عضویت در شبکه دزدان شیشهای پس از فـارغالتحصیـلی از دانشگاه
روزنامه ایران : دختر دانشجو وقتی فارغالتحصیل شد پای در دنیای شیشهای گذاشت و خیلی زود عضو یک باند سرقت شد.
از اوایل دی سال جاری، فعالیت 3 مرد و یک دختر جوان در شبکهای سازمان یافته در جنوب تهران به دایره تجسسی کلانتری 161 ابوذر تهران گزارش شد و بررسیهای اطلاعاتی پلیس مشخص کرد که خانهای پاتوق اعضای این باند است و نقشههای سرقت در آن خانه تیمی طراحی میشود.
بدین ترتیب، ماموران حرکات اعضای این گروه را تحت نظر گرفتند و وقتی به ردپاهایی از آنان در دزدیها رسیدند با مراقبتهای شبانهروزی و زیر نظر گرفتن ارتباطات آنان دریافتند 3 مرد و یک زن جوان، نیمههای شب با خودرو یا موتوسیکلت به مناطق خلوت شهر بویژه محلههای ابوذر میروند و با شگردی خاص ضبطهای خودرو یا اشیای قیمتی داخل آنها را میدزدند.
در این مرحله، ماموران در یک عملیات ضربتی و در حالی که ساعت 5 صبح 10 دی ماه بود دزدان را در مخفیگاهشان غافلگیر کردند و در بازرسی از خانه، تعدادی از ضبطهای دزدی و لاستیک متعلق به خودروهای پژو و پراید را نیز به دست آوردند.
سردسته گروه دزدان که رضا 27 ساله است در ابتدای بازجوییها، خود را بیگناه نشان داد ولی در ادامه و پس از این که متوجه شد همدستانش لب به اعتراف گشودهاند به چندین دزدی داخل خودرو اعتراف کرد و گفت: من به همراه 2 تن از همدستانم و گاهی نیز همراه با «نیوشا» دست به دزدی میزدیم و با پولهای به دست آمده شیشه میخریدیم.
وی در ادامه افزود: «نیوشا» داخل خودرویمان مینشست و در دزدیها نقش زاغزن را داشت و از سوی دیگر اگر پلیس به ما مشکوک میشد وجود یک زن داخل خودرو از شک آنان میکاست.
بنابر این گزارش، با توجه به اعترافات اعضای گروه تبهکاران به چندین دزدی، پرونده آنان برای بررسیهای بیشتر در اختیار تیمی از پایگاه هشتم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.
روی صندلی افسر نگهبانی نشسته است و چشمهایش خیره به زمین! مدام پاهایش را تکان میدهد به طوری که میشود حدس زد اعصابش به هم ریخته است. جوان است و ظاهرش نشان میدهد شیشهای است. بستگانی دارد که به دنبال آزادی موقت وی هستند. دختر 23 ساله که نیوشا نام دارد ادعا میکند که چندین ماه است به شیشه و هروئین اعتیاد پیدا کرده و در طول این مدت چندین بار اقدام به خودکشی کرده است.
مرد و زنی که جلوی دادسرا به دنبال کارت بودند پدر و مادرت هستند؟
نه، دایی و زنداییام هستند.
پس پدر و مادرت کجا هستند؟
پدر و مادرم 13 سال پیش از هم جدا شدهاند و از آن مدت کنار خانواده داییام زندگی میکنم.
دلیل طلاق آنان چه بود؟
پدرم در اصفهان باغبان بود و پس از مدتی به خط شیشه افتاد و اخراج شد. چند مدتی مشغول به فروش شیشه بود و چند بار به زندان افتاد. از سوی دیگر مادرم نیز با یک مرد که چند سال از خودش کوچکتر بود آشنا شد و برای ازدواج با وی از پدرم طلاق گرفت و با این پسر ازدواج کرد.
پس از جدایی با چه کسی زندگی کردی؟
مدت کوتاهی پیش پدرم بودم ولی رفتارش آزاردهنده بود. بنابراین به خانه مادرم رفتم ولی پس از گذشت چند مدتی، پدر ناتنیام ادعا کرد که نمیتواند مخارج مرا تهیه کند و از مادرم خواست مرا از خانهاش بیرون کند، در این بلاتکلیفی دایی و زنداییام تصمیم گرفتند مرا پیش خودشان ببرند.
تا چندم درس خواندی؟
فوقدیپلم حسابداری دارم. داییام با وجود بچههای دیگر به من رسیدگی میکرد و با تلاش وی و همسرش در دانشگاه قبول شدم و درس خواندم.
