وسوسه‌ای برای شکار ارثیه میلیاردی پسر آشنا

سناریوی شکار یک پسر جوان با ارثیه میلیاردی پدرش در یک پاتوق دوستانه کلید خورد.
پسر جوان وقتی درباره ثروت پسرعمه‌اش داستانسرایی کرد، ناخواسته وسوسه را به جان دوستانش انداخت.

 


مردی با مراجعه به یکی از دادسراهای تهران از چند مرد مرموز که در نقش پلیس با زور وی را مجبور کرده‌اند برگه‌های سفید را امضا کند، شکایت کرد.

این مرد که هنوز هم آثار کبودی روی صورتش دیده می‌شد به بازپرس پرونده گفت: پدر و مادرم چند سال پیش در یک سانحه رانندگی از دنیا رفتند و با توجه به اینکه من تنها بچه‌شان بودم خانه هزار متری آنان و ویلای بزرگشان در پردیس تهران برایم به ارث ماند. من تنها در خانه زندگی می‌کنم و دانشجوی سال آخر مهندسی برق هستم و شب‌ها تا صبح بیدار می‌مانم و درس می‌خوانم و صبح‌ها تا عصر نیز خواب هستم و کمتر بیرون می‌آیم.

چند روز پیش مردانی به صورت غیرقانونی وارد خانه ویلایی‌ام شدند، آنها خودشان را مامور مبارزه با مواد مخدر معرفی کردند و به من دستبند زدند، سپس اتاق‌ها را بازرسی کرده و یکی از آنان بسته بسیار کوچک سیاهرنگی بیرون آورد و به دروغ گفت داخل بسته مواد مخدر است، سپس مرا به باد کتک گرفتند و از من خواستند چند برگه سفید‌ را امضا کنم، ابتدا نپذیرفتم ولی آنها می‌گفتند برگه‌های صورتجلسه است و با تهدید اسلحه مرا مجبور به این کار کردند و اثر انگشت مرا نیز روی برگه‌ها به زور گرفتند.

وی در ادامه افزود: 3 مرد مرموز که یکی از آنان لباس پلیس پوشیده بود مرا سوار یک خودروی سمند کردند و بردند، چشمانم را نیمه‌های راه بستند و پس از دقایقی در یکی از بیابان‌های شرق تهران رهایم کردند و رفتند. پس از چند روز زنگ خانه به صدا درآمد و مرد شیک‌پوشی به داخل خانه آمد و گفت مشتری خانه است، خنده‌ام گرفت و گفتم خانه فروشی نیست ولی وی در ادعای عجیبی گفت صاحبخانه را در بنگاه مسکن دیده و وی خانه را برای فروش به قیمت 2 میلیارد به آنجا سپرده است، بنابر‌این به بنگاه رفتم و متوجه شدم آن 3 مرد که مرا به زور از خانه برده بودند با استفاده از آثار انگشت و امضای من قولنامه‌ای تهیه کرده‌اند و خانه ویلایی پردیس را به نام خودشان انتقال داده‌اند.

با ادعای دانشجوی جوان، بررسی این پرونده به دستور بازپرس در اختیار تیمی از پلیس آگاهی قرار گرفت و کارآگاهان برای به‌دست آوردن سرنخی از ماموران قلابی وارد عمل شدند.

کارآگاهان در نخستین گام از تحقیقات با استفاده از چهره‌نگاری موفق شدند چهره فرضی 3 تبهکار را ترسیم کنند و برای دستگیری آنان تصاویر را در اختیار همه ارگان‌های پلیسی قرار دادند.

در ادامه کارآگاهان برای دستگیری 3 مرد شیاد مرد بنگاهدار را تحت بازجویی گرفتند که وی با دیدن تصاویر چهره‌نگاری شده با شناسایی آنها گفت: یکی از آنها که «صابر» نام دارد ادعا کرد خانه را یک هفته پیش از صاحبخانه اصلی به قیمت یک‌میلیارد و 700 میلیون تومان خریده و به خاطر نیاز مالی قصد دارد آن را حدود 2 میلیارد تومان بفروشد.

کارآگاهان با آموزش مرد بنگاهدار از وی خواستند در تماس با صابر، وی را در یک قرار صوری به بنگاه دعوت کند بنابراین ساعت 4 عصر روز بعد هنگامی که صابر همراه یکی از همدستانش با در دست داشتن سند و قولنامه ساختمان هزارمتری وارد بنگاه شدند، سردی دستبند را روی مچ دستشان احساس کردند. مرد شیاد که با صدای بلند و رفتارهای عجیب سعی داشت خود را بی‌گناه جلوه دهد در بازجویی‌ها ادعا کرد گرفتار یک پاپوش شده و خانه را خریده است و 200 میلیون تومان بقیه پول را قرار است روز محضر به فروشنده پرداخت کند!

با ادعاهای عجیب این مرد و همدستش، جوان دانشجو دوباره به آگاهی دعوت شد و گفت سندی که در اختیار صابر قرار دارد جعلی است و اصل سند به نام پدرش و نزد عمه‌اش به امانت گذاشته شده است، بدین ترتیب با ارسال سند دوم به آزمایشگاه تشخیص اسناد و مدارک مشخص شد حق با مرد جوان است.

با روشن شدن ماجرا کارآگاهان خانه مرد شیاد را تحت بازرسی قرار دادند و اسناد و مدارک جعلی، مهرهای تقلبی، کارت‌های بیمه و کارت‌های ملی متعلق به افراد دیگر و چند دست لباس پلیس پیدا کردند که با این یافته‌های پلیسی صابر به‌عنوان سرکرده در بازجویی‌ها لب به اعتراف گشود و گفت: پسردایی این مرد جوان از دوستان صمیمی من است. من و همدستانم وقتی از وی درباره ارثیه میلیاردی پسر‌عمه‌اش شنیدیم بدون اینکه دوستم را در جریان قرار بدهیم و از آنجا که می‌دانستیم پسر جوان تنهایی در خانه زندگی می‌کند و پدرش اموال بسیاری برای وی به ارث گذاشته، تصمیم گرفتیم در نقشه‌ای حساب شده به خانه‌اش برویم و با ادعای اینکه وی معتاد است و ما نیز ماموران پلیس مبارزه با مواد مخدر هستیم وی را دستگیر کنیم و اثر انگشتش را در قولنامه‌های سفید بگیریم تا بتوانیم با وارد کردن مشخصات خانه، خریدار و فروشنده، اموال وی را تصاحب کنیم.

بنا بر این گزارش، با تلاش کارآگاهان آخرین عضو این گروه شیاد همراه مرد جاعل در یک پاتوق شیشه‌ای دستگیر شدند.

این گزارش حاکی است پسر‌دایی جوان ثروتمند وقتی شنید دوستانش دست به چنین اقدام تبهکارانه‌ای زده‌اند از اینکه چنین رازی را فاش کرده و موجب دردسر شده ابراز پشیمانی کرد.

+49
رأی دهید
-27

saeedehhhh - سبزوار - ایران
عجبا !!!!!
دوشنبه 13 آذر 1391 - 13:01
paydar22 - لاهه - هلند
عجب ناشیانه دست به اینکار زدن بی شک اگر به قسمت حوادث این وب سایت . مراجعه میکردن الان بی شک صاحب چند ملیارد پول میشدن البطه از راه حلال
دوشنبه 13 آذر 1391 - 13:49
moci 30 - دوحه - قطر
بس جرا همون موقع شکایت نکرده
‌سه شنبه 14 آذر 1391 - 10:20
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.