تراژدی حقیقت
دکتر بهروز بهبودی می نویسد :
نمایندگان مجلس بالاخره به زندان اوین رفتند و با وقاحت هرچه تمام تر آن را هتل خواندند. البته این مردگان متحرکی که هیچ اراده و اختیاری از خود ندارند و تنها بر شانه های مردم ایران بر مسندهای قدرت و رفاه تکیه زده اند، با این کار تکلیف مردم را هم یکسره روشن کردند. این تماشاچیان بی خاصیت برای هزارمین دفعه به مردم اثبات کردند که وکیل الدوله و به عبارت بهتر وکیل الخامنه ای هستند و و وجود مردم را تنها برای رای دادن و نمایش های تبلیغاتی برای ثبت در تقویم حماسه های من درآوردی خود می دانند.
عروسک های خیمه شب بازی رفته به زندان اوین از خود نپرسیدند اگر خواسته های زندانیان تنها تخت خواب و غذا بوده، رنجنامه های منتشر شده آنها تا به امروز برای چه بوده است. اگر این آقایان ریگی به کفش خود نداشتند چرا باید از قبل و با هماهنگی های لازم به زندان اوین می رفتند تا به قول آن نماینده شکم پرست، غذای آن روز اوین بهتر از غذای خانه اش بشود؟ راستی اگر اوین تا به این اندازه شبیه هتل است چرا قوه قضائیه جمهوری اسلامی به نماینده سازمان ملل، احمد شهید، اجازه ورود به کشور و بازدید از همین هتل را نمی دهد؟ با وجود چنین هتلی آیا هزینه های جمهوری اسلامی در اسکان دادن احمد شهید کم نمی شود؟
دکتر بهروز بهبودی
امروز حدود چهار سال از ماجرای کهریزک می گذرد و سعید مرتضوی در پناه حمایت های دولت مورد تایید سیدعلی خامنه ای همچنان مشغول خدمت رسانی! است. راستی اگر به گفته مجلسیان، اوین هتل است چرا این قاضی معلق و متهم در جنایات کهریزک برای مدتی به این هتل فرستاده نشده است؟ راستی چرا احمدی نژاد از رفتن جوانفکر به همین هتل تا آن اندازه برافروخته شد و به هر در زد تا معاون مطبوعاتی خود را آزاد کند؟ راستی اگر غذای این هتل تا این اندازه خوب است چرا نمایندگان محترم مجلس هر روز برای صرف غذای روز به هتل اوین نمی روند تا همچنان از آن خوان چرب! بهره مند باشند؟
آیا مشکل زندانیان سیاسی به ناحق مانده در زندان، تنها غذای آنجاست که نماینده وقیح مجلس به آن اشاره می کند؟ چرا نماینده محترم! به این موضوع نیز اشاره نمی کند که این افراد اساسا به چه جرمی در زندان بسر می برند؟ و چرا بیشتر آنها اتهامات مشابه دارند؟ چرا قاضی تقریبا همه آنها دو سه نفر بوده اند، قاضی هایی که اراده و اختیاری از خود نداشته اند؟ راستی چرا نماینده مرده مجلس ایران به بی توجهی های مسئولان قوه قضائیه و زندان به موضوعاتی نظیر شکنجه ها، انفرادی، بازجویی های قرون وسطایی، سلامت، مرخصی و شکایات زندانیان از مسئولان اشاره ای نکرد؟
امروز صدا و سیما، دولت، مجلس، بیت رهبری و خلاصه همه و همه واقعیت ها را تحریف می کنند و نمی فهمند که با دست خود گورشان را می کنند. وقتی رسانه ها و احزاب مستقل در کشور وجود ندارند و زیر تیغ سانسور، توقیف و تعطیلی قرار می گیرند، نباید انتظار دیگری جز این داشت. خامنه ای در همه این سال ها کوشیده تا مطابق با الگوی کشورهای کمونیستی، کشور را به کشوری تک حزبی تبدیل کند تا به خیالی خام دامنه قدرتش را وسعت ببخشد. نتیجه این سیاست بی خردانه به قدرت رسیدن تازه به دوران رسیده هایی بود که آنها هم با همه وجود کوشیده اند تا به موازات قدرت رهبر برای خود قدرت و ثروتی فراهم بیاورند. برای آنکه در این میان کسی مزاحم غارت منافع ملی و مردمی هم نشود مخالفان روانه زندان و معترضان سرکوب شده اند.
نبود رسانه های مستقل کار اطلاع رسانی را هم به صدا و سیمای رهبر سپرده تا واقعیت ها را آنگونه که رهبر می پسندد به خورد مردم بدهد. امروز پنهان کاری در کشور بیداد می کند و جالب آنکه همه کسانی که دستشان در یک کاسه است از یکدیگر نقطه ضعف هایی دارند که آنها را وادار به سکوت در برابر جنایات همدیگر می کند و این رشته همینطور ادامه می یابد.
وقتی رسانه ها بایکوت می شوند و کسی اجازه ندارد درباره دزدی ها و کج دستی های دولتمردان سخنی بگوید، نتیجه آن می شود که باز مردم خرده پا قربانی می گردند. در جایی که خامنه ای در ماجرای اختلاس سه هزار میلیاردی به مجلسیان فرمان کش ندهید می دهد، جوانی تنها به دلیل سرقت هفتاد هزار تومان به طناب دار سپرده می شود و گریه هایش برای نجات از آن حکم غیرعادلانه به جایی نمی رسد.
سخنان و گزارش نمایندگان مجلس ایران از زندان اوین بیش از پیش اثبات کرد که جمهوری اسلامی نمی خواهد با مردم صادق باشد و همچنان آنها را نامحرمان مزاحمی می داند که آگاهی شان به منزله چوب لای چرخ غارت ها و دزدی های دولتمردان است.
خامنه ای در هفته های گذشته از وجود انتخابات آزاد در همه سی و سه سال گذشته سخن گفته بود. این سخن جدای از نادرستی توهین به مردم ایران نیز هست. زیرا با پذیرفتن سخنان رهبر جمهوری اسلامی باید قبول کنیم که مردم تا بدان پایه ناآگاه هستند که با وجود دریافتن بی خاصیتی های نمایندگان خود باز به همان طیف و گروه فرصت رفتن به مجلس و قوه مجریه را می دهند تا در سایه قدرت و دست یابی به رانت های گوناگون به ریش همان مردم بخندند و اینگونه آب به آسیاب رهبری بریزند که کشور را تک صدا و تک حزبی می خواهد.
متاسفانه مجلسی که باید نماد دموکراسی در کشور باشد، امروز به بنگاهی برای اشاعه ستم و تایید دزدی ها تبدیل شده است و همین نکته خود دلیل محکمی است که انتخابات در ایران آزاد نبوده و این نمایندگان، نمایندگان شورای نگهبان و رهبر جمهوری اسلامی هستند نه مردم ایران! این موضوع اگرچه دردناک، اما نشانه مبارکی از متلاشی شدن یک حکومت دیکتاتوری از درون و سقوط ناگزیر آن است. امروز صدای شکستن پایه های نظام جمهوری اسلامی به گوش می رسد. سقوط این نظام خیلی دور نیست، هرچند نمایندگان و دولتمردانش خود را به خواب مرگ زده باشند این اتفاق خواهد افتاد.
ونکوور - 25 ژانویه 2013