از اتمی شاه تا هستهای آیت الله؛ نگاهی به کتاب تولد یک حکومت اتمی
حسین شهیدی
پژوهشگر رسانهها
مدتی است شعار "انرژی هسته ای حق مسلم ماست" در خیابان های ایران به گوش نمی رسد. چند سال پیش که این شعار فراگیر شد، نرخ دلار کم تر از هزارتومان بود، اما امروز از سه هزار تومان گذشته است. در این فاصله، تحریم های اقتصادی بر ایران فشار آورده و فکر مردم را به مسائل فوری تری مانند هزینه های روزمره زندگی متوجه کرده است.
به نظر می رسد هرچه ایران بر پیشبرد برنامه هسته ای خود بیشتر پافشاری کند، فشار خارجی برای توقف آن برنامه افزایش خواهد یافت و می توان تصور کرد که با تشدید تحریم ها، تعداد بیشتری از ایرانیان در حمایت بی قید و شرط از برنامه هسته ای تجدید نظر کنند.
نتیجه نهائی زورآزمائی روشن نیست. آیا جنگی در خواهد گرفت که همه، از جمله قدرت های بزرگ مخالف برنامه هسته ای ایران، هنوز می گویند باید از آن پرهیز کرد؟ اگر چنین شد، آیا جمهوری اسلامی چنان از پشتیبانی مردم برخوردار خواهد بود که بتواند مانند جنگ با عراق در برابر حمله خارجی مقاومت کند؟ اگر جمهوری اسلامی در چنین حمله ای سرنگون شود چگونه حکومتی جای آن را خواهد گرفت؟ اگر جنگ در نگیرد، آیا نظام حکومتی ایران زیر فشار های داخلی از هم خواهد پاشید؟ اگر چنین شد، چگونه حکومتی جای آن را خواهد گرفت؟ آیا آن جانشین برنامه هسته ای را در اندازه مطلوب قدرت های بزرگ محدود خواهد کرد؟ آیا جمهوری اسلامی برای پرهیز از چنین پیامدهائی در مورد برنامه هسته ای خود با غرب به سازش خواهد رسید؟
کتاب "ایران هسته ای: تولد یک حکومت اتمی" نوشته دیوید پاتریکاراکاس به هیچ یک از این پرسش ها پاسخ نمی دهد. نویسنده کتاب حتی خود را در موقعیتی نمی داند که بتواند با قاطعیت بگوید که جمهوری اسلامی به دنبال اسلحه اتمی هست، یا نیست. با وجود این، "ایران هسته ای" از بهترین کتاب هائی است که تاکنون در باره این موضوع نوشته شده اند.
از متن کتاب
ایران به کوشش خود [در برنامه های اتمی] ادامه میدهد، زیرا از تاریخ آموخته است که در جهانی بی رحم، چنین پذیرشی را تنها از موضع قدرت می توان به دست آورد. این که ایران دقیقا چگونه این قدرت مطلوب را پیدا خواهد کرد پرسشی است که پاسخ ایران به آن جهانی را که در آن زندگی می کنیم به شکلی بازگشت ناپذیر دگرگون خواهد کرد.
نویسنده، که اطلاعات خود را ظرف شش سال تحقیق، با سفر به ایران و چندین کشور دیگر در آسیا، اروپا و امریکا و مصاحبه با کارشناسان هسته ای و مسئولان دولتی جمع آوری کرده، نشان می دهد که برنامه هسته ای ایران به ناگهان در جمهوری اسلامی سر در نیاورد، بلکه در سال ۱۹۵۷ میلادی دردوران حکومت محمدرضاشاه پهلوی، با کمک ایالات متحده آغاز شد.
نخستین مرحله تاسیس یک راکتور آموزشی بود. در مراحل بعد، شاه تصمیم به ساخت نیروگاه هسته ای گرفت و در این راه از همکاری آلمان و فرانسه برخوردار شد.
پس از انقلاب کار در نیروگاه هسته ای بوشهر که با کمک آلمان ساخته می شد متوقف شد و گروگان گیری در سفارت آمریکا به روابط ایران و ایالات متحده پایان داد.
