شوهرم دست و پایم را میبست و شلاق میزد
او هفتهها در زیرزمینی خانهاش با دست و پای بسته نگهداری میشد و شوهرش با چوب، زنجیر و شلاق او را میزد. بدن نیم جان منیژه حکایت از داستان غمانگیز زندگی او دارد.
منیژه را در منزل یکی از خویشاوندانش در کابل دیدم. وقتی با او روبه رو شدم، چشمهایش چیزی را نمیدید و از زخمها و آسیبهای ناشی از لت و کوب (ضرب و جرح) مینالید.
او گفت: "به سر و صورتم با مشت و لگد کوبیدند، دستهایم را با ریسمان بستند و با زنجیر، چوب و شلاق زدند. روزها و هفتهها در زیرزمینی خانه با دست و پای بسته سپری کردم، در هوای سرد و برف مرا وادار به کار میکردند."
منیژه افزود: "هیچ جای بدنم نیست که زخمی نشده باشد. ناخنهای دستانم افتاده و پاهایم توان حرکت ندارد."
او میگوید دو سال پیش به خواست خود با نواسه (نوه) کاکا/عمویش ازدواج کرد، اما در خانواده شوهرش حیثیت (جایگاه) یک کنیز را داشت و نه عروس.
منیژه گفت: "از روزی که با این مرد ازدواج کردم، همیشه تلاش داشتم تا رضایت خانواده او را به دست آورم و به علاقمندی آنها در کارهای خانه سهم بگیرم، اما برخورد نادرست مادر شوهر و به ویژه لت و کوب و برخورد وحشیانه شوهرم هیچ وقت این فرصت را به من نداد. من عروس نه، بلکه کنیز و یا نوکر این خانه بودم."
پدر منیژه: از دخترم دفاع میکنم
"به هر قیمتی که شده از حق دخترم دفاع میکنم. من یک کراچیران (گاریچی) هستم و پولی هم ندارم که به این محکمه و آن محکمه بدهم. با دستهای خالی قضیه دخترم را پیگیری میکنم و او را از شوهرش که یک جنایتکار است، جدا میکنم."
همایون پدر منیژه وقتی از شکنجه دخترش با خبر شد، به مُقُر رفت و دخترش را با این استدلال که میخواهد به دیدار مادرش ببرد، از خانه شوهرش بیرون آورد و به کابل منتقل کرد.
او در حالی که اشک میریخت، گفت: "به هر قیمتی که شده از حق دخترم دفاع میکنم. من یک کراچیران (گاریچی) هستم و پولی هم ندارم که به این محکمه و آن محکمه بدهم. با دستهای خالی قضیه دخترم را پیگیری میکنم و او را از شوهرش که یک جنایتکار است، جدا میکنم."
پدر منیژه افزود:" من با خانواده و قوم شوهر دخترم تماس گرفتهام و از آنها خواستهام تا به کابل بیایند و جزای پسرشان را خودشان تعیین کنند."
منیژه در مُقُر ولایت غزنی زندگی میکرد و شوهرش تعمیرکار موتور سیکلت است. به گفته منیژه شوهرش هیچ وقت با او رفتار خوب نداشت.
مادر منیژه بیش از همه اشک میریزد. او میگوید: "اصلا باورم نمی شود با چشمهای خودم دخترم را در این وضعیت ببینم."
در خانه امن
منیژه به کمک مسئولان یک "خانه امن" در کابل که از سوی نهاد غیردولتی موسوم به "هاکا" اداره میشود، به بیمارستان منتقل شده است.
حمیده، مسئول این مرکز میگوید: "با اجازه اعضای خانواده منیژه در نظر داریم قضیه او را رسمی (پیگیری) کنیم و برای او وکیل مدافع گرفته و پرونده اش را به دادستانی تحویل دهیم."
مسئولان بیمارستان علیآباد که منیژه در آن جا تحت درمان است، میگویند وضعیت او حالا خوب است، اما شکنجه و بدرفتاری با او بر وضعیت روحیاش تاثیر بدی گذاشته است. دکتر عبدالمعروف ندیم، مسئول این بیمارستان به بیبیسی گفت تمام تلاش خود را برای سلامت این زن به خرج خواهد داد.
اما این نخستین باری نیست که منیژه از شکنجه و لت و کوب فرار کرده و به کابل آمده است. او میگوید: "حدود شش ماه پیش نیز به کابل آمدم و داستان زندگیام را با وزارت امور زنان در میان گذاشتم."
'این خانواده اتهام میبندد'
منیژه: "هیچ جای بدنم نیست که زخمی نشده باشد. ناخنهای دستانم افتاده و پاهایم توان حرکت ندارد."
اما فوزیه امینی، رئیس بخش حقوقی وزارت امور زنان گفت: "به نظر من قضیه این دختر به وزارت امور زنان نرسیده است. این خانواده اتهام میبندد. اگر به ما میرسید حتما پیگیری میشد و این خانم به حق خود دست مییافت."
ماجرای منیژه یکی از چندین موارد خشونت علیه زنان در افغانستان است که این روزها یکی پی دیگری به رسانهها درز میکند.
این خشونتها همزمان است با امضای کلیک طوماری که از سوی سه هزار نفر از مقامهای دولتی و افراد عادی در حمایت از اجرای قانون منع خشونت علیه زنان امضا شده است.
این طومار را یک نهاد مدافع حقوق زنان در کابل روز چهارشنبه (۱۳ جدی/دی) به مسئولان دولتی تحویل داد.
هدف از جمع کردن امضا برای اجرای این قانون، جلب توجه اقشار مختلف جامعه، از افراد عادی تا مقامهای ارشد دولتی به مساله خشونت علیه زنان بوده است.