سرنوشت تلخ پسرمهربان دردیوانهخانه
+248
رأی دهید
-28

روزنامه ایران : خواهر بیعاطفه برای بالا کشیدن ارث پدریاش توطئه بیرحمانهای را برای برادرش طراحی کرد.
پسر مهربان پس از مرگ پدر و مادرش در یک حادثه رانندگی دچار افسردگی شده بود و برای فرار از غم و غصه با پیشنهاد تنها خواهرش دست به مصرف قرصهایی زد که ابتدا وی را خیلی آرام میکرد ولی نمیدانست به مرور وارد منجلابی خواهد شد که خودش نیز از آن باخبر نبود.
20 مردادماه سال جاری ماجرای درگیری زن و مرد جوانی به پلیس 110 مخابره شد، دقایقی نگذشته بود که تیمی از کلانتری برای بررسی ماجرا به خیابان کارگر شمالی رفتند و با مرد جوانی که وسط خیابان ایستاده و مشغول ناسزاگویی بود روبهرو شدند.
خیابان بسیار شلوغ شده و مرد خشمگین اجازه نمیداد هیچ خودرویی از برابر خانهشان گذر کند، مأموران که قصد بررسی این درگیری را داشتند سعی کردند وی را آرام کنند و رفت و آمد خودروها را به حالت عادی بازگردانند ولی این جوان که توجهی به توصیههای پلیس نداشت به سوی آنان حملهور شد و به خودروی آنان صدمه وارد کرد.
در ادامه با توجه به غیرقابل کنترل بودن جوان سرکش، مأموران با استفاده از گاز اشکآور وی را تحت کنترل خود درآوردند و موفق به بازداشت وی شدند.
این جوان که پس از گذشت چند ساعت همچنان خشم در چهرهاش دیده میشد فریاد میکشید که خواهرش را میخواهد بکشد و اینکه وی همه مال و اموال و ارث پدریاش را بالا کشیده است.
با توجه به اینکه حرکات و رفتار جوان 25 ساله نشان میداد وی دچار بیماری روحی و روانی است با دستور بازپرس پرونده، وی برای معاینات پزشکی به بیمارستان اعصاب و روان انتقال یافت.
در معاینات ابتدایی مشخص شد این جوان که «پویا» نام دارد دچار بیماری روحی و روانی است و براثر مصرف قرصهایی خطرناک بیماریاش شدت یافته است.
پویا که با مصرف قرصهایی تأثیرگذار بسیار آرام شده بود در راهرو کم نور بخش اورژانس بیمارستان و در میان دود سیگارهای بیماران دیگر، سیگار میکشید و دوست داشت با کسی درددل کند.
وی به بقیه بیماران نگاه میکرد، یکی با طناب به تخت بسته شده بود، یکی به نقطهای خیره شده بود، مورد دیگری مدام پای راستش را به زمین میکوبید و جوان دیگری آنقدر شیشه کشیده بود که همه را به چشم اهریمن و شیطان میدید.
پویا که دلش گرفته بود از نگهبان خواست با یکی از دکترها یا کارشناسان صحبت کند. وی اصرار داشت که دیوانه نیست و وی را به اشتباه به آنجا بردهاند.
دقایقی بعد یکی از پزشکان به بخش اورژانس رفت. پویا که با دیدن وی بسیار خوشحال شده بود ادعا کرد زندگی با کسانی که در این بخش بستری شدهاند برایش بسیار ناراحتکننده است و فکر میکند که وی نیز همانند آنان دچار مشکل روحی و روانی است.
پویا علت از دست دادن کنترل رفتارش را مقابل خانهاش به دکتر بازگو کرد و گفت: سال گذشته پدر و مادرم در حادثه رانندگی در شمال کشور از دنیا رفتند. چند ماهی بسیار افسرده بودم. خواهرم چند سال پیش از خانواده جدا شده بود و در آپارتمان دیگری زندگی میکرد و به خاطر همین بود که رابطه پدر و مادرم با رفتن خواهرم با من بسیار صمیمیتر شده بود و من نیز یک شب هم نمیتوانستم بدون آنان جایی بمانم و از لحاظ عاطفی بسیار وابسته شده بودم، هنگامی که خبر تصادف پدر و مادرم را دادند وضعیت روحیام بسیار به هم ریخته شد. تنها در خانه میماندم و هیچ جا نمیرفتم و تنها خواهرم گاهی اوقات به من سر میزد.
وی در ادامه افزود: فکر میکردم خواهرم دلسوزی مرا میکند، وی مرا برای معالجه نزد چند دکتر روانشناس و روانپزشک برد ولی من ناخواسته به دستورات آنان و داروهای تجویزشده اعتنایی نمیکردم تا این که خواهرم به من قرصهایی میداد که خیلی آرامم میکرد، رفتارم تغییر کرده بود. به جایی رسیدم که گاهی به پارک یا مسافرت میرفتم ولی از سویی نمیدانستم دلسوزی خواهرم منجلابی است که داخل آن گرفتار خواهم شد.
