سرباز روس: در کوههای ولایت غور بودم که از خروج روسها با خبر شدم

احمد شفایی
بیبیسی
یک سرباز شوروی سابق میگوید که بر فراز قله "نرکوه" در ولایت غور در مرکز افغانستان بودم که از خروج نیروهای شوروی از افغانستان با خبر شدم.
نور محمد نام جدید این سرباز روس است ولی او در شهر "کورگن" روسیه نامش "سرگئی یوریویچ کراسنوپیروف" بوده که بعد از ترک صفوف نیروهای شوروی سابق از افغانستان، اسلام آورده و این نام جدید برایش انتخاب شده است.
او به بیبیسی گفت: رسانههای ارتباطی مجاهدین(نیروهایکه ضد اشغال شوروی جنگیدند) رادیو "بی بی سی" و "صدای آمریکا" بود. اما من این خبررا از رادیو بی بی سی شنیدم. مجاهدین شادمانی کردند و این پیروزی را جشن گرفتند.
نور بعد از ۱۸ ماه خدمت در صفوف نیروهای شوروی در ولایت هرات در غرب و غور در مرکز افغانستان صفوف این نیروها را ترک کرد.
قبل از اینکه به افغانستان بیاید، نمیداند که پیرو کدام مذهب بوده اما پدر و مادرش عیسوی بودهاند. ولی اکنون خروج نیروهای شوروی از افغانستان را تحقق وعده خداوند میداند.
او درباره خروج خودش از صفوف نیروهای شوروی سابق میگوید که با همرزمانش ابتدا در ولایت هرات اختلاف پیدا کرده و برای توبیخ به غور فرستاده شد. اما در غور نیز وضعیت تکرار و او مقر نظامیان روسها را ترک و بعد به مجاهدین پیوست.
این سرباز ارتش روس میگوید که مجاهدین از او با شیلیک گلوله هوایی استقبال کرد. این استقبال هرچند تا مدتی شک و تردید آنان را نیز بر انگیخته بود. شبها مراقب او بودند و از اینکه نفوذی روسها باشند، شک داشتند.
سرگی اکنون به سختی به زبان روسی حرف میزند و میگوید که به وقت نیاز دارد تا بتواند دوباره به روسی روان حرف بزند اما فارسی را به خوبی صحبت میکند. زبانی که او وقتی به صفوف نیروهای مجاهدین پیوست کلمهای از آن نمیدانست. زبان انگلیسی که در مدرسه خوانده بود به کمکش رسید و این زبان کمکی که مجاهدین نیز با آن آشنایی داشت باعث شد که زبان فارسی را نیز یاد بگیرد.
نور حدود ۲۸ سال است که در افغانستان زندگی میکند. چیزی که او تصورش را نمی کرد. فقط برای عسکری/سربازی از خانه حافظی کرده بود. تا برای کشورش خدمت کند ولی این کار او را به افغانستان کشاند.
زندگی با مجاهدین او را در افغانستان ماندگار میکند و میگوید که آنان ( مجاهدین) با من بازی برزگ، "بازی زندگی" را انجام داد و به من زن دادند. زن و زندگی مرا در افغانستان ماندنی کرد. یک سال بعد از پیوستن با مجاهدین با دختر بیسواد و روستایی ازدواج کردم.
سرگی دارای شش فرزند است، فرزندانش به مدرسه می روند و آرزوی او داشتن یک آینده بهتر برای آنان میباشد.
سرگی در دوران زندگی در افغانستان در درگیریهای مسلحانه شرکت کرده وبرای مجاهدین خدمات فنی ارائه میکرد و آشنایی او با اسلحه باعث شد که در صفوف مجاهدین به یک مهره کلیدی تبدیل شود.
او بعد از پیروزی نیروهای مجاهدین برای دریافت تابعیت افغانی به کابل میآید ولی این تابعیت او مراحل قانونی خودش را طی نمیکند فقط به او هدیه مالی و تا بعیت شفاهی داده میشود که تاکنون این مشکل حل ناشده باقی مانده است.
اما نداشتن تابعیت نیز باعث نشده است که سرگی به روسیه برگردد. سالها قبل مادرش از روسیه به شهر مزارشریف در شمال افغانستان آمد تا پسرش را با خود ببرد ولی نور محمد میگوید: فرزندانم و علایق که به افغانستان پیدا کرده بودم مانع رفتنم به روسیه شد.

سرگی که از کشاورزی سر رشتهای ندارد برای چرخاندن زندگی اقتصادی خودش از رانندگی شروع کرده و بعد یک عراده تراکتور خریده، ریگریشن ساخته و مکانیک برق ولایت را به عهده گرفت که این فعالیتها چرخه زندگی او را میچرخاند.
او ارتباط که با زادگاهش دارد از طریق امواج مخابراتی است در تماس تلفنی با مادر و خانواده اش ماهی دوبار برقرار میشود. این کار هم به دلیل هزینه بالایی نرخ مکالمات مشکلات خودش را دارد.
چندی قبل روسیه از مقامات و مردم افغانستان خواسته بود تا در مورد بیش از ۲۰۰ سرباز روس که در جریان هجوم نیروهای شوروی به افغانستان در دهه ۸۰ میلادی در این کشور ناپدید شدند، اطلاعات بدهند.
سرگی می گوید: از من نیز بارها مقامات روسیه در افغانستان خواسته اند که به این کشور بر گردم ولی من با توجه به اینکه شامل عفو عمومی اعلام شده در زمان گورباچف شده ام به آنان جواب رد دادم.
یک نهاد دفاع ازسربازان در روسیه میگوید که از سرنوشت ۲۶۵ سرباز ارتش سرخ که بیشتر از دو دهه پیش به افغانستان رفته بودند هیچ اطلاعی در دست نیست.
گمان میرود که ۳۰ تا ۴۰ تن از این سربازان هنوز زنده باشند و شماری شان هنوز در افغانستان و پاکستان زندگی کنند.
در فاصله سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹ ارتش شوروی قریب به ۱۵ هزار سرباز خود را در جنگ افغانستان از دست داد.
حدود ۱۱۵ هزار سرباز ارتش سرخ برای یک دهه در افغانستان مستقر بودند و بالاخره در سال ۱۹۸۹ این کشور ترک کردند.