فتنه ۹۲ و مختصات آن
اگر اصطلاح «فتنه سبز» پس از انتخابات ۸۸ توسط حاکمیت جمهوری اسلامی به کار بسته شد تا انگی باشد بر جنبش سبز، دستگاه تبلیغاتی رژیم ازهم اکنون به پیشواز قلع و قمع کردن فتنهای دیگر رفته است. در ادبیات دولتمردان رژیم بعضاً از آن چه میتواند آرامش گورستانی را در انتخابات آتی برهم زند، «فتنه ۹۲» نام برده میشود. جالب این که در ادبیات رایج این روزها، برای هوشیار نگه داشتن پیروان رژیم فتنه ۹۲ را «بزرگتر» از فتنه ۸۸ قلمداد میکنند.
سردار پاسدار حمیدرضا مقدمفر، معاون فرهنگی و اجتماعی سپاه، گفته است: اگر نتوانیم ماهیت دشمن را بشناسیم اتفاقات فتنه ۸۸ رخ خواهد داد و اگر به موقع عمل نکنیم در انتخابات ۹۲ ممکن است دوباره فتنه جدیدی با اشکال دیگر رخ دهد. (۲۲ اردیبهشت ۹۱)
بیژن نوباوه نماینده مجلس نیز در اظهارات مشابهی گفته است: توطئه بزرگتر از فتنه ۸۸ در راه است و شروع توطئه از داخل بوده و در حال تکوین است تا آرامش ملت به هم بخورد. (فارس،۱۰ دی ۹۱)
بزرگتر دانستن فتنه پیش رو (انتخابات ۹۲) در حالی است که سردار جعفری فرمانده سپاه، هشت ماه اعتراضاتِ سال ۸۸ را به مراتب خطرناکتر از جنگ ۸ ساله ارزیابی کرده بود (۹ دی ۹۱). بدین ترتیب پرسش این است که از منظر جمهوری اسلامی «مختصات» فتنه پیش رو (انتخبات ۹۲) چیست؟ چگونه است که فتنه ۹۲ خطرناکتر از فتنه ۸۸ (که خود خطرناکتر از جنگ ۸ ساله ارزیابی شده) به شمار میآید؟
پرسش فوق از آنجا حائز اهمیت است که بنا به ادعای رهبر جمهوری اسلامی، فتنه ۸۸ نظام را در برابر «میکروبهای سیاسی- اجتماعی» عملاً «واکسینه» کرده است. (خامنهای: فتنه سال ۸۸ کشور را واکسینه کرد. مردم را بر ضد میکروبهاى سیاسى و اجتماعى که میتواند اثر بگذارد، مجهز کرد. بصیرت مردم را بیشتر کرد. ۲۷ مهر ۸۹)
با این حساب اگر نظام و مردم در برابر میکروبهای سیاسی واکسینه شدهاند، نگرانی از فتنهای دیگر که از قضا بزرگتر از فتنه ۸۸ به شمار میرود، از چیست؟ چه حوادثی را حاکمیت در سپهر انتخابات ۹۲ رصد میکند که ماهیت فتنه دارند؟ اساساً چرا انتخابات آتی ریاست جمهوری باید فتنهانگیز باشد؟ چرا حوادث احتمالی پیش رو بزرگتر از فتنه ۸۸ قلمداد میشود؟ مگر نظام به گفته رهبرش واکسینه نشده است؟ پس این همه نگرانی از کجاست؟
فتنه چیست؟
در تکتک انقلابهایی که در منطقه خاورمیانه رخ داده، دولتهای اقتدارگرا و دیکتاتوری، معترضان را فتنهگر نامیدهاند. اینک در برخی از این کشورها، حاکمان مستبد (همچون مبارک و قذافی و..) رخت بربستهاند، چرا که آن چه آنان فتنه مینامند چیزی نبود جز «بحران داخلی». نظامهای دموکراسی، بحرانهای داخلی را انکار نمیکنند، بلکه برایشان چارهاندیشی میکند. از آنجا که دولتهای استبدادی حاضر به پذیرفتن مخالفان خود نیستند، اعتراض آنان را فتنه قلمداد میکنند که از قضا تدریجاً مورد اقبال عمومی نیز قرار میگیرد. (خامنهای: خاصیت دوران فتنه.. غبارآلودگی است. مهآلودگی است. نخبگان گاهی دچار خطا و اشتباه میشوند. باید مرزبندی روشن و شفاف با آنها به وجود آورد).
