دیدار با لامذهبها در کلیسای خداناباوران
هری کلیف در حال سخنرانی در کلیسای خداناباوران
اخیرا یک کلیسای ویژه خداناباوران در شمال لندن محبوبیت زیادی در میان افرادی پیدا کرده است که به هیچ مذهبی اعتقاد ندارند. آیا این روند، به معنای پدید آمدن یک دین جدید است؟
در هر کلیسایی نمیشود خطابههایی با این مضمون شنید که همه ما روزی خواهیم مرد و زندگی پس از مرگ وجود ندارد.
اما میخواهیم درباره کلیسایی صحبت کنیم که مشابه کلیساهای معمول نیست.
این کلیسا ماه گذشته و به عنوان محلی برای تجمع خداناباوران افتتاح شد و سندرسن جونز، واعظ اصلی، آن را محلی برای "پایکوبی، حضور خداناباوران و در مجموع، جشن بزرگداشت زندگی" میخواند.
صبح یک روز یکشنبه ۳۰۰ نفر از پیروان این کلیسا در ساختمان یک کلیسای سابق جمع شدند.
برنامه روز یکشنبه کلیسا
*مبحث "معجزه"
*خواندن ترانههای "جلویم را نگیر" از گروه کوئین، "خرافات" از استیوی واندر و "ندارم" از نینا سیمون، توسط اعضا
*نمایش تصاویری از دکتر برایان کاکس، دانشمندی که در تلویزیون برنامه اجرا میکند
*توضیحات دکتر هری کلیف، کارشناس فیزیک ذرات، درباره کشف ضدماده
در این کلیسا، خداناباوران به جای آوازهای مذهبی، با ترانههای استیوی واندر و گروه کوئین همخوانی و پایکوبی میکنند.
بخشی از داستان "آلیس در سرزمین عجایب" هم بازخوانی شد و بعد دکتر هری کلیف، کارشناس فیزیک ذرات، درباره نظریه "ضدماده" صحبت کرد.
برنامه کمی شبیه یک برنامه کمدی زنده (استندآپ کمدی) است.
سندرسن جونز و پیپا اوانز، دیگر عضو بنیانگذار این کلیسا، که هر دو سابقه اجرای برنامههای کمدی زنده در سابقهشان دارند، جمعیت را با شوخیهای خود سر شوق میآورند.
ولی اتفاقات جدیتری هم در اینجا میافتد.
مبحث امروز "معجزه" است.
به گفته جونز، طرح این بحث، پاسخی است به این انتقاد که خداناباوران از درک معجزه بیبهرهاند.
سندرسن جونز :من فکر نمیکنم که یک واعظ کاریزماتیک باشم
پس سر خود را برای دو دقیقه پایین میآوریم و درباره معجزه زندگی تامل میکنیم.
آقای جونز در خطبه آخر خود تعریف میکند که درگذشت مادرش چطور بر زندگی معنوی او تاثیر گذاشت و متوجهاش کرد که زندگی کوتاه است و چیز دیگری در پس آن نیست. بعد از آن بود که او مصمم شد از هر لحظه زندگی بیشترین استفاده را بکند.
به نظر میرسد مخاطبان که بیشتر جوانان سفیدپوست از طبقه متوسط هستند، از این تجربه جدید سر ذوق آمدهاند. آنها از این میگویند که پس از ترک آئین مسیحیت، صبح روزهای یکشنبه احساس خلاء میکردهاند.
با این حال، تعداد کمی از آنها خود را ناخداباور مینامند.
جس بانهام که عکاس است، میگوید: "بهانه خوبی است برای اینکه دور هم جمع شویم و دور از جنبههای دینی، از باهم بودن لذت ببریم. این، یک کلیسا نیست، محلی برای تجمع افراد غیرمذهبی است."
گینتاره کارالایت، یکی دیگر از شرکتکنندگان در این مراسم میگوید: "فکر میکنم که مردم به احساس باهم بودن احتیاج دارند، چون الان همه خیلی تنها و منفرد شدهاند."
بر اساس آخرین سرشماریها در انگلستان و ولز، تعداد افرادی که خود را پیرو "هیچ مذهبی" نمیدانند، از سال ۲۰۰۱ میلادی به این سو، بیش از شش میلیون نفر افزایش یافته و به ۱۴ میلیون و ۱۰۰ هزار نفر رسیده است.
این موضوع، انگلستان و ولز را به بخشی از غیرمذهبیترین نقاط جهان غرب تبدیل میکند.
خداناباوران فعالیتهای خود از جمله یک کمپین تبلیغاتی روی اتوبوسهای لندن را افزایش دادهاند
افراد سرشناسی همچون ریچارد داوکینز، زیستشناس نویسنده، و ریکی جرویس، کمدین، طرح علنی و جسورانه "عدماعتقاد مذهبی" و اندیشیدن به معنای خداناباوری را به مد روز تبدیل کردهاند.
