لحظه راستی اوباما با ایران

اوباما در آغاز دور تازه ریاست جمهوری‌اش، عکس از وب‌سایت کاخ سفید

رضا مرعشی (مدیر پژوهش‌های شورای ملی ایرانیان آمریکا  )

باراک اوباما دور دوم ریاست جمهوری خود را در شرایطی شروع کرده که ایالات متحده آمریکا با لحظه واقعی کاهش آتش مناقشه دربرابر ایران روبه‌روست.

تاکنون، اوباما گام‌های مهمی برای بازگرداندن آمریکا به مسیر درست برداشته است؛ او آمریکا را از پرتگاه سقوط اقتصادی دور نگاه داشته، به جنگ مصیبت‌بار در عراق پایان داده و ضرب‌الاجلی را برای پایان جنگ در افغانستان تعیین کرده است. اما هم در بحران ریاضتی که در شرف وقوع است و هم جنگ داخلی در سوریه، این ابرقدرت تنهای جهان هم‌چنان با وظیفه دشوار بازیافت رهبری خود در خارج روبه‌روست.
 
برای پی بردن به اقدامات اوباما در ایران بهتر است چالش‌های پیچیده‌ای را توضیح داد که سال ۲۰۱۳ را رقم می‌زند. نشانه‌هایی وجود دارند که درک اوباما را نسبت به این چالش‌ها نشان می‌دهند: او در سخنرانی سوگند دومین دوره ریاست جمهوری‌اش گفته است: «ما شجاعت برای تلاش و حل‌وفصل اختلاف‌ها با دیگر ملت‌ها به‌طور مسالمت‌‌آمیز را نشان خواهیم داد و این به‌خاطر آن نیست که نسبت به خطرات پیش رو نپخته هستیم بلکه به این خاطر است که تعامل می‌تواند به‌طور پایا تردید و ترس را از میان بردارد.»
 
امنیت ملی آمریکا با هفت چالش روبه‌روست: گسترش سلاح‌های هسته‌ای،امنیت انرژی، سوریه، افغانستان، عراق، مبارزه با تروریسم و صلح اعراب و اسرائیل.
 
وضعیت کنونی، هر یک از این چالش‌ها را وخیم‌تر می‌کند و همان‌گونه که جیم جفری، معاون مشاور امنیت ملی دولت جرج بوش و سفیر آمریکا در عراق بین سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲، به صراحت از تاثیر ایران بر عراق از سال ۲۰۰۳ به بعد گفته است، در بررسی راه‌حل این چالش‌ها باید ایران را یک موضوع مهم حساس درنظر گرفت.
 
با وجودی که اوباما اولویت خود را برای راه‌حل صلح‌آمیز مناقشه ایران و آمریکا اعلام کرده ما امروز لبه پرتگاه یک مناقشه نظامی ایستاده‌ایم که به گفته سیاستمداران و اندیشمندان رویدادهای فاجعه‌باری را در سراسر جهان رقم خواهد زد.
 
اما چطور می‌شود که رئیس‌جمهوری که برنده جایزه صلح نوبل شده شاهد تشدید یک مناقشه دیرینه است؟ اوباما با وجودی که در آستانه ورود به کاخ سفید در سال ۲۰۰۹ درک درستی از خود نشان داد اما به دام یک دشمنی نهادینه با ایران افتاد که پنج ر‌ئیس‌جمهور پیش از او را گرفتار کرده بود.
 
  درک چگونگی رسیدن به جایی که امروز قرار داریم کلید استفاده از انتخاب دوباره اوباما به عنوان مقدمه‌ای برای یافتن راه‌حل‌های صلح‌امیز در مناقشه میان ایران و آمریکا است.
 
چاه سمی
 
زباله‌دان تاریخ پر از فرصت‌های ازدست رفته ایران و آمریکاست؛ نکته تاسف‌بار در روابط این دو کشور زمانی است که یک طرف آماده تجدیدروابط بود اما طرف دیگر نه.
 
