بازگشت مرد مرده به خانه سیاهپوش
روزنامه ایران : دختر جوان صحنهای را که میدید باور نمیکرد انگار خواب و رؤیا بود، کوچهشان بهخاطر مرگ پدرش سیاهپوش بود و جالب این که مردی شبیه پدرش سر کوچهشان نشسته بود. به سختی نفس میکشید و با گامهای آرام به مرد مرموز که خونسردانه جای همیشگی پدرش سرکوچهشان نشسته بود نزدیک شد، شاید روح بود و شاید بهخاطر غم مرگ پدر در توهم
و رؤیا بود.
وقتی به یک قدمی مرد مرموز رسید دیگر شکی نکرد، آن مرد نه روح بود و نه توهم بلکه پدرش بود که با دیدن دخترش لبخندی زد تا دختر جرأت کند خود را در آغوش وی بیندازد. هر دو گریه میکردند اما پدر نمیدانست که دخترش چرا به این شدت گریه و خنده دارد، مرد مرده به خانهشان برگشته بود.
مرگ خاموش
اوایل تیرماه سال جاری خانواده مرد 70 سالهای به نام عباس وقتی از گمشدن 7 روزه وی نگران شده بودند، بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی تهران و پلیس را در جریان قرار دادند.
همسر این مرد به بازپرس جنایی گفت: شوهرم کارگر خشکشویی بوده و اعتیاد شدیدی به مواد دارد. عباس هیچوقت بدون اطلاع از خانه خارج نمیشد و هروقت از خانه بیرون میرفت سه روز بیشتر طول نمیکشید که برمیگشت. نگران هستم احتمال میدهم حادثه بدی برایش افتاده باشد.
با ادعاهای این زن، تیمی از کارآگاهان با دستور بازپرس قریشیزاده مأموریت یافتند تا تحقیقاتی را برای پیدا کردن مرد گمشده آغاز کنند. هیچ سرنخی از عباس نبود و ردیابیهای پلیس به بنبست خورد.
100 روز نگذشته بود که افسر پرونده همسر و خانواده عباس را در برابر آلبوم اجساد ناشناس مردان قرار داد تا در صورت مرگ خاموش این مرد تحقیقات وارد مرحله تازهای شود.
همسر عباس که وحشتزده بود وقتی عکسها را وارسی کرد انگشت خود را روی عکس یکی از اجساد ناشناس گذاشت و گفت شکی ندارد عباس همان مرد مرده است. با توجه به دفن جسد این مرد در بهشت زهرا اقدامات ویژهای صورت گرفت و تأیید شد که جسد مرد ناشناس همان عباس 70ساله است. خانواده عباس همه سیاهپوش شدند و مراسم عزاداری در خانه و سر مزار این مرد برگزار شد.
مرد مرده در محله
دو هفته از برگزاری مراسم عزاداری نگذشته بود که دختر 18 ساله عباس وقتی ساعت 4 عصر هفتم آبانماه میخواست به خانه دوستش برود در چهارراه تهراننو با مردی روبهرو شد که شباهت زیادی به پدرش داشت و جالب اینکه مانند پدرش سر کوچه نشسته بود.
دختر جوان که شوکه شده بود و باور نمیکرد آن مرد پدر مردهاش باشد نمی دانست خوشحال باشد یا بترسد تا اینکه به سمت پدرش رفت و وی را در آغوش گرفت ودر حالی که اشک می ریخت بغضآلود و با صدای لرزان گفت تصور میکند خواب یا رؤیا میبیند. دختر خانواده سریع با تلفن موبایل به خانه زنگ زد و به مادرش گفت پدر زنده است اما مادرش تصور کرد که وی مشکل روحی و روانی پیدا کرده است و باور نکرد تا اینکه دقایقی بعد وقتی پدر و دختر با هم وارد خانه شدند مادر خانواده هیجانزده شد، اصلاً باور نمیکرد در شناسایی جسد شوهرش اشتباه کرده و روزهای زیادی سر خاک مرد دیگری عزاداری کرده است.
این مرد برای انجام تحقیقات به شعبه دوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران احضار شد. عباس در بازجوییها گفت: وقتی از خانه بیرون رفتم مأموران بهزیستی مرا سوار خودرو کرده و به یک مرکز بازپروری منتقل کردند. وقتی پرسیدند اهل کجایی؟ گفتم که اهل قم هستم، آنها نیز مرا به مرکز بازپروری قم بردند و با گذشت 4 ماه به تهران آمدم تا به خانهام بروم و سر کوچه با دخترم روبهرو شدم.
همسر عباس به خبرنگار شوک گفت: عکسی که در آلبوم اجساد ناشناس پلیس آگاهی به من نشان دادند خیلی به عباس شباهت داشت و حتی اداره آگاهی نیز تأیید کرد جسد آن مرد که دفن شده متعلق به همسرم است.
قرار بود که حتی سنگ روی قبرش را هم این هفته سفارش بدهم اما به یکباره فهمیدم که همسرم زنده است و در این مدت در مرکز بازپروری بهزیستی بود، آنجا بود که نشستم و برای بدبختیهایم حسابی گریه کردم.
این زن در پاسخ به این سؤال که چه بدبختی،گفت: از روزی که با عباس زیر یک سقف رفتم هیچوقت یک روز خوش نداشتم چرا که وی اعتیاد شدیدی به مواد مخدر دارد.
بنا بر این گزارش پلیس با پیدا شدن مرد گمشده به تجسس های ویژه ای دست زد و خیلی زود مشخص شد جسد ناشناس که خانواده عباس بهخاطر آن عزاداری کردهاند متعلق به یک افغان بوده است.