برادر و خواهران دیگرت کجا زندگی میکنند؟
یکی از خواهرانم به فرزندخواندگی عمهام درآمد و برادر و خواهر دیگرم کنار پدرم زندگی میکردند که خواهرم با مرد جوانی آشنا شد و با وی زندگی میکند.
از کی اعتیاد داری؟
یک سال است که شیشه میکشم.
به جز پدر و مادرت برادر یا خواهرانت اعتیاد پیدا کردهاند؟
بله، خواهر دیگرم به هروئین معتاد شده است و همسرش نیز هروئینی است.
چطور شد در دام اعتیاد اسیر شدی؟
سال گذشته با مجتبی (یکی از اعضای باند) که یک سال هم از خودم کوچکتر است در خمینیشهر اصفهان آشنا شدم. وی به من ابرازعلاقه کرد و با رد و بدل کردن شماره آشناییمان بیشتر شد تا جایی که وی مرا از زنداییام خواستگاری کرد ولی داییام مخالف بود. ما مخفیانه صیغهنامه گرفتیم و با هم ارتباط داشتیم تا این که چند ماه پیش که خانه مجتبی بودیم متوجه شدم وی به شیشه اعتیاد دارد و من از کنجکاوی شیشه کشیدم و خواسته یا ناخواسته به آن اعتیاد پیدا کردم.
از باند سرقت بگو؟
چند شبی که خانه مجتبی بودم، وی نیمههای شب بیرون میرفت و با ضبط خودرو بر میگشت، وقتی ماجرا را پرسیدم و اصرار کردم که چه کار میکند، وی گفت که دزدی میکند و من نیز با تقاضای وی همراه با همدستانش به دزدی میرفتم.
نمیترسیدی دستگیر شوی؟
نه، شیشه میکشیدم و هوش و حواس درستی نداشتم.
دایی و زنداییات نمیدانستند چه کار میکنی!
نه، چند مدتی از خانه آنان فرار کرده بودم.
چرا؟
به خاطر علاقهای که به مجتبی داشتم.
پس از روبهروشدن با داییات چه احساسی داشتی؟
خیلی شرمنده شدم. وی به من گفت فکر نمیکرده که من در دام شیشه و دزدی گرفتار شده باشم. وی گریه میکرد و با گریه وی از خودم بیزار شدم که چرا به جای ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر دانشگاه گرفتار دزدی شدهام و با چند جوان شیشهای همپاتوق شدم.
به نظر خودت مقصر اصلی کیست؟
پدر و مادرم، سپس خودم.
پدر و مادرت پس از رها کردن تو و خواهران و برادرت به دنبال زندگی خودشان رفته بودند و تو نیز کنار خانواده داییات بودی. پس چرا به دنبال راه خلاف رفتی؟
شما نمیدانید که شیشه چه بلایی سر آدم میآورد، خیلی کنجکاو بودم که شیشهکشیدن چه احساسی میدهد، برای بار اول خیلی خوب بود. هر چه فکر در ذهن باشد بیرون می ریزد فاز خنده میگیری و دنیا برایت بسیار عالی است ولی در دفعات بعدی خاطرات بچگی، روزهای سختی که کنار گذاشتهای، آزارهایی که دیدهای، همگی جلوی چشمان آدم میآیند و آنقدر فشار میآورند که دست به خودکشی میزنی، گاهی اوقات آینده را تصور میکنی و از بدبختی که به استقبال میآید، دندانها و فکها به هم قفل میشوند.
چند بار خودکشی کردی؟
خیلی خودزنی کردم و 4 بار نیز دست به خودکشی زدم که با کمک مردم یا کسانی که با آنها مشغول شیشهکشیدن بودم از مرگ نجات یافتم.
تیکهایی که داری هم مربوط به مصرف شیشه است؟
خودزنیها که روی دستان، سر و بدنم است مربوط به فازهای بد و وحشتناکی است که در اثر مصرف شیشه بوده است، بارها پس از مصرف شیشه و فازگرفتن، تیغ یا چاقو برداشتهام و به خودم آسیب زدهام، تیکهایی که دارم مثل تکان دادن سر یا پا مربوط به مصرف شیشه است.
اگر آزاد شوی دوباره به دنبال شیشه میروی؟
نمیدانم، همه چیز به خودم ربط دارد که بروم یا نروم. کسی که شیشه میکشد مدتی پساز ترک آن، مصرف دوباره آن مثل خوره به جانش میافتد. دوست دارم به هر نحوی شده از بند آن رها شوم و به زندگی خوبی که با خانواده داییام داشتم برگردم و از سوی دیگر درسم را در مقاطع بالاتر ادامه دهم.