سرنوشت تلخ پسرمهربان دردیوانهخانه
روزنامه ایران : خواهر بیعاطفه برای بالا کشیدن ارث پدریاش توطئه بیرحمانهای را برای برادرش طراحی کرد.
پسر جوان که تنها یک خواهر داشت در دام دلسوزیهای وی افتاد تا اینکه سر از دیوانهخانه درآورد.
پسر مهربان پس از مرگ پدر و مادرش در یک حادثه رانندگی دچار افسردگی شده بود و برای فرار از غم و غصه با پیشنهاد تنها خواهرش دست به مصرف قرصهایی زد که ابتدا وی را خیلی آرام میکرد ولی نمیدانست به مرور وارد منجلابی خواهد شد که خودش نیز از آن باخبر نبود.
20 مردادماه سال جاری ماجرای درگیری زن و مرد جوانی به پلیس 110 مخابره شد، دقایقی نگذشته بود که تیمی از کلانتری برای بررسی ماجرا به خیابان کارگر شمالی رفتند و با مرد جوانی که وسط خیابان ایستاده و مشغول ناسزاگویی بود روبهرو شدند.
خیابان بسیار شلوغ شده و مرد خشمگین اجازه نمیداد هیچ خودرویی از برابر خانهشان گذر کند، مأموران که قصد بررسی این درگیری را داشتند سعی کردند وی را آرام کنند و رفت و آمد خودروها را به حالت عادی بازگردانند ولی این جوان که توجهی به توصیههای پلیس نداشت به سوی آنان حملهور شد و به خودروی آنان صدمه وارد کرد.
در ادامه با توجه به غیرقابل کنترل بودن جوان سرکش، مأموران با استفاده از گاز اشکآور وی را تحت کنترل خود درآوردند و موفق به بازداشت وی شدند.
این جوان که پس از گذشت چند ساعت همچنان خشم در چهرهاش دیده میشد فریاد میکشید که خواهرش را میخواهد بکشد و اینکه وی همه مال و اموال و ارث پدریاش را بالا کشیده است.
با توجه به اینکه حرکات و رفتار جوان 25 ساله نشان میداد وی دچار بیماری روحی و روانی است با دستور بازپرس پرونده، وی برای معاینات پزشکی به بیمارستان اعصاب و روان انتقال یافت.
در معاینات ابتدایی مشخص شد این جوان که «پویا» نام دارد دچار بیماری روحی و روانی است و براثر مصرف قرصهایی خطرناک بیماریاش شدت یافته است.
پویا که با مصرف قرصهایی تأثیرگذار بسیار آرام شده بود در راهرو کم نور بخش اورژانس بیمارستان و در میان دود سیگارهای بیماران دیگر، سیگار میکشید و دوست داشت با کسی درددل کند.
وی به بقیه بیماران نگاه میکرد، یکی با طناب به تخت بسته شده بود، یکی به نقطهای خیره شده بود، مورد دیگری مدام پای راستش را به زمین میکوبید و جوان دیگری آنقدر شیشه کشیده بود که همه را به چشم اهریمن و شیطان میدید.
پویا که دلش گرفته بود از نگهبان خواست با یکی از دکترها یا کارشناسان صحبت کند. وی اصرار داشت که دیوانه نیست و وی را به اشتباه به آنجا بردهاند.
دقایقی بعد یکی از پزشکان به بخش اورژانس رفت. پویا که با دیدن وی بسیار خوشحال شده بود ادعا کرد زندگی با کسانی که در این بخش بستری شدهاند برایش بسیار ناراحتکننده است و فکر میکند که وی نیز همانند آنان دچار مشکل روحی و روانی است.
پویا علت از دست دادن کنترل رفتارش را مقابل خانهاش به دکتر بازگو کرد و گفت: سال گذشته پدر و مادرم در حادثه رانندگی در شمال کشور از دنیا رفتند. چند ماهی بسیار افسرده بودم. خواهرم چند سال پیش از خانواده جدا شده بود و در آپارتمان دیگری زندگی میکرد و به خاطر همین بود که رابطه پدر و مادرم با رفتن خواهرم با من بسیار صمیمیتر شده بود و من نیز یک شب هم نمیتوانستم بدون آنان جایی بمانم و از لحاظ عاطفی بسیار وابسته شده بودم، هنگامی که خبر تصادف پدر و مادرم را دادند وضعیت روحیام بسیار به هم ریخته شد. تنها در خانه میماندم و هیچ جا نمیرفتم و تنها خواهرم گاهی اوقات به من سر میزد.