راه‌حل مناقشه دوطرف به بازی خطرناک تنش تبدیل شده و یک ترکیب سمی آغشته به خشم، شکایت و بی‌اعتمادی که عمیقا در تهران و واشنگتن ریشه دوانده، به این مناقشه دامن زده است.
 
ازنظر هر دو طرف تاریخ اهمیت دارد. تئوری‌های توطئه، نشان برجسته مناقشه ایران و آمریکاست اما داستان‌های دور از ذهن این خشم مشروع را تحت‌الشعاع قرار داده است.
 
ازنظر تهران سرنگونی نخست‌وزیر منتخب مردم‌سالار یعنی محمد مصدق با حمایت سیا در سال ۱۹۵۳، حمایت دیرینه آمریکا از شاه دیکتاتور و حمایت آمریکا از عراق در جنگ هشت ساله خونین ایران و عراق، دشمنی نسبت به آمریکا را شکل داده است.
 
ازنظر واشنگتن بمباران پایگاه دریایی آمریکا در لبنان در سال ۱۹۸۳، بمب‌گذاری در مجتمع مسکونی برج‌های خبر در عربستان سعودی در سال ۱۹۹۶ و بحران گروگان‌گیری سال ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۱، بخش‌هایی از رویدادهایی هستند که پایه نگرش خصمانه آمریکا نسبت به ایران بوده است.
 
این خاطرات عمیقا در اذهان رهبران امروز تهران و واشنگتن ریشه دوانده است و برای توضیح این نکته از تجربه شخصی خودم می‌گویم: درمدت بیشتر چهار سالی که در وزارت امور خارجه آمریکا کار کردم روی در دفتری که به اتاق من باز میشد این عبارت دیده می‌شد «گرو‌گان‌ها را  آزاد کنید». این عبارت به مرور زمان کم‌رنگ شده اما دست نخورده باقی مانده بود. این عبارت ظاهرا ازنظر بازدیدکنندگان و شخصیت‌های خارجی اثری از گذشته بود اما ورای آن یک واقعیت قدرتمند نهفته بود.
 
هر دوطرف اسیر تاریخ‌شان هستند و این اسارت حس عمیق قربانی شدن را ایجاد کرده که فضای سیاسی میان دوکشور را هم چنان آلوده می‌کند. موضوعات امروز تابع یک دشمنی نهادینه است که از سه دهه پیش شکل گرفته است.
 
تحریم‌های «فلج‌کننده»
 
باید به این نکته جالب اشاره کرد که مقام‌های ارشد حکومت آمریکا از مدت‌ها پیش به اثرات منفی تحریم‌ها روی روابط ایران و آمریکا اعتراف کرده‌اند. جرج بوش، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، در دسامبر ۲۰۰۴ درمورد سیاست آمریکا نسبت به ایران با صداقت گفت: ما به دیگران تکیه داریم زیرا خودمان را تحریم کرده‌ایم.»
 
هشت سال پس از آن، واقعیتی که جرج بوش به آن اشاره کرد هم‌چنان یک حقیقت اسباب دردسر باقی مانده است. اما دولت اوباما به اعمال تحریم‌های جدید علیه ایران ادامه داده و این کار او مایه تعجب نیست زیرا این کار همیشگی آمریکاست بدون آن‌که به نتایج آن توجه کند.
 
تحریم‌ها، ابزاری هستند که سیاست‌گزاران آمریکا آن را می‌شناسند؛ می‌دانند که چگونه تحریم‌ها را زیاد یا تشدید کنند، به کنگره فشار بیاورند و با آنها و سازمان ملل در این مورد مذاکره کنند.
 
اما واقعیت این است که این تحریم‌ها هرگز کارآمد نبوده است. تحریم‌ها به معنی تغییر محاسبه راهبردی ایران تا جایی است که هزینه‌های سیاست کنونی آن سنگین‌تر از مزایای آن باشد و ایران را «به تغییر رفتار» مجبور کند. اما ایران به جای تسلیم شدن یا تغییر رفتار، به گسترش و پیشرفت برنامه هسته‌ای‌اش ادامه می‌دهد.
 
