آسانژ: انقلابی یا تبهکار؟

مجید محمدی 

پس از سقوط امپراطوری سوسیالیسم ، جریان چپ ضد سرمایه داری- ضد امپریالیستی که یک قطب قدرت را در جهان از دست داده و وعده‌ی سرزمین موعود خود را نابود شده می دید به فعالیت در سه حوزه تمرکز بخشید تا به چالش رقیب پیروز ادامه دهد:
 
۱) صلح طلبی: این جریان که همیشه از خشونت بی حد و حصر برای به سر عقل آوردن سرمایه داری و نابودی امپریالیسم دفاع می کرد (حتی برخی از انواع اروپای غربی این جریان) و در نقاط مختلف دنیا به آتش افروزی مشغول بود یا از این جهت گیری دفاع می کرد پرچم صلح طلبی (البته بدون اذعان به روش‌های مبارزه‌ی بی خشونت) به دست گرفت تا جنبش صلح طلبی را از آن خود سازد؛
 
۲) جریان آزاد اطلاعات: جریان چپ مارکسیستی- سوسیالیستی که همیشه بیشترین پنهانکاری را در رفتار و سازمان‌های خود داشت یک باره به مبلغ شفافیت بالاخص شفافیت دولت‌ها و جریان آزاد اطلاعات تبدیل شد، البته بدون هیچ گونه قبول مسئولیت (مثل نشر اسناد محرمانه‌ی جنگ عراق و افغانستان توسط ویکیلیکس که جان بسیاری از افراد را به مخاطره می انداخت)؛ و
 
۳) محیط زیست: پس از حدود هفت دهه بی توجهی کامل دولت‌های سوسیالیستی- کمونیستی به محیط زیست، جریان چپ در کشورهای غربی تلاش کرد دفاع از توسعه‌ی پایدار، متوازن و همه جانبه با محوریت محیط زیست را از آن خود سازد.
 
فعالیت در این سه حوزه البته به چپ‌ها اختصاص ندارد اما آنها در پی آنند که این سه قلمرو را تحت نفوذ خود قرار دهند و به همین جهت رسانه‌های چپ که به این موضوعات می پردازند صداهای لیبرال در این سه قلمرو را منعکس نمی کنند یا علیه این امور معرفی می کنند.
 
جولین آسانژ در مقوله‌ی دوم به قهرمان این جریان تبدیل شده است، قهرمانی بسیار خبرساز و چالش برانگیز. چه بر سر این قهرمان آمده است؟
 
لکه‌ی ننگ حرفه‌ای
 
زمانی که جولین آسانژ به استخدام یک شبکه‌‌ی اختصاصی و ضد امریکایی ولادیمیر پوتین (امروز روسیه) درآمد و مصاحبه‌ی جانبدارانه‌اش و بسیار دوستانه‌اش را با حسن نصرالله انجام داد اعتباری را که در میان بخش‌هایی از منتقدان دول غربی به دست آورده بود یکباره به باد داد. البته چپ‌های ضد امپریالیست هیچ مشکلی با این مصاحبه نداشتند. کسی که رهبران سیاسی در جوامع آزاد و دمکراتیک را با نشر میلیون‌ها سند محرمانه مورد بازخواست قرار داده بود به حسن نصرالله که رسید زبانش بند آمد و به وی به دلیل کشتار امریکاییان و ایرانیان کارت سفید داد. حسن حسن نصرالله البته در "دنیای فردا"ی آسانژ (نام برنامه‌اش) جایگاه ویژه‌ای دارد. 

او با این نحوه‌ی رفتار علی رغم ادعای روزنامه نگاری در کنار کسانی قرار گرفت که خبرنگاران و روزنامه نگاران را در خیابان ترور می کنند. آسانژ از نصرالله نپرسید که چرا ولی فقیه نصرالله در ایران روزنامه نگاران را به صلابه می کشد. او در این مصاحبه حتی در یک مورد (مثل دخالت حزب الله در ترور مخالفان جمهوری اسلامی یا گروگانگیری و کشتار دیپلماتهای امریکایی در لبنان، به راه انداختن جنگ ۳۳ روزه با حمله به سربازان اسرائیلی) سوالی چالش برانگیز از نصرالله نپرسید.
 
