قهوه، لیوان و زندگی

چند دوست دوران دانشجویی که پس از فارغ التحصیلی هر یک شغل های مختلفی داشتند و در کار و زندگی خود نیز موفق بودند، پس از مدت ها با هم به دانشگاه سابق شان رفتند تا با استادشان دیداری تازه کنند.

آنها مشغول صحبت شده بودند و طبق معمول بیشتر حرف هایشان هم شکایت از زندگی بود. استادشان در حین صحبت آنها قهوه آماده می کرد. او قهوه جوش را روی میز گذاشت و از دانشجوها خواست که برای خود قهوه بریزند.

روی میز لیوان های متفاوتی قرار داشت; شیشه ای، پلاستیکی، چینی، بلور و لیوان های دیگر. وقتی همه دانشجوها قهوه هایشان را ریخته بودند و هر یک لیوانی در دست داشت، استاد مثل همیشه آرام و با مهربانی گفت...

بچه ها، ببینید؛ همه شما لیوان های ظریف و زیبا را انتخاب کردید و الان فقط لیوان های زمخت و ارزانقیمت روی میز مانده اند.

دانشجوها که از حرف های استاد شگفت زده شده بودند، ساکت بودند و استاد حرف هایش را به این ترتیب ادامه داد: «در حقیقت، چیزی که شما واقعا می خواستید قهوه بود و نه لیوان. اما لیوان های زیبا را انتخاب کردید و در عین حال نگاه تان به لیوان های دیگران هم بود. زندگی هم مانند قهوه است و شغل، حقوق و جایگاه اجتماعی ظرف آن است. این ظرف ها زندگی را تزیین می کنند اما کیفیت آن را تغییر نخواهند داد.

البته لیوان های متفاوت در علاقه شما به نوشیدن قهوه تاثیر خواهند گذاشت، اما اگر بیشتر توجه تان به لیوان باشد و چیزهای با ارزشی مانند کیفیت قهوه را فراموش کنید و از بوی آن لذت نبرید، معنی واقعی نوشیدن قهوه را هم از دست خواهید داد. پس، از حالا به بعد تلاش کنید نگاه تان را از لیوان بردارید و در حالیکه چشم هایتان را بسته اید، از نوشیدن قهوه لذت ببرید.»

+146
رأی دهید
-24

Royan - کالیفرنیا - آمریکا
با نظر استاد مخالفم برای من خیلی اهمیت داره که قهوه یا چائی را در چه ظرفی بنوشم از لیوان یک بار مصرف و پلاستیکی و یا حتی فنجان چینی برای چایی استفاده نمیکنم حتما باید توی استکان باشد و برای استکان هم فاکتور خاصی دارم , قهوه حتما باید داخل ماگ آنهم از نوع خوب باشه و ساخت چین نباشه و یا فنجان قهوه خوری باشه درغیر اینصورت نه تنها اون چائی یا قهوه بهم مزه نمیده بلکه ترجیح میدم نخورم, ظرف زندگی هم همینه باید طوری باشه که از محتوای زندگیت لذت ببری منظورم پول و ثروت و لوکس و تجمل نیست منظورم پایگاه اجتماعی زندگی است , اینکه چقدر وجه در اجتماع داری و مردم چقدر علاقمند هستند که جای شما باشند.
‌چهارشنبه 10 آبان 1391 - 16:26
Alexberd - بوداپست - مجارستان
من از این استدلاه های بی معنی بدم میاد ها!!! یعنی چی خیلی هم بی معنی بود به نظرم!!! هوب زندگی کردن دنگ و فنگ داره درست اما دیگه این چیه نمی دانم لیوان و قهوه و .. این امثال و حکم و ....بی خیال!
‌پنجشنبه 11 آبان 1391 - 00:47
grannaz - کوالامپور - مالزی
با Royan - کالیفرنیا - آمریکا موافقم، خیلی مهمه که ظرفی که زندگیتون رو توش بنا کردین چه کیفیتی و چه شکلی داشته باشه، هر چی شیک تر زیبا تر باشه تلاش و اشتییاقتون باری حفظش بیشتره ...
‌پنجشنبه 11 آبان 1391 - 04:14
paksan - آمریکا - آمریکا
Royan - کالیفرنیا - آمریکا - پس به زندگی همیشه پر از استرست ادامه بده چون همیشه باید توجه کنی بقیه چی فکر می کنند و آیا کسی می خواد جای شما باشه یا نه ؟ و این سیکل هر چقدر پیرتر می شید سختتر می شه چون شما نمی تونید به نسلهای بعد از خودتون و علایق آنها دسترسی داشته باشی و ازشون عقب می افتی و خیلی زود می فهمی بیماری قند داری یا افسردگی گرفته یا موهات سفید شده و هنوز داری فکر می کنی بقیه درباره پایگاه اجتماعی شما چی فکر می کنند در حالی که دیگران شاید اصلا به شما فکر هم نکنند و این تصور شماست و وقتی اینطوری حساس باشی دیگران سعی می کنند زیاد بهت نزدیک نشن چون وسواس شما لحظات خوب بقیه رو خراب می کنه و این خودش روزیه که باید فکر کنی خوب که قهوه می خوریم که چی ؟ اگر باهم جمع می شیم که گپ بزنیم قهوه و لیوان و بقیه لوازم فقط یه تنقلاته وگرنه لذت زندگی به دورهم بودن و تنها نبودنه ...
‌پنجشنبه 11 آبان 1391 - 04:55
Royan - کالیفرنیا - آمریکا
paksan - آمریکا - آمریکا/ دوست عزیز من تنها کسی هستم که به لوکس و تچمل اهمیت نمیدم و از همه دوستانم از هر مسلک و قشری و ملیتی ساده تر زندگی میکنم اصلا استرس ندارم , خیلی راحت یه مهمونی با نون و پنیر و کره عسل و تخم مرغ بر پا میکنم به همه خوش میگذره در خونه ام همیشه بازه هر ساعتی و در هر شرایطی که باشم در مقابل کسی که وارد خانه ام شده خندان و خوشرو هستم , اگر چیزی را از گاراژ سل خریدم و کسی ازم پرسیده از کجا خریدی به راحتی بدون کتمان گفتم از گاراژ سل خریدم اگرهم از مال خریدم گفتم از مال خریدم یک سنت هم قرض ندارم و حاضر هم نیستم که یه سنت بهره به بانک بدم خیلی هم از زندگیم راضی هستم و دوستان بسیار زیادی هم دارم که مورد علاقه و احترام همشون هستم و به قول دوستانم انگار مهره مار دارم برنامه ها و مهمانی دوستان بدون من راه نیمافته و حتما باید قول بدم شرکت میکنم در محیط کارم با افراد زیادی سرو کار دارم که همه به من محبت دارند و بارها شده که شراب و یا یه سبد میوه یا گل حیاط شون بدون هیج مناسبتی و فقط چون یاد من بودن برام آوردن منظور من از پایگاه اجتماعی معنوی است و نه مادی.
‌پنجشنبه 11 آبان 1391 - 18:58
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.