بالاتر از اینها، تدابیر تنبیهی به مردمی آسیب می‌زند که آمریکا به‌طور علنی درصدد کمک به آن است. برای نمونه تحریم بانک‌ها تاثیر بسیار مخربی روی ایرانیان بی‌تقصیر گذاشته، صادرات کالاهای انسان‌دوستانه مانند غذا و دارو به روی ایران محدود شده و دانشجویان ایرانی خارج از کشور برای پرداخت هزینه تحصیل با مشکلات پیش‌بینی نشده‌ای روبه‌رو شده‌اند.
 
این در شرایطی است که دولت اوباما تاکید کرده که تحریم‌ها اثرگذار بوده‌اند. اما اگر کارآمدن بودن تحریم‌ها بر ایران واقعیت داشت چرا باید دور جدید تحریم‌ها را پس از دور دیگر اعمال کنیم؟
 
نقص واقعی در نگرش تحریم‌محور آمریکا این است که فضای انزوا و مناقشه‌ای که ایجاد می‌کند دقیقا فضایی است که اصولگرایان تندروی ایران در آن پیشرفت می کنند. بسیاری از رهبران ایران نیز وابستگی غرب به تحریم‌ها را (که در بیش از سه دهه گذشته ناکارآمد بوده) به این معنا می‌دانند که آنها گزینه‌های پایدار دیگری دربرابر ایران ندارند. بنابراین، این باور در تهران تقویت می‌شود که هدف واقعی واشنگتن تغییر حکومت ایران است . درنتیجه حکومت ایران مقاومت را پیش‌شرط بقای خود می‌بیند.
 
بنابراین تحریم‌ها علاج درد نیستند بلکه گزینه‌های دیگری را دربرابر ایران تقویت می‌کنند و مذاکره را پیش روی آمریکا می‌گذارند. اما آمریکا در میز مذاکره از تحریم سخن گفته و این نگرش باعث شده تحریم‌ها به ابزاری بی‌خاصیت تبدیل شوند.
 
چالش‌های هسته‌ای
 
بحران برنامه هسته‌ای تهران باعث شده تا بی‌اعتمادی عمیق میان ایران و آمریکا برجسته شود. برنامه هسته‌ای یکی از موضوعات مورد اختلاف میان دوطرف است اما اولویت سیاستگزاران آمریکا درمورد موضوعات مورد اختلاف با ایران همین برنامه هسته‌ای است تا جایی که اغلب موضوعات مهم‌تری مانند وخامت اوضاع حقوق بشر در جمهوری اسلامی تحت‌الشعاع برنامه هسته‌ای قرار می گیرد اما سوال این است که چرا باید برنامه هسته‌ای اولویت باقی بماند؟
 
ساخت بمب هسته‌ای در ایران نه به‌زودی اتفاق می‌افتد و نه موضوعی است که اتفاق‌نظر روی آن وجود داشته باشد. ۱۶ سازمان اطلاعات جاسوسی آمریکا با ضریب اعتماد بالا گفته‌اند که ایران از سال ۲۰۰۳ تاکنون هیج آزمایش مربوط به سلاح هسته‌ای انجام نداده، درحال حاضر برنامه سلاح هسته‌ای ندارد و برای دنبال کردن سلاح هسته‌ای تصمیم سیاسی نگرفته است.
 
بنابراین ازنظر تئوری یک فضای سیاسی برای اوباما ایجاد می‌شود که روند دیپلماسی پایدار را دنبال کند با این اطمینان که برنامه هسته‌ای ایران واقعا صلح‌آمیز است.
 