جمهوری اسلامی در گرداب فتنهها
نگاهی گذرا به «تکثر» کاربرد فتنه در جمهوری اسلامی کافی است که بدانیم این رژیم بنا به اذعان خود، گرفتار در گرداب فتنههاست. فتنه اصلاحطلبان، فتنه ۸۸، فتنه اصولگرایان، فتنه جدید، فتنه آخرالزمان، فتنه مهدویت، فتنه صالحین، فتنه دینی، فتنه اقتصادی همگی انواع فتنههایی است که در ادبیات دولتمردان جمهوری اسلامی مکرراً شنیده شده است. (مراجعه شود به مقالهای از نویسنده با عنوان «جمهوری اسلامی در گرداب فتنهها»)
فتنه ۹۲ چیست؟
اگر جنبش سبز فتنه سبز نامیده شد باید به حاکمیت حق داد که برای نادیده گرفتن اعتراضات مردمی و خشونتی که برای سرکوب آن به کار برد، میبایست انگی را به آن میچسباند. فتنه نامیدن جنبش سبز، دلیلی نداشت جز آن که «بزرگترین چالش امنیتی» برای رژیم در طول حیاتش بود. بهرغم اعتراضات متعدد و آشوبهای متعدد در طول عمر جمهوری اسلامی، هیچ یک از آنان از ویژگی هشت ماه اعتراض گسترده در بستر خیابانها آن هم به زعامت رهبرانی از درون نظام برخوردار نبودند. بدین ترتیب جنبش سبز چه از نظر طول مدت (۸ ماه)، چگونگی بروز (حضور خیابانی در داخل و خارج)، وسعت معترضان (میلیونها نفر) و درونزایی (رهبرانی از بدنه نظام: موسوی و کروبی) بینظیر بود.
اما چرا انتخابات ۹۲ باید فتنهای دیگر و بزرگتر باشد؟ پاسخ چیزی نیست جز نگرانی که حاکمیت در سپهر انتخابات پیش رو میبیند. مختصات فتنه ۹۲ (بحران ۹۲) که نگرانیهای دلهرهآوری را در درون حلقه قدرت دامن زده است به شرح زیر است:
الف) فرصتی برای اعتراضات
حاکمیت جمهوری اسلامی بهتر از هر کسی میداند که جنبش اعتراضی مردم آرمیده، ولی نمرده است. انتخابات عملاً زمانی است که فضای سیاسی کشور ناگزیر به دست خود حاکمیت کمی فراخ میشود. امکان تجمعها، تبلیغ و فعالیت سیاسی عملاً در این زمان بیش از هر زمان دیگر فراهم میشود. بیدلیل نیست که تنور انتخابات در ۶ ماه مانده به خرداد ۹۲ بنا به میل حاکمیت هنوز گرم نشده است. کافی است مقایسهای کنیم با انتخابات آمریکا که مردم جهان دو سال تمام کمپین انتخاباتی نامزدهای انتخاباتی از هر دو حزب نظارهگر بودند.
