حمـله خونین نگهبان متـرو به مرد مسـافر
نگهبان مترو که با حمله خونین به مرد مسافری، وی را بیهوش کرده بود، تحت تعقیب قضایی و پلیسی قرار گرفت.
مرد 48 ساله وقتی به ناسزاگوییهای نگهبان قویهیکل اعتراض کرد و خواست با مدیریت ایستگاه مترو حرف بزند، با سرنوشت عجیبی مواجه شد.
عقربهها ساعت 20/7 صبح چهارشنبه 16 اسفندماه سال جاری را نشان میداد؛ جمعیت زیادی در متروی پیروزی دیده میشد که همگی پشت دستگاه کارتخوان مترو بودند تا با عبور از آن، به سمت طبقه پایین مترو بروند و سوار بر قطار شوند.
در میان این همهمه جمعیت، دعوای بین یکی از نگهبانان مترو با مسافری که مردی 48 ساله بود، نگاه همه را به سمت خود جلب کرد و مسافران که عجله داشتند، با دیدن این صحنه گامهایشان را آهسته کردند و به تماشای این جدال ایستادند.
دقایقی نگذشته بود که نگهبان قویهیکل مترو در حالی که همکارانش وی را حلقه کرده بودند، دستش را از جیب شلوارش بیرون کشید و با جسم سختی که در دستش بود، ضربهای محکم به سر مرد مسافر زد.
مسافر که قصد داشت صبح زود به محل کارش برود، با ضربهای که به سرش وارد شده بود، روی زمین افتاد و همه با دیدن خونریزی سرش روی سنگفرش ایستگاه مترو، به وحشت افتادند و این در حالی بود که مرد نگهبان هنوز خونسرد بود. 2 ساعت از این ماجرا گذشت و مرد مسافر روی زمین بود و هیچ کس به وی کمکی نمیکرد تا این که پلیس 110 در محل حاضر شد و به داد این رهگذر که خون زیادی از سرش رفته بود، رسید اما زمانی که مامور پلیس قصد داشت رهگذر زخمی را از پلهها بالا ببرد، مرد مسافر که دیگر توان راه رفتن نداشت، باز روی زمین افتاد و بیهوش شد.
در این مرحله پلیس به کمک اورژانس، مرد بیهوش را به بیمارستان امام حسین(ع) انتقال داد و «عباسعلی» تحت درمان قرار گرفت.
شکایت مرد مسافر
«عباسعلی» پس از درمان با سری بخیه شده به دادسرای محلاتی تهران رفت و از نگهبان قویهیکل مترو به طرح شکایت پرداخت. با ادعاهای این مرد، ماجرای حادثه عجیب در مترو برای پیگیری و تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران کلانتری 121 سلیمانیه قرار گرفت و آنان تجسسهای ویژهای را آغاز کردند.
گفتوگو با مرد مسافر
«عباسعلی» که تصور نمیکرد برای رفتن به محل کارش از سوی نگهبان مترو به باد کتک گرفته شود، به خبرنگار روزنامه ایران گفت: صبح روز چهارشنبه 16 اسفند برای رفتن به محل کارم که در میدان امامخمینی(ره) است، از خانه خارج شدم و زمانی که وارد متروی ایستگاه پیروزی شدم، کارت مترویم را روی دستگاه کارتخوان گذاشته و چون همیشه کارتم را 50 هزار تومان شارژ میکنم، نمیدانستم شارژش تمام شده تا این که دستگاه صدا داد و برای شارژ دوباره به سمت محلی که کارت را شارژ میکنند، رفتم. به من گفتند دستگاه شارژ خراب است و باید کارت تکسفره بخرم.
چون تراول 50 هزار تومانی داشتم، جیبهایم را گشتم تا پول خرد گیر بیاورم. همزمان یکی از دوستانم را در ایستگاه دیدم که کارت شارژی داشت. با پیشنهاد وی، به سمت یکی از نگهبانان مترو رفتیم. وی وقتی داستان من را شنید و عجلهام رادید، با خوشرویی پذیرفت هر دو با یک کارت از دستگاه عبور کنیم.
«عباسعلی» در ادامه گفت: وقتی با اجازه مامور مترو از دستگاه کارتخوان گذشتیم، نگهبان قویهیکل با لحنی بد کارمان را زیر سوال برد و سمت همکارش مرتب غر زد. من که از رفتار نگهبان ناراحت شده بودم، برای این که مامور خوشرو زیر سوال نرود، با وجود عجلهای که داشتیم، دوباره به سمت محل فروش کارت رفتم و یک کارت تکسفره خریده و به سمت دستگاه کارتخوان برگشتم و زمانی که از دستگاه عبور کردم، متاسفانه نگهبان قویهیکل دوباره شروع به ناسزاگویی کرد و به مقایسه ما با حیوانات پرداخت.
ناراحت شدم وقتی که به حرفهایش اعتراض کردم، گفت منظورش من نبودم. هنوز چند قدمی دور نشده بودم که آن نگهبان با صدای بلندتری ناسزاهایش را ادامه داد. کاملاً مشخص بود که منظورش من هستم. نمیدانم در آن مکان عمومی که زن، مرد و بچه رفت و آمد دارند، چرا باید مردی از کارمندان مترو چنین لحن بیادبانهای داشته باشد.
وی افزود: با ناراحتی به سمتش برگشتم و خواستم با مدیریت مترو حرف بزنم. مرد نگهبان که «حسین» نام دارد، ادعا کرد که خودش مدیر است و در میان جمعیت زنان و مردان که در ایستگاه پیروزی بودند، با صدایی بلند و با لحنی بد به ادامه هتاکیاش پرداخت، من اشتباهی نکرده بودم که این گونه توهین بشنوم.
اگر نخستین بار با کارت دوستم داخل رفتم، باز اجازه گرفته بودم. از آن نگهبان خواستم ادامه ندهد. ناگهان به سمتم حمله کرد و با جسم سنگینی که از جیبش درآورده بود و نمیدانم چاقو بود یا پنجه بوکس ضربهای به سرم زد و من روی زمین افتادم.
«عباسعلی» با سری باندپیچی شده افزود: این ماجرا ساعت 30/7 صبح رخ داد و سرم خونریزی شدیدی پیدا کرد. نگهبانان نمیگذاشتند کسی به کمک من بیاید و حتی وقتی خواستم با پلیس 110 تماس بگیرم، مانع شدند و ادعا کردند باید پلیس مترو بیاید تا این که بعد از 2 ساعت یک پلیس سرباز از پلهها پایین آمد و مرا که بیحال روی زمین بودم، دید و خیلی سریع از مامور ارشدش کمک خواست.
زمانی که ماموران پلیس 110 به سراغم آمدند و خواستند کمکم کنند، نگهبانان مترو مانع کارشان شدند و ادعا میکردند که باید پلیس مترو آنجا باشد. در این مرحله پلیس وظیفهشناس مرا به بالای پلهها رساند که به خاطر خونریزی زیاد، بیهوش شدم و زمانی که چشم باز کردم، خودم را روی تخت بیمارستان امام حسین دیدم و پس از درمان و بخیه زدن سرم، از بیمارستان مرخص شدم...
وی در پایان گفت: قصد دارم تا آخر این پرونده را پیگیری کنم تا این نگهبانان مترو بفهمند که محل کارشان ملک خصوصی نیست و باید به همه مسافران احترام بگذارند