گفتگو با دزد کیف قاپی که باعث مرگ زنی شد

گفت‌و‌گو با دزد جنایتکار

مهدی دستنبدها را دور مچ‌هایش بازی می‌دهد و با چهره‌ای آرام روی صندلی نشسته و رفتارهایش طوری است که انگار جنایتی رخ نداده و نمی‌داند چه آینده‌ای در انتظارش است. زمانی که از وی سؤالی پرسیده می‌شود، با خونسردی جواب می‌دهد و گاهی اوقات لبخندی می‌زند.
 به چه جرمی دستگیر شدی؟
قتل، اما من کیف‌قاپی کردم و نمی‌دانم زن چرا کشته شده است.
از کیف‌قاپی‌هایت بگو؟
حدود 12 ساله که کیف‌قاپی می‌کنم و آنقدر مهارت دارم به تنهایی و فقط با 2 انگشت کیف سوژه‌هایم را می‌قاپم و آخرین کیف‌قاپی‌ام نیز از زن شیک‌پوش بود و بعد از این که کیفش را قاپیدم، فرار کردم و تنها صدای جیغش را شنیدم و از ترس این که دستگیر نشوم، به پشت سرم نگاه نکردم و پا به فرار گذاشتم.
 پول‌های کیف را چه کردی؟
حدود 80 هزار تومان از پول‌های داخل کیف را همان موقع برای خرید مواد خرج کردم و مابقی آن را نمی‌دانم چی‌کار کردم.
 سابقه داری؟
5 بار به خاطر کیف‌قاپی، درگیری و حمل مواد به زندان رفتم و آخرین بار به خاطر حمل 4 گرم کراک و 8 گرم شیشه دستگیر شدم و بعد از سه ماه، روز دوم مردادماه از زندان آزاد شدم که بعد از آن کیف زن شیک‌پوش را 20روز پس از آزادی قاپیدم.
 شنیدم از خانه طرد شده بودی؟
بله، با آزادی از زندان خیلی اتفاقی با دختر جوانی دوست شدم که از خانه‌اش فرار کرده بود و می‌خواستم کمکش کنم و به خانه مادرم رفتیم که با ناراحتی مادرم روبه‌رو شدم و ما را از خانه بیرون انداخت. چون به پول نیاز داشتم، کیف‌قاپی کردم.
 ازدواج کردی؟
بله، یک پسر 9 ساله دارم.
از آنها خبر داری؟
همسرم وکیل است و برای ادامه تحصیل به همراه پسرم به استرالیا رفته‌اند.
چرا با یک دختر جوان دوست شدی؟
دوست نشدم. بی‌خانمان بود کمکش کردم.
از چند سالگی کیف‌قاپی می‌کنی؟
فکر کنم 21 ساله بودم که کیف‌قاپ شدم.
پشیمانی؟
بله، ولی من قاتل نیستم.
حرف آخر؟
مهدی با لبخند در پایان حرف‌هایش به خاطر عکاس‌هایی که از وی عکس می‌گرفتند، گفت: از بچگی تا به امروز تا حالا آنقدر از من عکس نگرفته بودند. این دزد جنایتکار لبخند زنان به بازداشتگاه رفت.


پسر و دختر زن شیک‌پوش که هنوز لباس سیاه به تن دارند، وقتی پای در پلیس آگاهی گذاشتند، متوجه شدند که قاتل مادرشان دستگیر شده و در حالی که اشک روی گونه‌هایشان جاری بود، می‌گفتند نمی‌توانیم مرگ مادرمان را باور کنیم.
 دختر جوان که بغض گلویش غم سنگینی را نشان می‌داد، به «شوک» گفت: در خانه بودم که یکی از همسایگان زنگ خانه را به صدا درآورد و از بیهوش شدن مادرم خبر داد که خیلی زود به سر کوچه رفتم و مادر را داخل خودروی اورژانس دیدم و بعد از 8 روز و در حالی که نمی‌دانستیم چه کسی باعث این حادثه شده، مادرم به کام مرگ فرو رفت و بعد از گذشت 5ماه، روز سه‌شنبه متوجه شدیم که قاتل مادرم دستگیر شده است.
 وی در ادامه گفت: من از قوه قضائیه همان تقاضایی را دارم که همه مردم دارند و دوست دارم خودتان را جای من بگذارید و ببینید مادرم که دبیر زبان انگلیسی و بازنشسته بود و هیچ بیماری نداشت، ناگهان در یک ماجرای کیف‌قاپی مرد شیشه‌ای کشته شود.
 

روزنامه ایران : کیف‌قاپ تکرو که در حمله به خانم معلم بازنشسته، وی را به کام مرگ فرو برد، در تجسس‌های ویژه پلیس جنایی پایتخت دستگیر شد. زن 64 ساله که دبیر زبان انگلیسی بود، از خانه برای خرید بیرون رفته بود که از سوی دزد جنایتکار شکار شد.
 
