نامه‌ای مرموز در افشای قتل راننده سرویس مدرسه

نامه مرموز به خانه یک مرد گمشده، پرده از جنایتی خاموش برداشت.

در حالی‌که عاملان قتل، ادعایی سیاه داشتند در آخرین جلسه محاکمه مشخص شد جنایت به‌خاطر 300 هزار تومان پول بوده است.

اوایل سال 89 مادر و پسری که در جست‌وجوی پدر خانواده بودند پا در دادسرای ورامین گذاشتند و از گم‌شدن ناگهانی وی به بازپرس شعبه 5 خبر دادند.

 

پسر جوان که نگران سرنوشت پدرش بود به بازپرس داداشزاده گفت: پدرم راننده سرویس مدرسه دخترانه است و در تهران کار می‌کند اما 2 روز پیش برای رفتن به سرکار خانه را ترک کرد و دیگر خبری از وی نشد و از این ماجرا نگران هستیم. در حالی که تیمی از ماموران به دستور بازپرس داداشزاده برای ردیابی پدرگم شده وارد عمل شده بودند ماجرای پیدا شدن جسدی در منطقه تهرانپارس به آنان مخابره شد. تیمی از ماموران خیلی زود سراغ جسد کشف شده رفته و با صحنه دلخراشی روبه‌رو شدند؛ جسد مردی در کنار جوی آبی در خیابان تهرانپارس افتاده بود و صورتش با اسید سوخته شده و قابل شناسایی نبود. 2 معمای پیچیده در تهران و ورامین همزمان کلید زده شده بود و پلیس که احتمال می‌داد جسد سوخته متعلق به پدر گم شده باشد از پسر خانواده خواست برای شناسایی جسد به پزشکی قانونی برود که در این مرحله به خاطر سوختگی زیاد این پسر قادر به شناسایی جسد نشد و کارآگاهان در حل این 2 معما به درهای بسته خوردند. هنوز راه‌حلی برای این پیچیدگی پیش روی پلیس قرار نگرفته بود و پسرجوان هر روز برای پیگیری پرونده گم‌شدن پدرش نزد ماموران می‌ر‌فت تا اینکه با گذشت 2 ماه نامه اسرارآمیزی از پدر گمشده به خانواده‌اش رسید. این مرد درباره ناپدید شدن ناگهانی‌اش نوشته بود به خاطر فشار زندگی و اذیت‌هایی که از سوی خانواده به وی می‌رسید برای پایان فشارها از خانه فرار کرده و تا آخر عمر به تنهایی زندگی خواهد کرد. پسر جوان که از موضوع و حرف‌های عجیب پدرش در نامه شوکه شده بود پلیس را از این ماجرا باخبر کرد. در این مرحله ماموران از پسر جوان درباره ادعاهای دروغ متن نامه پدرش باخبر شدند و پی بردند دستخط نویسنده نامه با دستخط پدر وی مطابقت ندارد. در گام بعدی پلیس که احساس می‌کرد در ارسال نامه رازی پنهان است برای ردیابی فرستنده نامه سراغ پستخانه‌ای که مهر آن روی نامه خورده بود در شهر قزوین رفت. ماموران وقتی به دنبال فرستنده نامه بودند یکی از کارکنان اداره پست چهره فرستنده را به خاطر آورد و به ماموران گفت: فرستنده نامه سعی داشت نام و نشانی فرستنده را روی نامه ننویسد و سر این موضوع خیلی با هم بحث و جدل کردیم، به همین خاطر چهره فرستنده را کاملا به خاطر دارم. با این اطلاعات، کارآگاهان به کمک کارمند اداره پست توانستند چهره اولیه فرستنده نامه را به دست آورند. پلیس با در دست داشتن تصویر چهره‌نگاری شده فرستنده نامه برای شناسایی وی سراغ خانواده مرد گمشده رفت و پسر جوان وقتی عکس را دید، گفت: این عکس شبیه پدر یکی