انتشار کتاب جنجالی خاطرات مربی سابق تیم ملی فرانسه

ریموند دومنک مربی تیم ملی فرانسه در بین سالهای 2004 تا 2010 سرانجام سکوت دوساله اش را شکست و در کتاب خاطراتش 'تنهای تنها ' با تمامی بازیکنانی که اخراج فضاحت بار او را در جام جهانی 2010 باعث شدند ، تسویه حساب کرد .


پس از ناکامی تیم ملی فرانسه در بازیهای یورو 2004 او به عنوان مربی تیمی انتخاب شد که باید بدون زیدان مسیر رسیدن به جام جهانی 2006 را طی می کرد .فرانسوی ها در آلمان نایب قهرمان شدند ولی ادامه مسیر برای دومنک هموار نبود:«در 2006 با همه بازیکنانم پای دروازه های بهشت بودم ولی در سال 2010 هیچکس حاضر نبود با من در مقابل درب جهنم بایستد.می خواستم این خاطرات را بنویسم چون به خودم برای درک اتفاقات آن سالها کمک می کرد و البته  وقایع یورو 2012 هم  مرا در این راه مطمئن کرد چون فهمیدم فوتبال ملی فرانسه بدون من هم می تواند مشکل داشته باشد! »

بابا ،می خوان ببرنت زندان ؟

او در بخش دیگری درباره توجیه ادامه حضورش درتیم ملی بعد از فاجعه یورو 2008 و بازگشتش از بازیهای جام جهانی 2010 می نویسد:«حس کرده بودم برنامه هایم برای تیم ملی کارایی گذشته را ندارد ولی دوست داشتم باز هم به فینال برسیم و این بار جام را فتح کنیم. من فقط به این رویا فکر می کردم و هرگز نتوانستم درک کنم فاجعه ای به مراتب بزرگتر در راه است.فاجعه ای که باعث شد در سال 2010 در راه بازگشت به خانه از ترس پاپاراتزی در یک قایق پنهان شوم و فضایی که در کشورایجاد شده بود حتی روی پسر سه ساله ام تاثیر گذاشته بود. وقتی به خانه برگشتم ، او قبل از هر چیز از من پرسید :«بابا می خوان ببرنت زندان ؟»

آنری را بخاطر رفاقت به جام جهانی بردم

او همچنین به برخی اشتباهاتش در انتخاب بازیکنان از جمله ویرا مصدوم برای بازیهای یورو 2008 و یا آنری خارج از فرم برای جام جهانی 2010 اشاره می کند و خیلی صریح می گوید :«رفاقتی که با آنری داشتم مانع شد او را از لیست خط بزنم وتصمیم نادرستی گرفتم. با این همه در تیم ملی شیاطینی حضور داشتند که روی تمام بازیکنان  آماده تاثیر منفی گذاشتند. یکی از آنها سمیر نصری بود . او از آن دست بازیکنانی است که فقط دهانش را باز می کند ومزخرف می گوید وهر چقدر هم بازیکن خوبی باشد بدرد کار تیم نمی خورد.او را به جام جهانی نبردم ولی ریبری ودوستانش بخاطر حضور گورکوف تیم را نابود کردند وکاری کردند که او از بازی کردن برای تیم ملی پشیمان شد. ریبری کاری با تیم کرد که اگر میتوانستم با رضایت او را دار می زدم !»

درگیری لفظی با آنلکا

او پس از دو سال در بخشی از این کتاب گفته های آنلکا در رختکن بین دو نیمه بازی با مکزیک را تایید کرده و می نویسد :«بعد از بازی اول با اروگوئه همه چیز کاملا بهم ریخته بودو آنلکا بین دونیمه بازی مکزیک به من گفت :«حرومزاده !تو برو اون تیم مسخره ات رو جمع کن! من دیگه نیستم!»من از این جمله ها یکه خوردم ولی چیزی که مرا خیلی بیشتر ناراحت کرد دیدن گالاس و آنلکا در کنار هم و لبخندشان بعد از باخت به مکزیک بود.