بهره برداری یک طرفه
 
قهرمان رسانه‌ای جریان چپ ضد امپریالیستی که مدعی شفافیت تام و تمام دولت هاست و تلاش کرده میلیون‌ها سند محرمانه‌ی دولتی را در اختیار عموم قرار دهد امروز از ساخته شدن یک فیلم داستانی در مورد خود توسط بیل کاندون (کارگردان "افسانه‌ی تاریک روشن: سقوط") وحشت زده شده است. دو کتاب "درون ویکیلیکس: زمان من و آسانژ در خطرناک ترین وبسایت دنیا" اثر دَنی‌یِل دامشیت- برگ (از همکاران سابق آسانژ) و "ویکیلیکس: درون جنگ جولیان آسانژ با محرمانه بودن" اثر دیوید لی و لوک هاردینگ متن اصلی فیلم رکن پنجم را شکل می دهند. بندیکت کامبربَچ در این فیلم نقش آسانژ را بازی می کند.
 
این قاعده‌ی دنیای آزاد و رسانه‌های آزاد است که افرادی را که به چهره‌های عمومی تبدیل می شوند موضوع ساختن فیلم و برنامه‌های تلویزیونی قرار می دهد (بارها رفتار آسانژ در برنامه‌ی طنز شب‌های شنبه در شبکه‌ی تلویزیونی ان بی سی موضوع تکه‌های کمیک شده است). شکایت از این امر و تبلیغاتی نامیدن این گونه آثار شکستن نردبامی است که خود این افراد از آنها بالا رفته‌اند. چهره‌های جریان چپ تا وقتی که از رسانه‌های عمومی برای نشر ایده‌های خود بهره برداری می کنند آنها را مفید و رکن چهارم می خواهند اما تا هنگام طرح انتقاد از آنها فراهم می رسد این رسانه ها به کارگزاران امپریالیسم و رسانه‌های فاسد تبدیل می شوند.
 
همان رسانه‌هایی که نظرات آسانژ و دیگر چپ‌ها و اسلامگرایان نزدیک به مراکز قدرت را عرضه می کنند بیشترین اخبار را در مورد ویکیلیکس و تحولات جریان اسلامگرایی پوشش داده‌اند در حالی که رسانه‌های چپ و اسلامگرا تنها خود را در عالم امکان می بینند و اتفاق دیگری در عالم نمی افتد.
 
زن ستیزی چهره‌های اقتدارگرا و جاه طلب
 
در طول تاریخ، رفتار خشونت آمیز مردان جاه طلب و اسرار‌آمیز و سلطه جو با زنان کم سابقه نبوده است. با نوع برخوردهایی که آسانژ با دستگاه‌های قضایی در اروپا (سوئد و بریتانیا) دارد هیچ کس نمی تواند اتهامات آسانژ در مواجهه با زنان را نادیده بگیرد. پنهان شدن وی در لوای فعالیت سیاسی برای فرار از تن در دادن به قانون در کشورهایی که قوانین مربوط به فرایندهای قضایی رعایت می شود (وی و وکیلش هیچگاه چنین چیزی را رد نکرده اند) موجب فراموش شدن اتهام وی (سوء رفتار جنسی) نخواهد شد. فرار به و پناه گرفتن در سفارت اکوادور (کشوری که رئیس دولت آن کارنامه‌ی خوبی در برخورد با رسانه‌های مستقل ندارد) نه تنها با گذشت زمان موجب رفع اتهام ازوی نخواهد شد بلکه این اتهام بر پیشانی وی مثل بسیاری از مردان زن ستیز باقی خواهد ماند.
 
اولین و آخرین بار نیست
 
آسانژ در انتقاد به فیلم از عدم صحت سناریویی که جاش سینگر (نویسنده‌ی مجموعه‌ی پر بیننده‌ی "وست وینگ" یا "بخش غربی کاخ سفید") نوشته سخن گفته است گویی که نویسندگان مجموعه‌های داستانی باید همانند نویسندگان فیلم‌های تاریخی و مستند به رخدادها وفادار بمانند. جریان چپ وقتی بحث بر سر فیلم کاترین بیگه‌لو (سی دقیقه پس از نیمه شب) و استفاده از شکنجه برای دست یابی به رد بن لادن است و مقامات امریکایی بدان اعتراض می کنند از بیگلو دفاع می کند که وی فیلمساز است و نه مورخ اما وقتی نوبت به آسانژ می رسد بیل کاندون و همکارانش تبلیغاتچی می شوند و نه فیلمساز.