اما ازنظر عملی اغلب یک روند متضاد را ازسوی واشنگتن می‌بینیم: محدودیت زمانی درمورد دیپلماسی، تدابیر اجباری غیرقابل پیش‌بینی ومطبوعات مبتنی بر احساسات درمورد سلاح هسته‌ای قریب‌الوقوع ایران. اما چرا باید این روند حاکم  باشد؟ زیرا ایران درحال حاضر یک دوره «کمون هسته‌ای» را دنبال می‌کند: این کشور قصد دارد برنامه انرژی هسته‌ای را بسازد تا اگر با تهدید دشمن روبه‌رو شد با هشداری کوتاه مدت تولید سلاح هسته‌ای را دنبال کند.
 
این رویه «گزینه ژاپن» نام دارد و درمورد کشوری به‌کار می‌رود که سرمایه‌گذاری قابل توجهی در بخش انرژی هسته‌ای صلح‌آمیز انجام داده بدون آن‌که به پیشرفت کلیدی تولید سلاح هسته‌ای یا سیستم‌های مرتبط رسیده باشد. هم‌چون ژاپن، پیچیدگی تکنولوژی ایران، دسترسی آن به اورانیوم و پلوتونیوم و تجربه پرتاب ماهواره و موشک باعث تقویت این گمانه‌زنی شده که این کشور ازنظر تئوری می‌تواند سلاح هسته‌ای بسازد. اما حتی اگر ایران به این مقطع برسد ساخت و تکمیل یک سلاح هسته‌ای دست‌کم یک سال زمان می‌برد و سازمان‌های جاسوسی آمریکا این تلاش‌ها را ردیابی خواهند کرد.
 
برنامه پنهانی هسته‌ای به معنی آن نیست که ایران تعهدات بین‌المللی‌اش را نقض می‌کند اما در منطقه‌ای که آمریکا چند دهه بر آن سلطه داشته، این برنامه هسته‌ای یک قدرت ژئواستراتژیک به ایران می‌دهد. در دوره کاری‌ام در وزارت امور خارجه آمریکا توضیحات بی‌شماری شنیدم: برنامه هسته‌ای ایران مانع از رشد دموکراسی‌های آینده در منطقه خواهد شد، مخرب پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای است، همسایگان عرب ایران را به سمت تهران سوق می‌دهد و به گسترش سلاح هسته‌ای درسراسر خاورمیانه دامن خواهد زد.
 
برخی از این نگرانی‌ها ارزش تامل دارد اما برخی دور از ذهن هستند. اما تمام این نگرانی‌ها زیر یک چتر بزرگ قرار می‌گیرد که درواقع نگرانی عمده آمریکاست: ایران هسته‌ای نشانه ظهور یک قدرت منطقه‌ای است که مفهوم «تقدس حضور آمریکا» در خاورمیانه را ازبین خواهد برد.
 
و مشکلی که پیش خواهد آمد: وضعیت ایران با وضعیت امروزش متفاوت خواهد بود و این کشور داخل ساختار امنیت منطقه‌ای نخواهد شد و آمریکا هم در ساختار موجود منطقه تغییری ایجاد نخواهد کرد تا اهداف موردنظر ایران در منطقه تثبیت شوند. در این شرایط تهران و واشنگتن درمسیر تصادم قرار خواهند گرفت که درنهایت به جنگ منجر خواهد شد مگر آن‌که یک طرف از جنگ دوری کند.
 
اما یک شانس نجات‌دهنده که می‌تواند مانع از وقوع سناریوی واقعی بالا بشود این است که ایران و آمریکا دیپلماسی را به معنی واقعی به‌کار بگیرند زیرا تا امروز از دیپلماسی به معنی واقعی کلمه استفاده نشده است. تنها یک نشست ۴۵ دقیقه‌ای درمورد دوره چهارساله ریاست اوباما میان دوطرف برگزار شده است. اما این نشست دربرگیرنده یک تلاش واقعی دیپلماتیک نبوده است.
 
تلاش درجهت روند دیپلماتیک پایدار درخصوص برنامه هسته‌ای ایران به رفع مناقشه بزرگ‌تر دوطرف کمک نخواهد کرد اما این روند می‌تواند پایه مهمی برای گفت‌وگو و حل‌وفصل دیگر موضوعاتی باشد که برای دوطرف به یک اندازه اهمیت دارند.
 