پویا که بسیار احساسی شده بود و اشک در چشمانش حلقه زده بود به دکتر گفت: پس از گذشت مدتی احساس کردم این قرصها دیگر اثربخش نیست و مرا عصبی میکند، چرا که چندین بار با دوستان یا رهگذران به خاطر مسائل بسیار کوچک درگیر شده بودم، یک روز به تنهایی نزد یک دکتر متخصص رفتم و وی به من گفت که قرصها را مصرف نکنم و قرصها آثار تخریب روحی روانی دارد و اعتیادآور است، ابتدا فکر کردم دکتر اشتباه میکند ولی چند هفته بعد که فهمیدم خواهرم نقشههایی دارد تا خانه و باغ و کارخانه را بفروشد به حرفهای دکتر ایمان آوردم پیش خواهرم رفتم و علت فروش ملک و املاک پدرم را پرسیدم که وی گفت پدرم پیش از مسافرت هرچه که داشته به نام وی انتقال داده است، ادعاهای وی مرا به شک انداخت،چراکه خواهرم از سوی پدر و مادرم طرد شده بود!
از خواهرم خواستم تا اسناد را به من نشان دهد ولی وی از این کار شانه خالی میکرد و میگفت که سهمی نیز برای من در نظر گرفته است ولی باز هم نپذیرفتم و از جایی شنیدم زمانی که قرص مصرف میکردم و در حالت خودم نبودم وی از من اثر انگشت و امضا گرفته و بدین ترتیب با تنظیم وکالت بلاعزل قصد فروش ملک و املاک پدریام را دارد.
روزی که دستگیر شدم مشتری به مقابل خانهمان آمده بود و میخواست خانه را به قیمت یک میلیارد تومان بخرد که من از کوره در رفتم و به خاطر فریبکاریهایی که خواهرم انجام داده بود میخواستم وی را بکشم.
من از این موضوع ناراحت بودم که خواهرم به خاطر پول میخواست مرا به مرز جنون برساند و مرا یک عمر در گوشه تیمارستان بگذارد!
با گذشت یک هفته از بستری بودن پویا وی پس از درمان و تأیید سلامت روحی و روانی ترخیص شد و برای پیگیری پرونده کلاهبرداری خواهرش به شکایت از وی اقدام کرد.
با احضار خواهر پویا به نام «سارا» به بازپرسی، وی به قاضی گفت: برادرم مشکلات روحی و روانی دارد و نمیتواند برای تعیین تکلیف ملک و املاک تصمیمگیری کند، من از سوی وی وکالت گرفتهام که اموال پدریام را به فروش برسانم و پویا این اسناد را امضا کرده است.پویا نیز پیش روی قاضی ایستاد و گفت: خواهرم با خوراندن قرصهای توهمزا و خطرناک مرا فریب داده و در حالتی که هیچ اختیاری از خودم نداشتم وی از من امضا و اثر انگشت گرفته است و قصد داشته با فروش این املاک از ایران به کشور دیگری برود که متوجه نیت شوم وی شدم.
بنا به این گزارش با اختلافات این برادر و خواهر جوان و در حالی که پزشکی قانونی سلامت روانی پویا را تأیید کرده بود بازپرس پرونده وکالتنامه سارا را باطل اعلام کرد و فروش همه املاک پدری آنان را مبنی بر رضایت و توافق پویا دانست.
sepherdad - سیدنی - استرالیا
آن کس که تمام زندگیت تکیه بر اوست,,, چون چشم خرد باز کنی دشمن توست!
پنجشنبه 11 آبان 1391 - 14:50
nimaaa - نیویورک - امریکا
تا وقتی پدر و مادر در قید حیات هستند هیچ مشکلی وجود نداره.اما وقتی صحبت از ارث و میراث میشه همون خواهر برادر دشمن ادم میشند و این یک قانونه
پنجشنبه 11 آبان 1391 - 15:06
Benika - برن - سوئیس
پویا جان هیچ غصه نخور، جایی که زندگی میکنی یه حکومت ضدّ زن هست که به راحتی میتونی خواهرت رو به خاک سیاهتر از این بنشونی و همهٔ اموال از دست رفته رو همه رو مال خودت کنی...اصلا نگران نباش قوانین اسلامی بیش از چیزی که فکر کنی ارث و میراث بهت میرسونه و ازت دفاع میکنه
پنجشنبه 11 آبان 1391 - 15:27
prince of darkness - دبی - امارات
حق به حقدار رسید....عجب دختر بی عاطفه ای...