از دخترانی است که پدرم راننده سرویس مدرسه وی بود. همین سرنخ کافی بود تا پلیس سراغ فرستنده نامه برود و جالب اینکه وی همراه خانواده‌اش برای زندگی در قزوین، تهران را ترک کرده بود و کسی اطلاعی از وی نداشت. در گام بعدی کارآگاهان توانستند خانه جدید آنها را در قزوین شناسایی کنند و روزی که به مخفیگاه آنها رفتند زن جوان ادعا کرد همسرش در خانه نیست و در محل کارش است. زن جوان رفتار مرموزی داشت و پلیس روی دستانش آثار سوختگی می‌دید که علت سوختگی را پرسید و زن جوان گفت ریختن روغن داغ روی دستش موجب سوختگی شده است. ماموران در گام بعدی در حالی که به سوختگی دست زن با روغن مشکوک بودند با راهنمایی‌های زن جوان سراغ همسرش رفتند و زمانی که پلیس دلیل سوختگی دستان زن را از فرستنده نامه جویا شد وی ادعا کرد همسرش برای باز شدن چاه فاضلاب از اسید استفاده کرده که موجب سوختگی دستانش شده است. با تناقض‌گویی‌های زن و مرد در ماجرای این سوختگی پلیس احتمال داد این زوج، قاتل جسد ناشناس هستند که با اسید صورتش سوخته شده بود. زمانی که آنها دستگیر شدند اصرار بر بی‌گناهی داشتند اما وقتی برابر کارمند اداره پست قرار گرفتند و مرد جوان شناسایی شد وی ناچار لب به اعتراف گشود و جسد سوخته شده را همان راننده سرویس مدرسه دخترشان معرفی کرد. همچنین زن جوان در اعترافاتش گفت: راننده سرویس مدرسه دخترم همیشه به من نگاه‌های سنگینی داشت و یک بار وقتی زنگ خانه را به صدا درآورد خواست در خانه را به رویش باز کنم که من گفتم شوهرم نیست و در را باز نکردم که مرد راننده گفت اگر در را باز نکنم شروع به سر و صدا کرده و آبروریزی می‌کند که من ناچار در را باز کردم و وی مزاحم من شد، از آن به بعد این مرد به مزاحمت‌هایش ادامه داد تا اینکه در شرایط سخت روحی و روانی قرار گرفتم و همسرم را از ماجرا باخبر کردم و سپس نقشه قتل وی را طراحی کردیم. پلیس با شنیدن ادعاهای زن جوان در گام بعدی همسرش را تحت بازجویی قرار داد و زمانی که وی در تناقض‌گویی‌های خودش برابر پلیس غافلگیر شده بود ناچار به دروغ بودن ادعاهای همسرش اعتراف کرد و گفت: ماجرای قتل به خاطر 300 هزار تومان بود و بعد از اینکه راننده سرویس را با میله فلزی به قتل رساندم با همسرم تصمیم گرفتیم با ریختن اسید روی صورتش هویت وی را ناشناس بگذاریم تا بتوانیم از دست پلیس فرار کنیم. وی در ادامه گفت: پس از قتل و اجرای نقشه‌مان جسد راننده را در خیابان تهرانپارس بیرون انداختیم اما بعد از مدتی من و همسرم دچار توهم‌ شده بودیم و به نگاه‌ها و رفتارهای همسایه‌ها و اطرافیانمان مشکوک بودیم و فکر می‌کردیم همه از قاتل بودن ما باخبر هستند و ما را در جابه‌جایی جسد دیده‌اند که در این مرحله برای فرار از نگاه‌ها به ورامین رفتیم و پس از مدتی چون متوجه شدم پسر قربانی به دنبال پدرش است نامه‌ای از طرف پدرش نوشتم و برای آنها فرستادم که دیگر پیگیر پرونده ناپدید شدن وی نباشند که همان نامه نقشه‌ ما را پیش پلیس رو کرد.

