سرنوشت تلخ شیوادر دستان پدر شیشهای
ایران : شیوا کوچولو دور از چشمان مادر غمگینش به خانوادهای ناشناس فروخته شد.پدر افیونی این دختر 3 ساله در ازای یک میلیون تومان وی را به حراج گذاشت.
صبح روز شنبه گذشته زنی 19 ساله سراسیمه و مضطرب وارد کلانتری 11 نیشابور شد و در حالی که بغض در گلویش پیچیده و بشدت ناراحت و افسرده بود، گفت: شما را به خدا به دادم برسید. نمیدانم چه بلایی به سر پاره تنم آمده و هرچه جستوجو کردهام، اثری از دختر 3 سالهام نیست.
وی که حکم جلب همسرش را در دست داشت، افزود: هرچه میکشم از دست این شوهر شیشهای میکشم و اعتیاد وی زندگیمان را به آتش کشیده و بچهام را قربانی کرده است، همسرم بچهام را فروخته است.
زن 19 ساله به روزنامه ایران داستان غمبار زندگیاش را اینگونه تعریف کرد: 6 سال پیش با پسر یکی از آشنایان ازدواج کردم. اوایل زندگی خوبی داشتیم و ما صاحب یک دختر شدیم، اما از دو سال پیش شوهرم به مصرف مواد مخدر اعتیاد پیدا کرد و از همان موقع بود که با آزار و اذیتهایش جانم را به لبم رساند.
شوهرم مرا شکنجه میداد و ساطور را داغ میکرد و پاهایم را میسوزاند و میگفت برو از هر راهی که شده برایم خرجی مواد مخدر جور کن. خیلی سعی کردم با وی کنار بیایم، اما فایدهای نداشت تا اینکه تصمیم گرفتم از خانه فرار کنم و وی را با بچه تنها بگذارم تا بلکه سرش به سنگ زمانه بخورد و اعتیادش را کنار بگذارد.
چند ماه از این ماجرا گذشت و از دور هوای بچهام را داشتم. خیالم راحت بود که بچهام در خانه مادرشوهرم است. من از حدود 3 ماه پیش دیگر هیچ خبری از بچه و شوهرم نداشتم تا اینکه نسبت به این موضوع حساس شدم و فهمیدم شوهرم بچهام را یک میلیون تومان فروخته است.
رئیس پلیس نیشابور در این خصوص به روزنامه ایران گفت: با شکایت زن 19 ساله، شوهر 25 سالهاش دستگیر و به فروش دختربچه 3 ساله اعتراف کرد.
سرهنگ محمدحسن امیری افزود: شماره تلفن خریدار بچه تنها سرنخی بود که کارآگاهان پلیس آگاهی نیشابور را به شهر زنجان کشاند، اما متأسفانه نتیجهای حاصل نشد، چون با انجام تحقیقات وسیع و اقدامات اطلاعاتی، پلیس پی برد که نشانیها اشتباه است.
وی گفت: هماکنون تحقیقات تخصصی از پدر شیوا آغاز و با توجه به سرنخهای موجود جستوجوهای پلیس با اقدامات وسیع اطلاعاتی برای یافتن شیوا کوچولو ادامه دارد.
پدر شیوا نیز به روزنامه ایران گفت: به شیشه اعتیاد دارم. پس از آنکه همسرم قهر کرد و مرا تنها گذاشت، یک روز به مشهد رفتم و روی تکه کاغذی نوشتم سرپرستی دختربچهای را واگذار میکنم. من شماره تلفنم را نیز روی کاغذ نوشتم، به نیشابور برگشتم. چند ساعت بعد مردی با تلفنم تماس گرفت و آدرسم را پرسید. وی به نیشابور آمد و یک میلیون تومان داد و بچهام را با خودش برد. البته من از این پول 200 هزار تومان را برای شیوا کادو خریدم.
پدر جوان افزود: مرد خریدار تا به حال چند بار تماس گرفته و درخواست شناسنامه دخترم را داشته است، اما من هیچ آدرس و نشانی از وی ندارم.