طبیعی است که شخصیت خبرسازی مثل جولین آسانژ نمی توانست به نقش اول یک فیلم سینمایی تبدیل نشود. مگر اولین بار است چنین اتفاقی افتاده که صدای آسانژ در آمده؟ مگر بقیه‌ی سناریو نویسان و کارگردانان مثل کن بِرنز (مستند ساز معروف امریکایی که آثارش بارها از شبکه‌ی عمومی پی بی اس پخش شده) از این چهره‌ها فیلمهای مستند ساخته‌اند که فیلم مربوط به آسانژ نیز چنین باشد؟ این انتظار چگونه برای آسانژ شکل گرفته است؟ تنها خود بزرگ بینی بیش از حد یا نظریه‌ی توطئه است که عکس العمل وی را توجیه می کند. او در این موضوع باید خود را در کنار بزرگ ترین چهره‌های تاریخ می دید که به پرده‌ی سینما راه یافته‌اند. اما با توجه به مشارکت منتقد جدی وی در شکل گیری متن فیلم او می داند که این اثر در پی بزرگداشتش نیست و همین امر وی را عصبانی و خشمناک کرده است.
 
 پیش به سوی ولایت فقیه
 
ظاهرا آسانژ با تبلیغات ضد ایرانی خواندن فیلم "رکن پنجم" به عنوان گام بعد از مصاحبه‌ی جانبدارانه با نصرالله دارد زمینه را برای کسب حمایت جمهوری اسلامی در صورت عدم کارایی دولت اکوادور از حمایت وی فراهم می کند. او به عنوان روزنامه نگاری زیرک به خوبی دریافته که جمهوری اسلامی از حیث حمایت از  فاشیست‌ها، گروه‌های نژادگرا و ضد یهودی، و ... در جوامع غربی و غیر غربی (اگر ضد امپریالیست و خودی تلقی شوند) قابل اتکاتر از دول چپگرای امریکای لاتین است. دولت اکوادور هنوز موفق نشده وی را از سفارت خود در لندن به کشوری دیگر منتقل کند در حالی که جمهوری اسلامی با گروگانگیری شهروندان غربی بسیاری از مجرمان و تروریست‌های ایرانی و لبنانی را از زندان‌های اروپایی نجات داده است.

+31
رأی دهید
-19

سیف الله پیتزایی - بیرمنگام - انگلستان
زنده باد اسانژ..
شنبه 7 بهمن 1391 - 12:17
سيامك - وپرتال - المان
موافقم. از اول هم معلوم بود که رفتار وى نوعى مشکوک به نظر میرسد و با توجه به عدم استقبال عمومى در کل دنیا نسبت به سیاستهاى امریکا و دول غربى او با نهایت زیرکى راه فرار از قانون را فقط در هوچى گرى و پناه گرفتن در یک سفارتخانه کشور ضد غربى یافت و کنون میبینید که سلطان افشاگرى و روشنگرى خود در این جاده حقیقت و کشف درون شخصیتها چگونه به ریپ زدن افتاده.
شنبه 7 بهمن 1391 - 12:02
delijaan - لندن - بریتانیا
نوشته ایدجریان چپ درسه حوزه تمرکز کرده است. ولی در یک حوزه چهارم نیز بسیار زیرکانه وپر مکروحیله هم تمرکزکرده اند که متاسفانه فراموش همگان شده است آن همانا آنستکه بشدت دمکراسی خواه شده اند. درصورتیکه آنهاهمیشه شدیدا مخالف دمکراسی ودائما هم آنرا ابراز میکردند میگفتند حکومت باید دیکتاتوری پورلتاریائی وبادمکراسی اقتصادی باشد.حالیه بشدت تلاش میکنند که این تغیر موضع 180درجه فراموش شودوبسیارموفق هم بوده اند
شنبه 7 بهمن 1391 - 12:27
kobalt - کرج - ایران
هیچ فرقه ای مثل کمونیست هادر این دوران سرگردان وحیران نشد بعضی از چپ به راست افراطی زدن بعضی حسابی چپکردن بعضی سبز شدن اما یه مورد جالب اینه که هیچکدام به کشور های ضد امپریالیستی نرفتن وتر جیح دادن کوپن نون امپریالیستی رو بگیرن و بر علیه ش در محل سرویس بدن انتر ناسیونال است نجات انسانها بخدا.
شنبه 7 بهمن 1391 - 20:30
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.