پنجشنبه 11 آبان 1391 - 15:56
shadan shirin sokhan - هایدلبرگ - آلمان
( ! )-- خدایا نمیدانم چرا متأسفانه این روزها اکثر این گونه جنایتها و خیانتها و نقشههای شوم برای بدست آوردن پول و مادیات در ایران از طرف زنها صورت میگیرد و یاا اینکه با طراحی و نقشههای یک زن صورت میگیرد ؟!،،، واقعا دارم از تعجّب شاخ در میاورم !!،،، زیرا چون مدت زیادی است که از ایران دور هستم ؛ تصورم نسبت به خانومهای ایرانی چیزی دیگری است !!، باور کنید هنوز نمیتوانم این چیزها را باور کنم !!، چون ذهنیتم نسبت به زن ایرانی چیز دیگری است !، از اینرو هم باورش برایم سخت است و هم تحمل شنیدنش را ندارم !!،، عجب دوره زمانه خرابی شده !!!
پنجشنبه 11 آبان 1391 - 17:55
parviz1 - کترینگ - انگلستان
شاید پدر و مادرش را هم همین خواهر کشته باشه.از این عفریته همه چیز بر میاد.من اگر جای برادر اون خانم بودم به همه چیز این عفریته شک میکردم.
پنجشنبه 11 آبان 1391 - 18:52
be_pa_khaste - هارلم - هلند
مهمترین چیز واسه زنها اول پول
پنجشنبه 11 آبان 1391 - 18:56
Ali ahmade - فارس - ایران
طرف مشکل با خواهرش داشته شما به اسلام ربت میدی عجبا!
پنجشنبه 11 آبان 1391 - 20:00
PERSIANSPIDER - مشهد - ایران
Benika - برن - سوئیس تا کور شود هر آنکه نتوان دید .
پنجشنبه 11 آبان 1391 - 20:13
kian iran - واشینگتن - امریکا
benika-bern چرا چرت میگی چه ربطی داره.. یعنی چون جمهوری اسلامی حکومت ضد زنه این آقا باید از حقش بگذره. فکر کن بعد مطلب بنویس
پنجشنبه 11 آبان 1391 - 20:27
paydar22 - لاهه - هلند
اینم زنا مامولکی که خدا میداند بس البطه بعضیها شون
پنجشنبه 11 آبان 1391 - 20:53
*Fanoos* - ايران - ايران
متاسفم برای اون دسته از افرادی که به خاطر ارث و میراث و دارایی دست به هر کاری میزنن !!
پنجشنبه 11 آبان 1391 - 22:32
Benika - برن - سوئیس
خواهشاً فکهاتون رو ببندید. به درد خودتون برسید. من جام امن و امانه. مرگ بر هر چی قانون زن ستیزه اسلامیه
پنجشنبه 11 آبان 1391 - 23:23
celtic warrior - سلتیک - اسکاتلند
benika-برن. این چه طرزحرف زدنه؟احساسی نشولطفا
جمعه 12 آبان 1391 - 00:43
OnLine. - تهران - ايران
بنیکا - برن - سوئیس واقعا برات متأسفم از طرز نظر دادنت معلومه ..سرته بجای مغز .اینو گفتم چون یه نظر مسخره دادی بعدم با کمال پروی میگی فکاتون و ببندین .
جمعه 12 آبان 1391 - 02:24
OnLine. - تهران - ايران
ولی عجب دنیأی شده ما جونمون واسه برادرمون در میره بعد این میخواسته همین یه دونه برادرم از بین ببره،بعضی وقتا فکر میکنم کاش هر اتفاق ناجوری میخواد واسه برادرام بیوفته به من بگیره اونا طوریشون نشه ،امید وارم تا زندم عشقشون تو قلبم باشه خیلی دوستشون دارم هر چند که گاهی روزگار حواسش و جم میکنه ببین تو بیشتر چیو دوست داری تا همونو ازت بگیره.خوش حالم که برایه یه بارم که شد این دادگاه فاسد درست قضاوت کرد.
جمعه 12 آبان 1391 - 02:34
OnLine. - تهران - ايران
ولی عجب دنیأی شده ما جونمون واسه برادرمون در میره بعد این میخواسته همین یه دونه برادرم از بین ببره،بعضی وقتا فکر میکنم کاش هر اتفاق ناجوری میخواد واسه برادرام بیوفته به من بگیره اونا طوریشون نشه ،امید وارم تا زندم عشقشون تو قلبم باشه خیلی دوستشون دارم هر چند که گاهی روزگار حواسش و جم میکنه ببین تو بیشتر چیو دوست داری تا همونو ازت بگیره.خوش حالم که برایه یه بارم که شد این دادگاه فاسد درست قضاوت کرد.
