حتی به نسبت هشت سال گذشته که میلیاردها دلار را صرف ارائه کمک مالی به اقشار خاصی کرده است، دست و دل بازی بیشتری نشان خواهد داد.
برای روحانیون و متحدان آنها در فرماندهی سپاه پاسداران تمرد احمدی نژاد و متحدان وی حتی از سرکشی اصلاح طلبان خطرناکتر است چون آنها تا همین اواخر در درون ساختار اصلی حکومت بودند.
کارزار احمدینژاد در ماههای اخیر شدت گرفته و از انجام هر اقدامی که باعث خشم محافظهکاران میشود کوتاهی نکرده است. در هفتههای اخیر شعار جدید آنها «زنده باد بهار» است که به نوعی عبارت و مفهوم «بهار عربی» را تداعی میکند.
آقای احمدینژاد تلاش میکند تا رد صلاحیت اسفندیار رحیم مشایی توسط شورای نگهبان را ناممکن و یا تا حد امکان دشوارتر کند. وی در سخنان خود مرتب به «حق مردم برای انتخاب» اشاره کرده و علیه کسانی که به گفته وی فکر میکنند مالک مملکت هستند سخن میگوید.
اکونومیست میافزاید: به نظر میرسد که آقای احمدینژاد زرادخانهای از مدارک و اسناد در اختیار دارد که افشای آنها میتواند برای محافظهکاران سنتی بسیار گران تمام شود. وی در موارد متعددی از سخنرانیهای خود گفته است که اگر لازم باشد مطالب بسیار مهمی را افشا خواهد کرد.
در عین حال میتوان دید که احمدی نژاد به خاطر حمایت قاطع کارساز رهبر جمهوری اسلامی از برگزیده شدن وی در انتخابات ریاست جمهوری قبل هیچ گونه دینی احساس نمیکند. رهبر جمهوری اسلامی نیز بارها علنا مخالفت خود را با اسفندیار رحیم مشایی اعلام کرده است.
اما آیتالله خامنهای برای مشروعیت بخشیدن به انتخابات ریاست جمهوری آتی چه در میان حامیان حکومت در داخل کشور و چه در سطح بینالمللی به همکاری احمدینژاد نیاز دارد.
رهبر ایران گفته است که همه گرایشها باید در انتخابات شرکت کنند و آقای احمدینژاد همواره همین نقل قول رهبر را به رخ وی میکشد.
اما اگر شورای نگهبان فقط نامزدهای جناح محافظه کار سنتی را که وزیر امور خارجه سابق، یکی از روسای سابق مجلس، شهردار تهران و چند فرد مطیع رهبر را شامل میشود تایید صلاحیت کند و به یار وفادار رییس جمهوری اجازه شرکت ندهد در آن صورت آقای احمدینژاد به عنوان رییس دولت میتواند از برگزار کردن انتخابات امتناع کند.
دقیقا به همین خاطر بود که چند هفته پیش یکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران اعلام کرد، خطر «جناح انحرافی» که به افراد پیرامونی احمدینژاد اطلاق میشود از خطر جریان «فتنه» یعنی اصلاح طلبان در چهار سال پیش بیشتر است.
اما هر کس دیگری که به جای احمدینژاد به مقام ریاست جمهوری ایران برسد باید با مشکلات اقتصادی مزمن و تاثیر گسترده تحریم ها بر اقتصاد ایران دست و پنجه نرم کند. نرخ تورم به بالای ۳۰ درصد رسیده و واحد پول ایران نصف ارزش برابری خود را با ارزهای خارجی از دست داده است.
بر اساس جوکهایی که امروز در ایران حکایت میشود هر کس که یک ماشین قراضه پراید داشته باشد جزو اقشار مرفه است و امروزه پسته جای خاویار را گرفته است.
آمریکا و متحدانش امیدوارند همه این فشارها باعث شود که رهبر ایران در سیاستهای هستهای آن کشور تجدیدنظر کند. حقیقت این است که اکثریت جمعیت ایران از اقشار متوسط گرفته که چهار سال پیش برای اعتراض به خیابانها آمدند تا اقشار فقیرتری که به یارانههای رییس جمهوری دلخوش کرده بودند همه امیدوار هستند که مذاکرات هستهای به نتیجه برسد و تحریمهای بینالمللی کاهش یابد.
اما مذاکرات هستهای در ماههای گذشته باز هم به نتیجهای نرسید و ایران در نهم آوریل با اعلام خبر افزایش فعالیتها برای حفاری و غنیسازی اورانیوم نشان داد که هنوز هم میخواهد سرکشی کند. وزیر امور خارجه آمریکا نیز هشدار دادهاست که ایرانیها نباید توهم داشته باشند که این گفتوگوها بیپایان است.
اکونومیست در ادامه گزارش خود مینویسد: ادامه شرایط فعلی به انزوای مطلق ایران منجر خواهد شد و اکثر ایرانیان از ادامه این وضعیت در هراسند. حتی خود مقامات رژیم نیز از این وضع خجالت میکشند که در بسیاری از مجامع بینالمللی، به عنوان مثال شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد تنها دولتهایی که از ایران حمایت میکنند کره شمالی و ونزوئلا هستند.
بسیاری از شرکتهای اروپایی که فعالیت آنها هیچ ربطی به مقررات تحریم ندارد معاملات خود را با ایران قطع و یا به شدت محدود کردهاند. همزمان فرار مغزها در ابعاد وسیع ادامه دارد.
بنابر همه آنچه که ذکر شد انتخابات ریاست جمهوری میتواند یک خطر و یا یک فرصت مناسب باشد. برخی هنوز هم امیدوار هستند که اصلاح طلبان حکومتی سابق با اعمال فشار خود بتوانند راه را برای نامزدی محمد خاتمی بگشایند. ولی بسیاری معتقدند حتی اگر محمد خاتمی نامزد شود بعید است شورای نگهبان صلاحیت وی را تایید کنند.