انتخابات ریاستجمهوری آمریکا و نگرانی ایرانیان
بسیاری از ایرانیان نگران نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و تاثیرات آن هستند
منصور فرهنگ
استاد علوم سیاسی در کالج بنیگتون
از وینستون چرچیل نقل میکنند که روزی در پاسخ به یکی از منتقدانش گفت "دموکراسی بدترین نوع حکومت است، به جز انواع حکومتهای دیگری که از بدو تاریخ تجربه شدهاند."
بدون گمانهزنی درباره انگیزه چرچیل از بیان این نکته، میتوان سخن طنز آمیز او را اینطور تفسیر کرد که دموکراسی در عمل همیشه مقروض دموکراسی در اصول تئوریک است و این قرض کم و بیش شاخص اصلی رشد دموکراسی در یک جامعه آزاد است.
هزینههای میلیارد دلاری و تبلیغات مکارانه و عوام فریبانه در رقابتهای انتخابات کنونی ریاست جمهوری آمریکا نمونه زندهای از بی توجهی و سواستفاده از اصول و آرمانهای دموکراسی در عمل است.
برای درک ساختاری این معضل باید از نگاه به اصطلاح مردمی به رایدهندگان آمریکایی صرف نظر کنیم و این ظریف را در نظر بگیریم که بخش عمدهای (شاید اکثریت) رایدهندگان آمریکایی از رویارویی معقول با مسائل حاد اقتصادی و مالی کشورشان ابا دارند و نامزدهایی که بی محابا با اینگونه مسائل برخورد میکنند قادر به جلب حمایت اکثریت نیستند.
مثلا اکثر مردم آمریکا ارتشی میخواهند که بودجه آن نزدیک به مجموع بودجههای تمامی ارتشهای جهان است و اکثریتی بزرگتر هم مدافع برنامههای عمرانی، بهداشت عمومی و امنیت اجتماعی دولتی هستند ولی حاضر به پرداخت مالیات متناسب برای هزینههای ارتش و برنامههای مورد علاقهشان نیستند.
نتیجه این میشود که کسر بودجه دولت از طریق قرض تامین می شود و کار به جایی میرسد که در حال حاضر بدهی دولت فدرال بیش از شانزده تریلیون دلار است و ۴۸درصد از آن بدهی به دولتها و سرمایهداران خارجی است که بزرگترینشان هم چین و ژاپن هستند.
بسیاری معتقدند اوباما تعهد بیشتری برای حل مناقشه با ایران از طریق مذاکره دارد
انتخابات فردا انجام میشود و کار حکومت به روال عادی باز میگردد و رقابتها و تنشهای سیاستگذاری در امور داخلی و خارجی در فضای بی بند و بار سخنرانیها و تبلیغات به نهادهای تصمیمگیری منتقل میشود و به احتمال زیاد مصلحت جویی و بده بستان سیاسی جای تقابل انتخاباتی دو حزب دموکرات و جمهوریخواه را خواهد گرفت.
نگارنده بر این باورم که در دوره دوم ریاستجمهوری آقای اوباما و یا دوره اوّل ریاست جمهوری آقای رامنی، نمایندگان هر دو حزب در کنگره برای حل مسائل مربوط به بدهی و کسری بودجه دولت فدرال با رئیس جمهور همکاری خواهند کرد زیرا ادامه و تشدید شکاف بین در آمد و هزینه دولت رشد اقتصادی و ثبات مالی آمریکا را تهدید میکند و هر دو حزب و جناحهای درون آن این بی ثباتی را به ضرر منافع پایگاه اجتماعی خود میدانند.
اوباما، رامنی و مذاکره با ایران
برای ما ایرانیان، چه در ایالات متحده رایدهنده باشیم و چه در دیگر کشور های جهان نظارهگر رقابت بین رامنی و اوباما، نگرانیمان این است که نتیجه این انتخابات چه پیامدی برای خطر جنگ بین ایران و آمریکا دارد.
بسیاری از تحلیلگران روابط بینالمللی در آمریکا براین باورند که معضل برنامه هستهای ایران بغرنجترین چالش سیاست خارجی برای رئیس جمهور آینده خواهد بود و غالب آنها معتقدند که باراک اوباما نسبت به میت رامنی تعهد راسختری برای حل مناقشه از طریق مذاکره با ایران دارد.
مخالفت اوباما با حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ و دعوت رسمی او از ایران برای مذاکره از مبانی این تفاوت است، و از سوی دیگر سخنرانیهای انتخاباتی رامنی در حمایت از دیدگاه اسرائیل نسبت به ایران و همچنین پیشینه مشاوران سیاست خارجی او که غالبا به نومحافظه کاران شهرت دارند.
اوباما و رامنی در این ادعا که ایران صاحب سلاح هستهای برای آمریکا غیرقابل تحمل است اشتراک نظر دارند. هر دو اعلام کردهاند که گزینه نظامی فقط وقتی بررسی میشود که تلاشهای دیپلماتیک و فشارهای اقتصادی و سیاسی به تعدیل برنامه هستهای ایران نیانجامد.
خط قرمز آقای اوباما برای حمله نظامی اقدام ایران به ساختن بمب هستهای است، حال آن که آقای رامنی میگوید کسب توانایی ایران برای ساختن سلاح هستهای میتواند توجیهگرحمله نظامی باشد.
در این رابطه واژه توانایی چنان مبهم است که میتوان تعاریف متفاوتی از آن ارائه داد. تا جایی که مثلا سیاستمداران و گروههای جنگ طلب در اسرائیل و آمریکا مدعیاند که ایران از این مرحله عبور کرده است.