سال ۲۰۱۳ و پس از آن
 
در شرایط کنونی هم واشنگتن و هم تهران از مصالحه‌های معنی‌دار پرهیز کرده و درعوض به چرخه خطرناک تنش‌ها ادامه داده‌اند. هردوطرف تنش‌ها را به مراتب بیشتر می‌کنند اما واقعیت این است که در این میان پیروزی نصیب هیچ‌کدام نشده و زمان زیادی برای‌شان باقی نمانده است.
 
در این بازی خطرناک کرکری خواندن، رهبران ایران و آمریکا زمان را ازدست می‌دهند. هر دوطرف به یک نقطه حساس نزدیک می‌شوند و پس از تاخیر ازسوی دوطرف، دیگر گزینه‌ میان اقدام نظامی و مصالحه روی میز باقی نمانده است. و سال ۲۰۱۳ شاید همان نقطه حساس باشد.
 
بنابراین در این مقطع زمانی چه اقدام متفاوتی می‌توان انجام داد؟ واشنگتن و تهران باید روند دیپلماتیک ناقص چهار سال گذشته را بررسی و نگرش‌های خودشان را تعدیل کنند.
 
ابتدا، واشنگتن و تهران باید به‌طور مستقیم گفت‌وگو کنند. مذاکرات میان جمهوری اسلامی و اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل و آلمان (اصطلاحا گروه ۵+۱) کافی نیست.
 
ایران از اکتبر ۲۰۰۹ از دیپلماسی دوجانبه با ایالات متحده خودداری کرده اما راه‌هایی برای جلب موافقت ایرانیان در این مورد وجود دارد.
 
واشنگتن باید گفت‌وگوهای خصوصی و دوجانبه را درپیش بگیرد: ایران در میز مذاکره
 فراتر از دشوارترین موضوع یعنی برنامه هسته‌ای‌اش سخن گفته و درمورد موضوعات امنیت منطقه‌ای، روسیه، افغانستان، عراق و حقوق بشر هم بحث کرده است. اما آمریکا ترجیح داده که هم‌چنان روی موضوع هسته‌ای تمرکز کند اما این دیدگاه آمریکا به وخامت بحران‌های موجود دامن زده است.
 
خوشبختانه، رئیس‌جمهورانی که دوباره انتخاب می‌شوند اختیار منحصر به‌فردی برای ادامه سیاست‌های تغییر قواعد بازی دارند و اوباما نیز فرصت ویژه‌ای برای تغییر راهکار شکست‌خورده آمریکا در قبال ایران به‌دست آورده است.
 
بحث و تبادل نظر درمورد این موضوعات به معنی پذیرفتن ارتباط میان آنها نیست. با تفکیک موضوعات، واشنگتن می‌تواند به کانال دوجانبه برای گفت‌وگوها برسد بدون آن که بیش از این در حلقه گفت‌وگوهای هسته‌ای گرفتار شود.
 
دوم، آمریکا باید این حقیقت را درک کند که برخی تحریم‌ها باید برداشته شود. برای تقریبا یک سال گروه ۵+۱ در مذاکراتش با ایران این خواسته‌ها را به‌طور شفاف مطرح کرده است: ایران باید غنی‌سازی اورانیومش را به پنج درصد برساند، ذخایر اورانیوم با درجه غنای بالاتر را به یک کشور سوم بفرستد و تاسیسات مخفی غنی‌سازی اورانیوم را آشکار کند. اما آن چه ایران در ازای این خواسته‌ها به‌دست خواهد آورد، مبهم و بسته تشویقی گروه ۵+۱ به ایران نامشخص است.
 
راه حل ممکن، این است که اگر قرار است ایران غنی‌سازی اورانیوم را محدود کند باید تحریم نفت خام این کشور ازسوی اروپا برداشته شود. این اقدام باعث می‌شود که زمان مذاکرات بیشتر و فضای سیاسی لازم برای دیپلماسی به جریان بیفتد. دیپلمات‌های اروپایی پنهانی گفته‌اند که برای بررسی موضوع لغو تحریم نفت ایران منتظر پیام آمریکا هستند. اگر دولت اوباما تائید کند بعید به نظر می‌رسد که با این تائید مقاومت شود اما اتحادیه اروپا بدون موافقت آمریکا اقدامی نخواهد کرد.
 