ساعت 11 صبح روز دوشنبه 22 مردادماه سال جاری، آمبولانس اورژانس آژیرکشان خود را به خیابان بهبودی در ستارخان رساند و امدادگران از لابه‌لای جمعیت وحشت‌زده گذشتند و با زنی که روی زمین بیهوش افتاده بود، روبه‌رو شدند. متخصصان اورژانس بعد از معاینات اولیه، زن را سوار بر آمبولانس کرده و زمانی که قصد حرکت داشتند، دختر جوانی با چهره شوکه شده، ادعا کرد که زن، مادرش است و گریه‌کنان کنار وی نشست و به بیمارستان رسول اکرم(ص) رفتند. زن 64 ساله که صغرا نام داشت، با توجه به اصابت شی‌ای سنگینی به سرش، به کما فرو رفته بود و آثار خراشیدگی روی بدنش نشان می‌داد که این زن روی زمین کشیده شده است. هیچ کس نمی‌دانست زن چرا به این سرنوشت افتاده است و پزشکان که علت کما رفتن زن را مرموز می‌دانستند، خواستند تا تیمی از مأموران کلانتری 118 ستارخان برای بررسی موضوع وارد عمل شوند و بلافاصله تیمی از مأموران کلانتری به بیمارستان رسول اکرم(ص) رفتند و دختر جوان که گریه می‌کرد، به مأموران گفت: مادرم برای رفتن به بانک و خیاطی از خانه خارج شده بود تا این که یکی از همسایه‌ها با سرعت به خانه‌مان آمد و گفت که مادرت تصادف کرده است. زمانی که به سر خیابان رسیدم، دیدم مادرم را سوار بر آمبولانس کرده‌اند که همراه آنان به بیمارستان آمدم. در حالی که همه منتظر بودند تا زن 64 ساله که صغرا نام دارد، به هوش بیاید و راز حادثه مرموز را افشا کند، مردی ناشناس در تماس تلفنی با دختر جوان، ادعا کرد که کیف دستی مادرشان را در بزرگراه همت پیدا کرده است. در این مرحله مأموران با فرضیه سرقت مرد ناشناس را تحت بازجویی قرار دادند و پی بردند که وی کیف دستی زن را که روی زمین افتاده بود، در کنار بزرگراه همت پیدا کرده و از ماجرای سرقت هیچ خبری ندارد. پلیس در گام بعدی تحقیقات و بررسی کیف دستی، متوجه شد پول و کارت عابربانک به سرقت رفته. همین کافی بود تا فرضیه کیف‌قاپی پررنگ‌تر شود. تجسس‌ها ادامه داشت تا این که روز 30مردادماه صغرا بعد از 8 روز، روی تخت بیمارستان به کام مرگ فرو رفت. با وارد شدن سرنوشت این زن به مرحله جنایی، با دستور بازپرس شهریاری از شعبه اول دادسرای امور جنایی تهران، تیمی از کارآگاهان اداره 10 پلیس آگاهی برای ردیابی دزدان جنایتکار دست به کار شدند. کارآگاهان در گام نخست تحقیقات و با اطلاع از سرقت پول و عابربانک قربانی، حساب بانکی صغرا را تحت بررسی قرار دادند و متوجه شدند 20 روز پس از ماجرای کیف‌قاپی 200 هزار تومان از عابربانک وی برداشت شده است و این در حالی بود که هیچ‌یک از اعضای خانواده از برداشت پول خبر نداشتند.
با به دست آمدن این سرنخ، کارآگاهان به سراغ دوربین مداربسته بانکی که عامل جنایت از آن پول برداشت کرده بود، رفتند و با بررسی فیلم، توانستند تصویر کیف‌قاپ تکرو را که «مهدی» 35 ساله است، ردیابی کنند.
 با اطلاعات به دست آمده، تیم تحقیق مخفیگاه دزد جنایتکار را شناسایی کردند اما زمانی که برای دستگیری‌اش وارد عمل شدند، به درهای بسته رسیدند و از مادرش شنیدند که مهدی را به خاطر اعتیاد و رفتارهایش از خانه بیرون انداختند و اطلاعی از سرنوشت پسرشان ندارند.
 کارآگاهان در گام بعدی تحقیقات پی بردند که مهدی با دختر جوانی که به تنهایی زندگی می‌کند، دوست بوده و وی را ردیابی کردند و پس از تجسس‌های پلیسی از دختر جوان اطلاع پیدا کردند که مهدی مدتی است برای ترک اعتیادش به یکی از کمپ‌های جنوب پایتخت رفته و تحت درمان است.
 مأموران با شناسایی کمپی که مهدی در آنجا بود، توانستند وی را روز دوشنبه 12 دی ماه سال جاری و پس از 135 روز دستگیر کنند.
 مهدی که از دستگیری‌اش شوکه شده بود، زمانی که شنید اتهام سنگین قتل دارد، اصرار بر بی‌گناهی کرد و گفت: فقط کیف‌قاپ است و تا حالا به کسی آسیب نرسانده است.
 کیف‌قاپ تکرو زمانی که در برابر مدارک و شواهد پلیسی قرار گرفت، در اعترافاتش گفت: با آزادی از زندان به خاطر اعتیادم به پول نیاز داشته و موتور دوستم را به صورت امانت گرفتم و در خیابان ستارخان در حال گشتزنی بودم و به خاطر توهمی که از مصرف شیشه داشتم، کیف دستی زن شیک‌پوش نظر مرا به خودش جلب کرد و در خیابان بهبودی کیفش را قاپیدم و بعد از فرار، تنها صدای جیغ زنانه را شنیدم و حتی زن نتوانست در آن لحظه کیفش را بگیرد و مانع دزدیدن آن شود و نمی‌دانم چرا کشته شده است و بعد از آن پول‌های داخل کیفش را برای خرید مواد هزینه کردم. بنا به این گزارش، مهدی برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان ویژه قتل تهران قرار گرفته است.