ب) گشایش محدود فضای انتخابات
به نظر میرسد حاکمیت برای کنترل فضای انتخاباتی به دنبال «گشایش محدود» فضای انتخاباتی است. گشوده شدن فضای انتخابات، امری است که از اراده حاکمیت خارج است، اما گمان دارد که کنترل آن را میتواند در دست خود داشته باشد. مصوبه اخیر مجلس مبنی بر پخش نکردن مناظرههای انتخاباتی به طور مستقیم چه معنایی دارد جز گشایش محدود فضای انتخابات؟ گشایش محدود فضای انتخاباتی باید به گونهای مهندسی شود که کنترل آن از دست حاکمیت خارج نشود.
ج) کاهش مشارکت
بهرغم اعتراضات گسترده مردم که میپرسیدند رای من کجاست، رهبر جمهوری اسلامی رندانه مشارکت ۸۵ درصدی مردم در دهمین انتخابات ریاست جمهوری را به پای تایید نظام گذاشت. معنای ضمنی این ادعا آن است که در آخرین رایگیری، ۴۰ میلیون ایرانی شرکتکننده در انتخابات، نظام را تایید کردهاند. بدیهی است در شرایط وخیم اقتصادی که فشارهای سنگینی بر گرده مردم وارد آورده، پرسش حاکمیت این است که آیا میتواند افزایش مشارکت را در مردم دامن زند. اگر نه حفظ رکورد پیشین نیز قابل توجیه است. مشارکت بالای مردم به تصریح خامنهای با امنیت کشور و نظام گره خورده است. (خامنهای: به نظر من مسئله اول در انتخابات، مسئله انتخاب این شخص یا آن شخص نیست؛ مسئله اول، مسئله حضور شماست که نظام را تحکیم میکند، پایههای نظام را مستحکم میکند، آبروی ملت ایران را زیاد میکند، استقامت کشور را در مقابل دشمنیها زیاد میکند و دشمن را از طمع ورزیدن به کشور و از فکر ضربه زدن و توسعه و فساد و فتنه منصرف میکند، ۲۳/۲/۸)
ثبت رکوردی بهتر از گذشته یا همان رکورد با فضای سرد انتخابات و گشایش محدود فضای انتخاباتی تعارض دارد. یکی از نگرانیهای عمده، اینک کاهش سطح مشارکت است به ویژه این که دستمزد مشارکت گسترده دور قبل، کهریزک و ضرب و جرح و قتل بود. چگونه رژیم میخواهد در فضای سرد انتخاباتی، مردمِ نگران از جان و ناموس خود را دعوت به انتخاباتی شکوهمند کند؟ فروکش کردن مشارکت مردم به زیر ۵۰ درصد (میزان مشارکت در انتخابات ششم) نشان از ریزش تاییدکنندگان و تهدیدات امنیتی (به گفته خامنهای) خواهد داشت.
د) مسئله صرفاً انتخابات شکوهمند نیست
بیتردید حاکمیت به دنبال انتخابات شکوهمند است. اما این تمام آرزوی حکومت نیست. انتخابات ۲ خرداد و پیروزی خاتمی نیز شکوهمند بود، ولی نتیجه مطلوبِ رهبری نبود. انتخابات ۸۸ نیز شکوهمند بود، اما رئیس جمهور منتخب باید به ضرب و زور تقلب، همسو با رهبر میبود. پس مسئله حاکمیت برگزاری انتخاباتی شکوهمند است که نتیجه آن همسو با منویات رهبری باشد از این رو:
ه) اصلاحطلبان نباید باشند
در دایره تنگ قدرت حاکمه، اینک نه برای خاتمی و نه برای هاشمی، دیگر جایی نیست. خاتمی بخشی از اقبال جامعه را با خود همراه دارد. اما نه او نه اصلاحطلبان نیز نباید در قدرت سهیم باشند. معرفی نامزدی مثل محمدرضا عارف نیز با واکنش جریانات اصلاحطلب مواجه شده است. جریانهای اصیل اصلاحطلب میگویند حاکمیت به دنبال «اصلاحطلبان بدلی» رفته است.