بنابر این گزارش، جلسه رسیدگی به پرونده عاملان جنایت 300 هزار تومانی برگزار شد و پس از صدور حکم و تایید آن در دیوانعالی کشور مرد جنایتکار به قصاص و همسرش به 5 سال زندان محکوم شدند.

+30
رأی دهید
-35

فضول میرزا - استكهلم - سوئد
قاتل به این خری نوبره والا!
دوشنبه 16 بهمن 1391 - 21:16
a.ahooraei - کلن - آلمان
ای بابا، واقعاً که این خلق روانی شده اند. بفرما حالا بیا و یک جامعه تا بیخ بیمار روانی را تحویل بگیر. آخه این مردم چرا نمی فهمند که فشار و بدبختی شان از کجاست. بخدا آدم عاقل هم قاطی میکنه توی همچین اجتماع بیماری که تنگاتنگ دین ، دارند سراشیبی را پایین می روند. این ملت میخواست از اسفل السافلین بسوی اعلی العلیین بکمک اسلام هدایت بشه و اینجور که بوش میاد بین راه دور زدن و دارند مسیر را برعکس بر می گردن و به قهقراء میرن.
دوشنبه 16 بهمن 1391 - 21:40
حق بین - لندن - بریتانیا
اولند پسر و خانواده مرد گمشده گفتند ,دو روز پیش پدرشان بعد از رفتن به سر کار ناپدید شده ! پلیس چرا نرفت از بچه های سرویس مدرسه پدرشان و خانوادهاشون تحقیق کنه که دو روز پیش چه اتفاقهایی افتاده ؟ دومند اگر این راننده سرویس مدرسه بچه شون بوده جلو بچشون این مردو به قطل رساندن ؟ سومند چطور مرد قاطل فهمیده بوده که پسر مرد گمشده به دمبال پدرش داره میگرده ؟ و .. ! تمام این اطفاقها بخاطر بی کفایتی یک دولته که بخاطر نان شب و سه هزار تومن یکی وادار به قطل کسی میشه ! ننگ بر اطل ولایت وقیح
دوشنبه 16 بهمن 1391 - 22:54
paksan - آمریکا - آمریکا
هر موقع خبری درباره قتل به این نحو خواندید صددرصد بدانید پلیس هیچ کاری نکرده و خانواده طرف با پول شخصی یه مامور بهش دادن و بدبخت با هزار بدبختی تمام این کارها رو با خرج کردن برای یک سرباز که پیگیر باشه انجام دادن.فساد نیروی انتظامی و تنبلی آنها بقدری تابلوست که هیچکس باور نمی کنه بجز پرونده های سیاسی پلیس اصلاً کاری واسه مردم انجام بده و مردم باید خودشون همه چیز رو جلو دست آقایان بگذارند تا شاید اگر دیدند همه چیز روبراهه واسه درست کردن بیلان کار پاسگاه یا آگاهی هم شده به تکونی به خودشون بدن و نود و نه درصد این خبرها رو هم روزنامه نگارهای خاص می نویسند که بعد از تایید مقامات پخش میشه وگرنه توجه کنید طرف شغل مشخصی داشته و اینا نکردن بعد از دوماه حداقل ببینند که سرویس مدرسه از کدوم تاکسی تلفنی بوده و بچه هایی که سرویس می داده کجا زندگی می کردن و زحمت ندادن وگرنه خیلی راحت موضوع در عرض یک هفته بسته می شد چون تنها خانواده ای که نقل مکان کرده بود و مشخصاتی از اسید روی دست خانومش بوده سرنخ ساده و راحتی هستش
‌سه شنبه 17 بهمن 1391 - 01:58
کشور من - ایران - ایران
حق بین - لندن - بریتانیا. عزیز من اولند و دومند و سومند چیه؟ دمبال چیه؟ قطل و قاطل چیه؟ خوب تو که زبان مادری ما را به گند کشیدی. این همه کارآگاه بازی درآوردی، یه دقیقه هم متن نوشته شده ات را مرور میکردی که اینطور آبرو ریزی نکنی‌. بیشتر دقت کن کاراگاه حق بین!!!
‌سه شنبه 17 بهمن 1391 - 09:02
farda dir ast - آلمان - آلمان
کشور من - ایران - ایران-قتل و قاتل کلماتى عربى هستند.قطل وقاطل و اطفاق دیگه اِندِ عربى . خود عربها از وجود چنین کلماتى در شگفت هستند.اولند ودومند وسومند هم کلماتى رایج در زبان فارسى هستند.بمعناى اول هستند، دوم هستند و سوم هستند.فقط مانند زبان انگلیسى با آوردن فعل در ابتداى جملات، تبدیل به فعل امرى مى شوند.و اما در جمله " پسر مرد گمشده به دمبال پدرش میگرده".اگر فرض کنیم پدر یک پرنده بوده است در اینصورت . پسر مرد گمشده به دم و بال پدرش میگرده صحیح میباشد. یعنى چرخش پسرک به دور خودش منوط به دم و بالهاى پدرش میباشد که از ضرب المثل هاى رایج در کتاب منطق الطیر(پرندگان) بوده است و اما آخرین مورد .اطل معرب کلمه اتول (اتومبیل) میباشد..مرگ بر اتومبیل ولایت فقیه مدّ نظر نگارنده محترم بوده است.با درود به روان پاک فردوصى و ثعدى و هافز!!!!!!.
‌سه شنبه 17 بهمن 1391 - 15:40
کشور من - ایران - ایران
farda dir ast - آلمان - آلمان. البطه شما درصت میفرمایید. اما در مورد کلمه اطل، وقتی‌ ما دمبال معنی‌ می‌گشتیم به تفسیر‌های دیگری برخوردیم. از جمله حافظ در شاهنامه سعدی می‌گوید که اطل در واقع همان اتل و مخفف اتل متل توتوله. گاو حسن چجوره است. احتمالا همین نظر هم صحیح تر است چون مقام ولایت فقیه از دوران جوانی به این شعر خیلی‌ علاقه داشته و این شعر الهام بخش ایشان در سرودن شعر‌های بعدی و برگزاری شب‌های شعر با شاعران بوده است.
‌سه شنبه 17 بهمن 1391 - 19:05
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.