دستور پسر برای دزدیدن خودروی مدل بالای پدر
وطن امروز: دزدان خودروی مدل بالای یک کارخانهدار از پسر نوجوان وی دستور میگرفتند. چندی پیش مردی کارخانهدار در تماس با پلیس 110 تهران از به سرقت رفتن خودروی گرانقیمتش از داخل پارکینگ خانهاش در شهرک غرب خبر داد. دقایقی بعد تیمی از تجسس کلانتری 134 شهرک غرب برای بررسی ماجرا به مقابل خانه این مرد رفتند که وی به ماموران گفت: در پارکینگ خانهام کنترلدار است و کنترلهای آن هم در اختیار من و همسرم است. از سوی دیگر خودروی لکسوس من دزدگیر داشت و سوئیچ آن نیز کامپیوتری است. هر چقدر فکر میکنم میبینم سرقت آن محال است! با ادعای مرد ثروتمند، ماموران در بررسی قفلهای در پارکینگ متوجه شدند هیچ آثاری از دزدی وجود ندارد و با توجه به بلند بودن دیوارها و وجود حصار دزد یا دزدان نمیتوانستند وارد پارکینگ شوند و دست به دزدی بزنند بنابراین با فرضیه سرقت از سوی یکی از اعضای خانواده یا بستگان آنها روبهرو شدند. با اعلام شماره خودروی گرانقیمت به واحدهای گشت پلیس و ثبت آن در سیستم سراسری پلیس توقیف این لکسوس در دستورکار ماموران قرار گرفت. بررسیهای تیم تحقیق نشان داد پسر 17 ساله مرد ثروتمند رفتارهای مرموزی دارد و با وارد شدن پلیس برای یافتن سرنخی از ماجرا، وی شماره موبایلش را تغییر داده است. این نوجوان که «نیما» نام دارد در بازجوییها ادعا کرد اطلاعی از ماجرا ندارد و با اظهارات ضد و نقیض قصد فریب ماموران را داشت و با این کار شک آنها را بیش از پیش برانگیخت. تیم تجسس که به رفتار نیما مشکوک شده بود گوشی موبایل وی را تحت تجسس قرار داد و با بررسی پیامکهای رد و بدل شده وی با 2 نوجوان دیگر به نام «سینا» و «آرش» که درباره یک ملاقات مرموز قرار گذاشته بودند دریافتند رازی بین این 3 نوجوان وجود دارد که درباره سرقت خودروی لکسوس است. بدین ترتیب نیما دوباره تحت بازجویی قرار گرفت و وی که پی برده بود پلیس رازش را برای پدرش فاش خواهد کرد زیر گریه زد و گفت خودرو را بدون اجازه پدرش به سینا و آرش قرض داده است و آنها قرار بود چند ساعت بعد خودرو را برگردانند ولی ادعا میکنند خودرو دزدیده شده است. با ادعاهای نیما، سینا و آرش نیز بازداشت شدند و در ادعاهای ضد و نقیض عنوان کردند طراح این دزدی نیماست و وی قصد داشته با فروش خودروی پدرش به یک مالخر در شهریار برای خود یک پژو 206 و یک گوشی گرانقیمت بخرد و مقداری از پول را نیز به ما بدهد. هنگامی که نیما در مواجهه حضوری با ادعاهای همدستانش روبهرو شد دیگر نتوانست حقیقت را پنهان کند و به ناچار اعتراف کرد و گفت: پدرم کارخانهدار است و وضعیت مالی بسیار خوبی دارد. وی فقط به کارش فکر میکند و اهمیت چندانی به من و خواهرم نمیدهد، مدتی است که از پدرم میخواهم خودرویی برای من و خواهرم بخرد و ما به صورت مشترک از آن استفاده کنیم ولی وی هر بار با بهانهای عنوان میکند اکنون وقت آن نیست یا پول ندارد یا وقت ندارد! وی در ادامه افزود: همه همسن و سالهایم خودروهای مدل بالا دارند و از امکانات خوبی برخوردارند ولی من با این وضعیت مالی خوب پدرم از امکانات بسیار پایینتری برخوردارم، بنابراین تصمیم گرفتم با همدستی آرش و سینا خودروی گرانقیمت پدرم را بدزدیم. چند روز پیش کلید لکسوس را برداشتم و کلید یدکی از آن تهیه کردم، سپس 2 روز پیش در پارکینگ را با کنترل باز کردم و سینا خودرو را به میدان صنعت برد و آنجا منتظر من و آرش ماند، من نیز با خونسردی ساعتی بعد از مادرم برای خرید شلوار پول گرفتم و به صورت بسیار عادی از خانه خارج شدم و همراه دوستانم خودروی پدرم را برای فروش نزد مرد مالخری که شمارهاش را از کسی گرفته بودیم بردیم، وی گفت که لکسوس را 20 میلیون میخرد ولی باید دوری با آن بزند تا مطمئن شود که خودرو از لحاظ فنی سالم است، وی سوار شد و هر چقدر منتظر ماندیم خبری از وی نشد. با اعترافات هر 3 نوجوان تیم تجسس تلفن مرد مالخر را تحت ردیابیهای ویژه قرار داد و موفق شد آدرسی از وی در شهرک سعیدیه شهریار به دست بیاورد و پس از چند روز تعقیب و مراقبت وی را مقابل مخفیگاهش دستگیر کند. مرد مالخر که «بهروز» نام داشت در بازجوییها ادعای بیگناهی کرد ولی هنگامی که با 3 نوجوان سادهلوح روبهرو شد لب به اعتراف گشود و گفت خودروی لکسوس را در پارکینگ یکی از همدستانش در شهریار گذاشته است و قصد داشتند پس از چند روز وسایل و قطعات آن را اوراق کنند و به قیمت خوبی به مشتریان قطعات لکسوس بفروشند. براین اساس ماموران به پارکینگ رفته و با پیدا کردن خودرو همدست دیگر بهروز را نیز دستگیر کردند و موفق به کشف 2 خودروی سرقتی دیگر شدند. بنابراین گزارش این 2 دزد قدیمی که چندین سابقه دیگر در سالهای گذشته نیز دارند به سرقت و خرید 10 خودروی سرقتی دیگر اعتراف کردند که تلاش برای یافتن سرنخهایی از سایر سرقتهای احتمالی آنان ادامه دارد.