کوشش های رسمی و علنی جمهوری اسلامی برای جلب همکاری دوباره کشورهای غربی برای تکمیل نیروگاه بوشهر به جائی نرسید. جمهوری اسلامی ایران در عوض کوشید برنامه هسته ای خود را با تکیه بر امکانات داخلی و کمک کشورهای دیگر به پیش ببرد.
این کوشش، که بخش بزرگی از آن مخفیانه انجام گرفت و از دید قدرت های غربی چنین تعبیر شد که جمهوری اسلامی در صدد ساختن اسلحه اتمی است، در ده سال گذشته موضوع یکی از بزرگترین جدال های بین المللی بوده. سیر تحول برنامه هسته ای ایران در دوران های پیش و پس از انقلاب به تفصیل در هفده فصل کتاب آمده است.
شاه در مراسم افتتاح راکتور تحقیقات اتمی دانشگاه تهران و طرح موسوم به اتم برای صلح
در آخرین فصل کتاب، با عنوان "نتیجه گیری"، نویسنده چهار انگیزه را برای پیدایش و رشد برنامه هسته ای ایران در ۵۰ سال گذشته معرفی می کند.
اول، عامل اقتصادی. هم شاه و هم جمهوری اسلامی گفته اند که ایران هم برای تامین نیاز فزاینده کشور به برق و هم برای پرهیز از سوزاندن نفت و فروش آن برای تامین ارز به نیروگاه هسته ای نیاز دارد.
برنامه شاه برای تاسیس ۲۰ نیروگاه هسته ای با انقلاب برخورد کرد. جمهوری اسلامی نیز از ساختن ۲۰ نیروگاه سخن گفته، "اما پس از سی سال هنوز برای راه اندازی یک نیروگاه در بوشهر تقلا می کند، که وقتی که (به احتمال بیشتر اگر) به راه بیفتد تنها در حدود ۲ درصد مصرف برق ایران را تامین خواهد کرد."
به علاوه، "حالا تنها ۱۷ درصد برق کشور با نفت تولید می شود، و ۷۵ درصد با گاز. در نتیجه، مقدار نفتی که ممکن است برای صدور آزاد شود پرسش برانگیز خواهد بود." نویسنده سپس با اشاره به گران بودن تولید برق هسته ای در مقایسه با تولید خورشیدی یا آبی نتیجه می گیرد که "برنامه هسته ای با توجه به هزینه سنگین آن، ابدا برای ایران به صرفه نبوده."
انگیزه دوم، به دست آوردن توانائی هسته ای به عنوان نشانه ای از پیشرفت علمی و فنی است.
به اعتقاد نویسنده، ایران در این زمینه به طور کلی موفق بوده. اگرچه نیروگاه بوشهر را روس ها تکمیل می کنند، ایران توانائی تولید آب سنگین و غنی سازی اورانیوم را به دست آورده، بر چرخه سوخت مسلط شده و "از نظر صرفا فنی حکومتی هسته ای است."
اما به اعتقاد نویسنده این پیشرفت با هزینه مالی بیش از حد گزاف به دست آمده؛ به انزوای ایران منجر شده و کشور را در خطر حمله اسرائیل و ایالات متحده قرار داده؛ اتکای ایران بر چین و روسیه به اشباع بازار ایران از کالاهای چینی با کیفیتی پائین تر از آنچه که چین به غرب صادر می کند منجر شده، و روسیه را در رابطه با ایران در موقعیت مسلط قرار داده.
در نتیجه، ایران بیش از زمان شاه در برابر قدرت های خارجی "تسلیم شده"، زیرا شاه تازه ترین تکنولوژی را از غرب دریافت می کرد، اما جمهوری اسلامی "تکنولوژی ی را به دست آورده که ایالات متحده ۶۰ سال پیش بر آن مسلط شد (و حتی هند و پاکستان نیز ۲۰ سال پیش به دستش آوردند)."
عامل دیگری که به اعتقاد نویسنده کتاب "ایران هسته ای"، در حرکت ایران برای کسب توانائی هسته ای موثر بوده نیاز تاریخی کشور به نیروی نظامی قوی است.