سوم، آمریکا باید از صدور اولتیماتوم خودداری کند. پس از گذشت چهار سال سیاست‌های مبتنی بر فشار، بسیاری در واشنگتن درمورد دیپلماسی با ایران درس ارزشمندی آموخته‌اند: فشار وارد کردن بر جمهوری اسلامی برای گرفتن پاسخ سریع «آری» می‌تواند منجر به گرفتن پاسخ «نه» ‌شود. تازه‌ترین نظر موافق این است که باید به ایران پیشنهاد بدهیم درمورد تمام موضوعات مهم گفت‌وگو کنیم اما اگر رهبران ایران این پیشنهاد را ردکردند آن‌گاه جنگ را شروع کنیم.
 
اگرچه آمریکا باید گفت‌وگو با ایران را در دستورکارش قرار دهد اما نمی‌توان انتظار داشت که در نخستین تلاش در روند دیپلماتیک به موفقیت رسید. اگر رهبران ایران این‌گونه با آمریکا اتمام حجت می‌کردند، اوباما بی‌درنگ آن را رد می‌کرد و آن را نشانه ناسازگاری ایران به حساب می‌آورد. برهمین اساس، ایران و جهان هرگونه اتمام حجت آمریکا را به معنی تلاش برای هموار کردن مسیر جنگ تعبیر خواهند کرد.
 
درنهایت آمریکا باید علاقه ‌مند باشد و تمایل داشته باشد که یک بازی بلندمدت را شروع کند. این یک ماراتون است نه دوی سرعت: یک دشمنی نهادینه که در بیش از ۳۰ سال ایجاد شده با چند نشست از بین نخواهد رفت. موفقیت تنها زمانی به‌دست خواهد آمد که  دیپلمات‌ها صبر و حوصله و پیشرفت بلندمدت را پیشه کنند. دیپلماسی، روند سختی است اما تا زمانی که مذاکرات شروع نشود هرگز نمی‌توان پیش‌بینی کرد که به کجا می‌رسد.
 
طبیعی است که در هر مذاکره‌ای دوطرف باید باشند. هیچ روند دیپلماتیکی تضمین‌کننده موفقیت نیست و معلوم نیست که آیا ایران به پیشنهاد آمریکا متقابلا پاسخ خواهد داد یا خیر. تهران باید شفافیت و انعطاف‌پذیری بیشتر نشان دهد و این واقعیت را بپذیرد که برنامه هسته‌ای‌اش محدودیت‌هایی دارد.
 
اگر صلح معیار موفقیت باشد آن‌گاه دیپلماسی در مقایسه با جنگ، تضمین بهتری برای رسیدن به این موفقیت است.اوباما می‌تواند روی فرصت ایجاد شده در دوره دوم ریاست جمهوری‌اش بهترین سرمایه‌گذاری را انجام بدهد و با تشخیص محدودیت‌های توانمندی آمریکا و اعتماد به قدرت دیپلماسی آمریکا، از اشتباهات گذشتگان خود دوری کند.