وقتی بازیکنها سر تمرین اعتصاب کردند و دیدم می خواهند سوار اتوبوس شوند ، سعی کردم برای آخرین بار از اعتبارم به عنوان مربی تیم استفاده کنم . رفتم و دم در اتوبوس ایستادم و به چشم هر کدامشان که سوار اتوبوس می شدند نگاه می کردم تا شاید از این کار پشیمان شوند. ولی هیچکس به من کاری نداشت. آخر از همه سوار شدم و تلاش کردم برای تمرین قانع شان کنم ولی انگیزه ای وجود نداشت. بعد از باخت به مکزیک من از نظر بازیکنها در اردو نبودم ولی رسانه ها مرا بهترین طعمه برای انتقادهایشان می دانستند.»

نباید به ریبری اعتماد می کردم

دومنک در بخش دیگری از خاطراتش از جام جهانی 2010 درباره مالودا و ریبری می نویسد:«مالودا دوست ندارد هافبک دفاعی باشد و اگر او را در این پست بگذاری تیم را بهم می ریزد. من در تمرینات به او هشدار دادم ولی بدون دلیل روی پای والبوئنا و دیابی تکل خطرناک رفت تا آنها را برای بازی بعدی مصدوم کند.دوست دارد بازیکن شماره 10 تیم باشد و همه توپها درخط حمله به او ختم شود. مقابل اروگوئه بازی را خوب شروع کرد و اگر الاغ نبود می توانست گل بزند......

من چقدر احمق بودم که به ریبری اعتماد کردم .او سایه گورکوف را با تیر می زد .در تمرین قبل از بازی با اروگوئه در حالیکه ریبری نزدیکم ایستاده بود به گورکوف گفتم :دوست دارم تو بازی کنی ! وقتی برگشتم تا با ریبری صحبت کنم درست مثل صحنه یکی از فیلمهای سینمایی خشم و حسادت را در چشمانش دیدم. او هم مثل آنری و آنلکا دوست نداشت هیچ رقیبی در تیم ملی داشته باشد.

وقتی کشتی تیم ملی به گل نشست آنها اولین کسانی بودند که پایین پریدند . یکی از بازیکن ها در یورو 2008درباره اش به من هشدار داده بود ولی من احمق توجه نکردم و باز هم دعوتش کردم.....»

+60
رأی دهید
-13

paksan - آمریکا - آمریکا
وقتی تیم ملی کشوری رو با بازیکنای مهاجر می بندی همین می شه هیچکدوم ارزشی برای پیراهن و کشور قائل نیستند و فقط می خواهند خودشان را نشان دهند واقعاً تحقیر آمیزه که کشور سفید پوست فرانسه تیم ملیش رو اگر لباس آبی نپوشه فکر می کنی یه تیم آفریقایی داره بازی می کنه .. بی انگیزه و مغرور و سنگین و همشون با تنفر به هم نگاه می کنند و هیچکس دلش نمی خواد دیگری گل بزنه یا موفق باشه یا دیده بشه . فرانسه به خودش باخته به مدیریت اشتباه انسانیش .
‌چهارشنبه 1 آذر 1391 - 05:43
amo-mohsen - بوگوتا - کلمبیا
چه جالب نوشته بود :))) پر از خشمو انتقام :)))
‌چهارشنبه 1 آذر 1391 - 09:30
freedom-is-not-free doom - ملبرن - استرالیا
paksan - آمریکا - آمریکا. تحلیلت کاملا منطقی‌ به نظر میرسه، ولی‌ مساله سیاهی یا سفیدی پوست بازیکنان نیست مساله اینه که موفقیت تیم ملی‌ از اتحاد و ارق به پرچم شکل میگیره که خوب تو تیم ملی‌ فرانسه این اتفاق خیلی‌ کم میافته
‌چهارشنبه 1 آذر 1391 - 11:34
maziar hezarshamshir - بوخلت - آلمان
این هموطنی که از آمریکا در بالا یک تحلیل راسیستی و خجالت آور کرده، پس چرا یک نظر به تیمهای آلمان و هلند و انگلیس نمی‌‌اندازه؟؟؟!!! این مزخرفات یعنی چی‌!!! این مرتیکه مربی‌ سابق فرانسه، یک دیکتاتور و کینه‌ای بود. چه ربطی‌ به بازیکنان مهاجر داره؟ شما خودت اگه روزی روزگاری فرزندتو در آمریکا بیان ببرن تو یه تیم ورزشی برای آمریکا مبارزه کنه، بازم همین جوری قضاوت میکنی‌، پدر بیامرز؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
‌چهارشنبه 1 آذر 1391 - 17:51
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.