الن دو باتن، نویسنده نیز از یک مانیفست برای خداناباوران رونمایی کرده است که در آن ۱۰ فضیلت اخلاقی -یا چنانچه مطبوعات نام نهادهاند: ۱۰ فرمان- برای افرادی که دینی ندارند، برشمرده شده است.
دو باتن میگوید که میخواهد برای فضیلتهای فراموششدهای همچون مدارا، انعطافپذیری و شوخطبعی تبلیغ کند.
به گفته او، این ایده، پاسخی است به گسترش این احساس که پیروی از فضایل اخلاقی به چیزی "عجیب و ملال آور" تبدیل شده است. این موضوع با شعار کلیسای خداناباوران نیز همخوانی دارد که میگوید: "بهتر زندگی کنید، بیشتر به دیگران کمک کنید، بیشتر معجزه کنید."
او طرفدار ایجاد نسل جدیدی از "درمانگران غیرمذهبی" برای جایگزینی کشیشهاست و معتقد است که خداناباوران باید کلیسای مخصوص خود را داشته باشند. ولی میگوید: "هیچوقت نباید از این نام استفاده کنیم، چون خداناباوری، یک ایدئولوژی نیست که افراد بتوانند حول آن جمع شوند. بهتر است بگوییم 'انسانگرایی فرهنگی' یا چیزی شبیه آن."
یک نگرانی بین برخی خداناباوران این است که خود خداناباوری در حال تبدیل شدن به نوعی مذهب، با قواعد اخلاقی ثابت و کشیشهایی خودخوانده است.
آقای جونز تاکید میکند که او به دنبال ایجاد یک مذهب جدید نیست، ولی برخی اعضای کلیسایش نظر دیگری دارند.
رابرت هریس که یک معمار است، میگوید: "این هم تبدیل به یک مذهب سازمانیافته خواهد شد. چنین روندی اجتنابناپذیر است. یک دستگاه عقیدتی ایجاد میشود و یک نگاه اخلاقی خاص به زندگی، تبدیل به ساختاری ثابت میشود."
او معتقد است که در صورت "ادامهدار شدن محبوبیت" کلیسای کنونی، جونز و اوانز "مسئولیت سنگینی" به دوش خواهند داشت.
او میگوید: "این خطر وجود دارد که موضوع، حالتی فرقهمانند پیدا کند و در یک نفر خلاصه شود. میتوانید خود را به یک واعظ کاریزماتیک تبدیل کنید. این است که خطرناک است."
سارا اسپینال، یکی دیگر از اعضا، میگوید: "فکر میکنم سندرسن باید کمی کوتاه بیاید و خود را در جایگاه یک میانجی قرار دهد و فقط دیگران را برای سخنرانی روی صحنه بیاورد. اتفاقا فکر میکنم که او استعداد خوبی در این زمینه دارد."
جونز میگوید که این تنها روزهای اول است و محور بودن او در جلسات آینده، کمتر و نقش اعضای دیگر و تجربیاتشان، بیشتر خواهد شد.
او مخالف این نظر است که دارد یک فرقه تاسیس میکند.
ائتیزم یا خداناباوری
*خداناباوران معتقدند که خدا افسانهای ساخته دست بشر است
*برخی از آنان به ادیان سازمانیافته بیعلاقهاند و برخی دیگر بدبین
*چند کلیسای خداناباوران در اواخر قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰ میلادی، براساس مذهب انسانگرایی آگوست کنت، متفکر فرانسوی، برپا شد
او میگوید: "فکر نمیکنم که یک واعظ کاریزماتیک باشم. من فقط خیلی زود سر ذوق میآیم و میخواهم دیگران را هم در این احساس شریک کنم."
او میگوید که از اقبال عمومی نسبت به نشستهای روز یکشنبه جا خورده است و در حال بررسی امکان برگزاری چنین نشستهایی در سراسر کشور است.
او میگوید: "میخواستم این کار را بکنم، چون به نظرم کار شگفتانگیزی میآمد."
کار و بار این کلیسا قطعا از همسایهاش، کلیسای انجیلی سنت جود و سنت پاول، بهتر بود؛ تنها ۳۰ نفر برای خواندن انجیل و آوازهای مذهبی به این کلیسا آمده بودند.
ولی اسقف هریسون، واعظ مسیحی با ۳۰ سال تجربه، میگوید که همسایگان جدیدش را تهدیدی نمیداند.
او پیشبینی میکند که جستجوی معنوی آنها، در نهایت آنها را به خدا برساند.
او میگوید: "بالاخره باید از یک جا شروع کنند."