و) حلقه انحرافی نباید باشد
دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی، اینک احمدینژاد (دردانه رهبری) را نیز برنمیتابد. تنشهای میان رهبر و رئیس دولت بر همه آشکار است. احمدینژاد بهتر از هر کسی میداند که در صورت بیرون رفتن از دایره قدرت، دودمانش را برباد خواهند داد. اگر اصلاحطلبان فتنهگرند، اینک نوبت به احمدینژاد رسیده که حلقه پیرامونی او، حلقه انحرافی نام گرفتهاند. (نقدی فرمانده بسیج: بهرغم عمقی که فتنه ۸۸ داشت اما... شناخت ماهیت آنها کار سختی نبود، اما در فتنه بعدی شرایط بسیار غبارآلود و تشخیص حق از باطل بسیار دشوارتر خواهد بود و ممکن است با عدهای مواجه شویم که باعلاقه ظاهری به عدالت و مهدویت، به مبارزه با ولایت برخیزند... فتنههایی که در آینده پیش روی ماست، پیچیدهتر است.. پیچیدگی آن حتی با فتنه عمیق ۸۸ هم قابل قیاس نیست. ۳۱ فروردین ۹۰)
ز) چندپارگی در اصولگرایان
چنین به نظر میرسد که در دایره تنگ قدرت، منتخب رهبری تنها از میان «اصولگرایان سنتی» میتواند شانس تایید رهبر و اطرافیانش را داشته باشد. اما مشکل اینجاست که اصولگرایان سنتی خود نیز اگرنگوییم چندپاره لااقل دوپاره شدهاند: اصولگرایانی به مرکزیت جامعه روحانیت مبارز (مهدوی کنی) و اصولگرایانی به مرکزیت جبهه متحد پایداری (مصباح یزدی). این خود نیز بر دشواری اتفاق نظر اصولگرایان بر نامزد واحد تا آنجا افزوده که در کمتر از شش ماه به انتخابات، اصولگرایان بهرغم آن که تمامی ارکان قدرت را در دست دارند هنوز موفق به معرفی یک یا چند نامزد مورد اتفاق نشدهاند.
نتیجه
جمهوری اسلامی در حالی نیازمند انتخاباتی شکوهمند است که کشتی انقلابش به قول مهدی کروبی به قایقی کوچک تبدیل شده است. نه نیروهای ملی – مذهبی، نه اصلاحطلبانی همچون خاتمی، نه شخصیتهای متنفذی مثل رفسنجانی، نه اصولگرایانی از جنس احمدینژاد و مشایی و بسیاری دیگر شایسته حضور در حلقه قدرت نیستند. در چنین شرایطی چگونه میشود انتخاباتی پرشور را زیر ذرهبین جهانیان رقم زد که فضای انتخابات نیز نباید باز شود؟
تجربه تلخ انتخابات ۸۸ که مردم هم رای دادند و هم کشته و مجروح و زندانی نیز از میل و رغبت مردم کاسته است. افزون بر آن، شرایط فلجکننده اقتصادی که به قول علی لاریجانی تنها ۲۰ درصد آن به خاطر تحریمهاست، پیکان انتقادات تند و تیز را متوجه شخص رهبر کرده که زمام امور را در دست بیکفایت احمدینژاد گذاشت.
مردم چرا باید در انتخابات شکوهمندی شرکت کنند که برآیند آن، منویات رهبری باشد که به کسی پاسخگو نیست. در شرایطی که جنبش اعتراضی مردم به دنبال ظهور و بروز دوباره است و همچنین در شرایطی که حلقه احمدینژاد به دنبال بقا در قدرت است، باید به حاکمیت جمهوری اسلامی حق داد که در شرایط وخیم اقتصادی، انتخابات ۹۲ را فتنهای بزرگتر از اعتراضات ۸۸ ارزیابی کند، انتخاباتی که میتواند به نماد ریزش طرفداران انقلاب منتهی شود، اگر سطح مشارکت مردم کاهش جدی پیدا کند.