+43
رأی دهید
-50

nashmeili - آمستردام - هلند
وای خدای من چه کشوری داریم .عجب امنیتی !!!!!خامنه ای خدا لعنتت کنه.
‌پنجشنبه 14 دي 1391 - 20:46
ekman - شیراز - ‫ایران
نمیدونم که چرا چهره اینگونه انگل های جامعه را کاملا نشان نمیدهند!!اگر تنها جرمش اعتیاد بود،خوب قابل قبول بود که نباید شناسائی شود و آبرویش ریخته شود.
‌پنجشنبه 14 دي 1391 - 21:17
poriyaye_vali - دوحه - قطر
سر سطر بنویس:. پسران کراک وتریاک، دختران شیشه و هرزگی. مادران دق مرگی .. پدران سگ دو برای نان. بنویس.. .. .. ... بابا نای نان دادن ندارد، بابا کار ندارد. .. بنویس: بابا سهمیه ای برای استخدام ندارد. .. بنویس تلاش بی ثمر. آن مرد با الگانس امد، آن مرد باتوم دارد. باتوم درد دارد، درد من برای آن مرد حال دارد. ببخشید، بنویس درد من برای آن مرد نان دارد. ...صاحب خانه بابا را جواب کرد، حاج رحیم برای چندمین بار به حج میرود. بابا پول قبض اب ندارد. نقطه سر سطر بنویس در انتها: بابا دارد دارش را میسازد
‌پنجشنبه 14 دي 1391 - 23:03
reza.paris - تهران - ايران
؛اکمن - شیراز - ‫ایران. قیافه کریه اربابت چلاق علی‌ رو میگی‌
جمعه 15 دي 1391 - 00:34
dark night - تهران - ایران
آخی طفلکی من فقط کیفشو کشیدم خودش با مغز خورد زمین و مرد، من بی‌ گناهم. جرمم کیف قاپیه نه قتل.
جمعه 15 دي 1391 - 00:27
tonny15152 - تیلبرگ - هلند
زنده باد اداره آگاهی تهران که این قاتلان دزد و جنایتکار را سریعا شناسایی و به دادگاه معرفی میکند تا به مجازات اعمال کثیف خود برسند جالبه که تمام این جنایتکاران می گویند که شیشه مصرف کرده بودند
جمعه 15 دي 1391 - 00:23
kobalt - کرج - ایران
دستگاه قضائی ایران کار اصلیش محاکمه وزندان واعدام فعالین سیاسیه این کیف قاپ آدمکش و امثال آن بعداز حبس های کوتاه مدت به راحتی آزاد میشن حتی تو اون دوره کوتاه به مرخصی میرن وتو مرخصی به جنایت ادامه میدن مقایسه کنید با رفتار دستگاه با نسرین ستوده -عبدالله سلطانی وبقیه افراد فرهیخته
جمعه 15 دي 1391 - 05:14
hossein-87 - تهران - ایران
reza.paris - تهران - ایران - تو اصلا فارسی میفهمی؟ حالیت شد که این بنده خدا تو کامنتش چی نوشته که تهوع این و اون رو قر قره میکنی که مثلا بهت بگن با کلاسی؟ طرف میگه این جرمش خیلی سنگین تر از اعتیاد هستش . دلیلی برای نشون ندادن چهره ش نیست.حالا تو میای اینجا و زر زر اضافی میکنی.
جمعه 15 دي 1391 - 06:08
bakhtiyar - گوتنبرگ - سوئد
بی وجدان زنت وکیله؟با پول دزدیت یقین رفته استرالیا دکتراشو بگیره.بگو بیاد وکالتت رو برداره. شایدم اینارو رو توهم شیشه گفته باشه
شنبه 16 دي 1391 - 07:54
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.