واقعیتی که رئیس جمهورآینده آمریکا در قبال آن حساس خواهد بود این است که بر طبق سنجش افکار عمومی بیش از هفتاد در صد از مردم آمریکا با حمله نظامی به ایران مخالفند و خواهان پیگیری تلاشهای دیپلماتیک برای بهبود رابطه بین دو کشور هستند.
مذاکرات ایران و گروه پنج به اضافه یک بر سر مناقشه هستهای تاکنون به حل آن نینجامیده
آماده کردن مردم آمریکا برای حمله نظامی به ایران مستلزم متقاعد کردن آنان به مخالفت محض رهبران ایران با مذاکره و مصمم بودن آنان به ساخت سلاح هستهای است.
شرایط ایران برای مذاکره
بی اعتناعی ایران به نگرانی آمریکا، ادامه غنیسازی اورانیوم و اجازه ندادن به بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی در بازدید از همه تاسیسات هستهای کشور میتواند این فرصت یا بهانه را به اوباما یا رامنی بدهد که در صورت تصمیم به حمله نظامی، خطر ایران را بزرگتر از آنچه هست جلوه دهند و افکار عمومی را با خود همراه سازند.
آقای اوباما در آخرین مناظره خود با رامنی یک بار دیگر تکرار کرد که هنوز به گزینه دیپلماسی برای حل مناقشه هستهای ایران امیدوار است.
در سه سال و نیم گذشته ایران از پذیرش دعوت اوباما برای مذاکره امتناع کرده و دلیل آن را عدم حسن نیّت آمریکا عنوان نموده است.
معمای پاسخ منفی ایران به دعوت اوباما در بی اعتمادی به هدف او نیست، بلکه در امتناع از امتحان کردن پیشنهاد فردی است که کارنامه سیاسی باز و خودساخته ای دارد و از احترام بین المللی هم برخوردار است.
نکته قابل ذکر دیگر در مذاکرات دیپلماتیک برای حل مناقشات بینالمللی این است که اعتماد و حسن نیت طرفین نسبت به یکدیگر به خودی خود اهمیتی ندارد.
در فرهنگ دیپلماسی ضرب المثلی هست که میگوید "اعتماد بکن ولی تایید و تصدیق قابل اثبات بخواه".
کشورها برای دستیابی به اهداف امنیتی و اقتصادی و به طور کلی منافع ملی خود وارد مذاکره و بده بستان میشوند و چه بسا که برای پایان دادن به یک خطر یا اختلاف لازم ببینند که مواضع اعلام شده یا تبلیغاتی خود را تعدیل کنند.
در چنین شرایطی، وجود یا عدم وجود حسن نیت به خودی خود نقشی در ضرورت سازش ایفا نمیکند.
سئوال این است که اگر نمایندگان ایران و آمریکا به گفتگو بنشینند و مطالبات و نگرانیهای خود را مطرح کنند و مذاکراتشان بی نتیجه بماند، چه ضرری متوجه ایران خواهد شد؟
این امکان وجود دارد که دولت آمریکا، چه اوباما در راس آن باشد وچه رامنی، حاضر به پذیرش حداقل خواست ایران در ادامه برنامه هستهای کشور نباشد، ولی این امکان را امری محتوم دانستن و از مذاکره پرهیز کردن با عقلانیت متاثر از منافع ملی نا سازگار است.
محمدرضا نقدی، فرمانده بسیج گفته به کسی که "جنایتکارتر از آمریکا" پیدا کند جایزه میدهد
حقیقت این است که ترس ولایت فقیه از مذاکره با آمریکا در ماهیت رژیم و رقابتهای جناحی و فردی "خودیها" ریشه دارد.
دشمنی با فرهنگ غرب به طور کلی و کشور آمریکا به طور مشخص بخشی از هویت جمهوری اسلامی شده و ۳۳ سال است که ازطریق تبلیغات رسمی به ارگانهای امنیتی و نظامی و پایگاه اجتماعی رژیم تزریق شده و ادامه آن به نام بقا و اقتدار نظام توجیه گردیده است.
لذا تغییر رفتار نسبت به آمریکا چنان غیرمجاز شده که دولتمردان ایران برای مذاکره با واشنگتن شرایط ناممکن و گاه طنزآمیز تعیین میکنند. مثلأ علی خامنهای میگوید "تا هنگامی که سیاست آمریکا از رژیم پلیدی مثل اسرائیل حمایت میکند مذاکره نخواهیم کرد."
هنگام سخنرانی اخیر علی خامنهای در باره خصومت بین احمدی نژاد و برادران لاریجانی، شعار نمایشی پشت سر او گفته سی سال پیش آیتالله خمینی بود که "آمریکا در راس مفاسد همه عالم است" و در تظاهرات سیزدهم آبان در تهران که به مناسبت سالگرد اشغال سفارت آمریکا ترتیب داده شده بود، محمدرضا نقدی، رئیس سازمان بسیج، گفت: "اگر کسی ثابت کند که از آمریکا جنایتکار تر وجود دارد، ده کیلوگرم طلا جایزه میگیرد."
سپس افزود که از شرایط ارتباط با آمریکا این است که این کشور "پایگاههای نظامی خود در پنجاه کشور جهان را جمع و سازمان سیا را منحل کند."
آنچه از اینگونه شعارها استباط میشود این است که معضل پیوند خوردن هویت جمهوری اسلامی به دشمنی با آمریکا امری نیست که نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا گرهگشای آن باشد. این بیماری آبستن فاجعه بومی است و علاج آن فقط در ایران میسر است.