+50
رأی دهید
-42

aziz iran - کپنهاک - دانمارک
اینها تماما" مزخرفات و شعار است ....امریکا در تمامی لحظه ها بر علیه منافع ملت ایران اقدام کرده است و حمایتش از رژیم جنایتکار تروریست ادم کش و ضد ایران و ایرانی نیز در این مرحله نیز درست در ضدیت با منافع ملت ایران است . امریکا تنها به اقتصاد خود فکر میکند و ملت ایران چگونه در زیر یوغ مشتی آخوند بیشعور ارتجاعی و عهد دقیانوسی بدار و تیرباران و زندانی و شکنجه میشود کاری ندارد ...و ملت ایران هیچ چیز مشترکی با امریکا ندارد و تنها میتواند خودش این رژیم سراپا نکتب را سرنگون سازد, تنها امریکا و اقمارش از این رژیم جنایتکار حمایتی نکنند و هز از گاهی بمانند امدادهای غیبی بکمکش نیآیند. همین و بس !
شنبه 7 بهمن 1391 - 12:25
شهادت - تهران - ایران
چالش اصلی طرز فکر آمریکایی هست که اسمش رو گذاشتند دموکراسی. البته وجود کشور اسراییل هم خالی از اشکال نیست. آمریکا برای رفع چالش ها میتونه ارتش خودشو از افغانستان بیرون ببره و از حمایت های خودش از کشت خشخاش در این کشور دست برداره. البته تزریق سلاح به شورشیان سوریه اصلا کار درستی نیست. راستی موشکهای پاتریوت مستقر در ترکیه هم چالش بزرگی رو در خاور میانه ایجاد میکنه. راستی زندانهای گوانتانامو و ابوغریب بسته شد؟ البته حمایت های آمریکا از صدام هم چالش بزرگی در ایران ایجاد کرد. بگذریم که بعدا خودش پشیمون شد. درباره آزادی مالکیت سلاح در جامعه آمریکا هم باید کاری کرد.
شنبه 7 بهمن 1391 - 13:57
Nazok - سلیمانیه - عراق
آقای محترم لطفا بگویید چرا آخوند روی کار آورده شده توسط کارتر اینگونه یاغی‌ شد، بلا درنگ گروگانگیری کرد و همین‌طور پی‌ در پی‌ به آمریکا ضربه زد و هیچگاه آمریک در صدد بر نیامد این خری که بالا کرده بود را به پایین بکشد آنهم با وجود اپوزیسیون قوی که همیشه وجود داشته است؟
شنبه 7 بهمن 1391 - 14:25
alimoradi0098 - بیرمنگهام - انگلستان
من به سهم خودم دعا میکنم هر چه زودتر این مسًله حل و دیگر شاهد اینچنین . مشکلاتى نباشیم. امین
شنبه 7 بهمن 1391 - 14:30
mosi1000 - کاشان - ایران
دایی بار اول میبینم سایت یه تحلیل منصفانه گذاشت
شنبه 7 بهمن 1391 - 14:35
exam292 - تهران - ایران
aziz iran - کپنهاک - دانمارک / انتهای کامنت شما، ابتداشو نقض میکنه!! نشون میده که تعادل روحی و روانی نداری(خودت رو به دکتر نشون بده----> عصبانی هم نشو!!)
شنبه 7 بهمن 1391 - 15:27
Hajaliakbari - کرمان - ایران
آیا کسی‌ می‌داند که این مرعشی‌ها همه از یک فامیل اند وابسته به امام کوسه؟ از زن کوسه گرفته تا حسین مرعشی که رئیس دفتر اکبر کوسه بود و آیت الله‌های مرعشی همه اهل کرمان، رفسنجان و فامیل ملوک الطوایفی اند ؟ دوستانم بدانند که من همیشه میگفته‌ام این رفسنجان نفوذی آمریکا در جمهوری اسلام است. اینهم یک سند!! ۵ اتفاق در ایران رخ داد: اصلاح قانون اساسی‌، خلع منتظری، پذیرش قطع نامه ۵۹۸، مرگ سید احمد و نصب خامنه ای، در همه اینها امام کوسه نقش کلیدی داشت. شرط لازم و کافی‌ برای شناخت آمریکا این است که کوسه غبغب را به شناسیم.!! و پس از شناخت این مرد هزار چهره، اکثر معما‌ها و چرا‌ها را در خواهیم یافت.
شنبه 7 بهمن 1391 - 15:47
exam292 - تهران - ایران
Hajaliakbari - کرمان - ایران / حرف مفت و بی ارزش و بی ربط، یعنی کامنت شما!!!
دوشنبه 9 بهمن 1391 - 09:01
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.