وی در ادامه افزود: فکر میکردم خواهرم دلسوزی مرا میکند، وی مرا برای معالجه نزد چند دکتر روانشناس و روانپزشک برد ولی من ناخواسته به دستورات آنان و داروهای تجویزشده اعتنایی نمیکردم تا این که خواهرم به من قرصهایی میداد که خیلی آرامم میکرد، رفتارم تغییر کرده بود. به جایی رسیدم که گاهی به پارک یا مسافرت میرفتم ولی از سویی نمیدانستم دلسوزی خواهرم منجلابی است که داخل آن گرفتار خواهم شد.
پویا که بسیار احساسی شده بود و اشک در چشمانش حلقه زده بود به دکتر گفت: پس از گذشت مدتی احساس کردم این قرصها دیگر اثربخش نیست و مرا عصبی میکند، چرا که چندین بار با دوستان یا رهگذران به خاطر مسائل بسیار کوچک درگیر شده بودم، یک روز به تنهایی نزد یک دکتر متخصص رفتم و وی به من گفت که قرصها را مصرف نکنم و قرصها آثار تخریب روحی روانی دارد و اعتیادآور است، ابتدا فکر کردم دکتر اشتباه میکند ولی چند هفته بعد که فهمیدم خواهرم نقشههایی دارد تا خانه و باغ و کارخانه را بفروشد به حرفهای دکتر ایمان آوردم پیش خواهرم رفتم و علت فروش ملک و املاک پدرم را پرسیدم که وی گفت پدرم پیش از مسافرت هرچه که داشته به نام وی انتقال داده است، ادعاهای وی مرا به شک انداخت،چراکه خواهرم از سوی پدر و مادرم طرد شده بود!
از خواهرم خواستم تا اسناد را به من نشان دهد ولی وی از این کار شانه خالی میکرد و میگفت که سهمی نیز برای من در نظر گرفته است ولی باز هم نپذیرفتم و از جایی شنیدم زمانی که قرص مصرف میکردم و در حالت خودم نبودم وی از من اثر انگشت و امضا گرفته و بدین ترتیب با تنظیم وکالت بلاعزل قصد فروش ملک و املاک پدریام را دارد.
روزی که دستگیر شدم مشتری به مقابل خانهمان آمده بود و میخواست خانه را به قیمت یک میلیارد تومان بخرد که من از کوره در رفتم و به خاطر فریبکاریهایی که خواهرم انجام داده بود میخواستم وی را بکشم.
من از این موضوع ناراحت بودم که خواهرم به خاطر پول میخواست مرا به مرز جنون برساند و مرا یک عمر در گوشه تیمارستان بگذارد!
با گذشت یک هفته از بستری بودن پویا وی پس از درمان و تأیید سلامت روحی و روانی ترخیص شد و برای پیگیری پرونده کلاهبرداری خواهرش به شکایت از وی اقدام کرد.
با احضار خواهر پویا به نام «سارا» به بازپرسی، وی به قاضی گفت: برادرم مشکلات روحی و روانی دارد و نمیتواند برای تعیین تکلیف ملک و املاک تصمیمگیری کند، من از سوی وی وکالت گرفتهام که اموال پدریام را به فروش برسانم و پویا این اسناد را امضا کرده است.پویا نیز پیش روی قاضی ایستاد و گفت: خواهرم با خوراندن قرصهای توهمزا و خطرناک مرا فریب داده و در حالتی که هیچ اختیاری از خودم نداشتم وی از من امضا و اثر انگشت گرفته است و قصد داشته با فروش این املاک از ایران به کشور دیگری برود که متوجه نیت شوم وی شدم.
بنا به این گزارش با اختلافات این برادر و خواهر جوان و در حالی که پزشکی قانونی سلامت روانی پویا را تأیید کرده بود بازپرس پرونده وکالتنامه سارا را باطل اعلام کرد و فروش همه املاک پدری آنان را مبنی بر رضایت و توافق پویا دانست.