در نتیجه شکست های ایران در جنگ با روسیه و از دست دادن سرزمین های قفقاز در نیمه اول قرن نوزدهم؛ دخالت انگلیس و روسیه در امور داخلی ایران در دوره قاجار؛ اشغال ایران توسط نیروهای متفقین در جنگ جهانی دوم؛ کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲؛ حمله عراق به ایران و استفاده آن کشور از سلاح شیمیائی در جنگ؛ اشغال افغانستان و عراق در حملاتی به رهبری ایالات متحده؛ و استقرار نیروهای آمریکائی در تمام کشورهای همسایه ایران.
بازدید محمود احمدی نژاد از تاسیسات اتمی ایران در اوایل دوران ریاست جمهوریاش
نویسنده می گوید "هیچ ناظر جدی نمی تواند باور کند که ساختن نیروگاه هسته ای برای مصارف غیر نظامی تنها هدف فعالیت های هسته ای ایران است." اما می افزاید با این که هنوز نمی توان گفت که آیا ایران تصمیم به ساختن بمب گرفته است، "پیشرفت پیگیر ایران در سال های اخیر در غنی سازی اورانیوم، دست کم نشانه حرکتی برای به دست آوردن، یا نزدیک شدن به، توانائی ساختن بمب است."
نویسنده می گوید به دست آوردن توانائی ساختن بمب – بدون طی کردن مراحل نهائی ساختن آن (اما با امکان طی کردن سریع آن مراحل، در صورت ضرورت) - تمام منافع سیاسی داشتن بمب – بازدارندگی، اعتبار، و وزن سیاسی – را فراهم می کند، بدون این که ایران پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای را ترک کند و "به دولتی واقعا مطرود تبدیل شود، و هدف تحریم های کاملا فلج کننده قرار بگیرد. ایران خود را بزرگ تر از آن می داند که بگذارد به چنین سرنوشتی دچار شود. ایران خواهان شرکت بیشتر در جامعه بین المللی است، نه کم تر."
در تصویری گسترده تر، نویسنده برنامه هسته ای ایران را، هم در زمان شاه و هم در دوران جمهوری اسلامی، با مفاهیم "خرد ملی و پیشرفت ملی" مرتبط می داند و آن را "راهی میانبر برای رسیدن به تجدد (مدرنیته)"، و واکنشی به "تقسیم هسته ای جهان در اثر پیمان منع گسترش" توصیف می کند، در شرایطی که "قدرت های ظالم استعماری همچنان در موضع سلطه قرار دارند و یا می کوشند جهان در حال توسعه را "پائین" نگاه دارند، یا کشورهای رو به تجدد را دارای احساس مسئولیت کافی برای در اختیار داشتن تکنولوژی هسته ای تلقی نمی کنند."
نویسنده می گوید ایران علی رغم "مقاومت لفظی در برابر ظلم"، نظام جهانی را رد نمی کند، بلکه می خواهد در درون همین نظام (با شرایطی که خود تعیین می کند) پذیرفته شود، اما برنامه هسته ای که "بالاترین شکل بیان علاقه به این پذیرش است" در عین حال "تنها ابزاری است که ایران را همچنان در مقام یک حکومت مطرود نگاه می دارد."
نویسنده می افزاید که "با وجود این، ایران به کوشش خود ادامه می دهد، زیرا از تاریخ آموخته است که در جهانی بی رحم، چنین پذیرشی را تنها از موضع قدرت می توان به دست آورد. این که ایران دقیقا چگونه این قدرت مطلوب را پیدا خواهد کرد پرسشی است که پاسخ ایران به آن جهانی را که در آن زندگی می کنیم به شکلی بازگشت ناپذیر دگرگون خواهد کرد."
اطلاعات کتاب
ایران هسته ای: تولد یک حکومت اتمی، نوشته دیوید پاتریکاراکاس
Nuclear Iran: The Birth of an Atomic State
By: David Patrikarakos
Published in 2012 by I.B. Tauris & Co Ltd
ISBN: 978-1780761251