جمعه 12 آبان 1391 - 02:34
kian iran - واشینگتن - امریکا
benika حتما خودتو به یک روانپزشک نشون بده واقعا مشکل داری با خودت
جمعه 12 آبان 1391 - 05:09
Atabay2021 - خوی - ایران
در ایران اکثر پرونده های قضایی مربوط به مسائل مالی، مابین فامیل های درجه یک است.
جمعه 12 آبان 1391 - 10:43
baran828 - تهران - ایران
من همیشه آرزو داشتم که یه داداش خوب داشتم تا جونمم براش میدادم .افسوس...
جمعه 12 آبان 1391 - 12:38
Benika - برن - سوئیس
kian iran - واشینگتن - امریکاهه هه هه میدونی که تو آرومترین کشور دنیا دارم زندگی میکنم و امسال تو و اسلام گرایان زن ستیز حتا نیازی به دکتر ندران یک راست باید کپه مرگشنو بزارن
جمعه 12 آبان 1391 - 13:56
shadan shirin sokhan - هایدلبرگ - آلمان
Benika - برن - سوئیس. --- خیلی آدم پرتی هستی !!!،,, یک خورده به نوع حرف زدنت فکر کن ؟!، واقعا خجالت داره !!،، لطفاً آبروی دیگر دوستان خارج نشین را هم نبر !،، آدم که اینقدر عقدهای نمیشه! ؛ و چون در یک کشور بهتری زندگی میکنه ؛ نسبت به هموطنان دیگرش فخر فروشی کنه !!،،،، من هم در یک کشور خوبی زندگی میکنم ؛ و نه تنها فرهنگ و شخصیت و حجب ایرانی بودنم را حفظ کردم ، بلکه وقتی نوع و طرز حرف زدن شما را خطاب به دیگر هموطنان عزیز ایرانی دیدم ؛ باور کن به عنوان یک خارج نشین از خودم خجالت کشیدم !، لطفاً در رفتارت با دیگر هموطنان تجدید نظر کن و حیای ایرانی بودنت را حفظ کن و به دیگر هموطنان ات فخر فروشی نکن !!،، فراموش نکن که ؛ درخت هر چی پر بار تر باشد سرش بیشتر پایین تر است ، این بدان معناست که یک درخت پر بار , تواضع و فرو تنی اش بیشتر است !!، پس بیا و از این پس نشان بده که بالغ هستی و از تواضع و شعور بالایی نیز بهره مند هستی !،،متشکرم !
جمعه 12 آبان 1391 - 23:59
kian iran - واشینگتن - امریکا
benika سوئیس- اینکه تو آروم ترین کشور دنیا زندگی می کنی مبارکت باشه اما من با اینکه اسلام گرا و زن ستیز نیستم اما یک مسلمان و زن ستیز با ادب را به هزار تا بددهن و بی ادب روشنفکر نما مثل تو ترجیح میدم
شنبه 13 آبان 1391 - 02:00
shadan shirin sokhan - هایدلبرگ - آلمان
baran828 - تهران - ایران. -- باران جان ، متأسفم برایت که داداش نداری !، ولی میتونی منو به داداش خواندگی قبول کنی !
شنبه 13 آبان 1391 - 03:34
بهروزرضازاده - سیدنی - استرالیا
benika. از حرف زدنت معلوم شد برن که چه عرض کنم جاده ساوه هم زندگی نمیکنی ....
شنبه 13 آبان 1391 - 05:46
mehdighr - اهواز - ایران
shadan shirin sokhan - هایدلبرگ - آلمان ، زنده باشی هموطن ، به نظر من شما ایرانیهای خارج کشور سفیران فرهنگ و ادب این مملکت هستید
شنبه 13 آبان 1391 - 07:33
baran828 - تهران - ایران
shadan shirin sokhan - هایدلبرگ - آلمان : مرسی شادان جونم !تا حالا هم (البته بدون اجازه ی شما و یواشکی ) همین فکر رو در موردت میکردم داداش گلم .
شنبه 13 آبان 1391 - 17:29
arameshe abadi - تهران - ایران
متاسفم . من که اسمشو نمیتونم بزارم خواهر. وای یه لحظه هم نمیتونم بهش فکر کنم. اینقدر پول ارزششو داشت که تنها عزیزت رو اینجوری کنی . باید خواهررو ببرن دیونه خونه
شنبه 13 آبان 1391 - 17:55
shadan shirin sokhan - هایدلبرگ - آلمان
mehdighr - اهواز - ایران. -- مخلص شما هموطن گل و مهربان هستم !، دوست عزیزم , ما همه از اعضای یک پیکریم !، همیشه موفّق باشی ؛ موفقیت شما ، افتخاریست برای ما !
شنبه 13 آبان 1391 - 23:31
shadan shirin sokhan - هایدلبرگ - آلمان
baran828 - تهران - ایران. -- خوشحال شدم خواهر گٔل خوبم .
شنبه 13 آبان 1391 - 23:38