احمدی نژاد آماده درگیری است؛ خامنه ای چه می تواند بکند؟
محمود احمدی نژاد (راست) و آیت الله علی خامنه ای
اکبر گنجی (روزنامه نگار و پژوهشگر)
در ۲۷ اردیبهشت ماه ۹۱ مقاله ای تحت عنوان «احمدی نژاد، تاثیرگذارترین شخصیت سیاسی دهه ی ۸۰ ایران» در سایت رادیو فردا نوشته شد. در پایان احتمالی را مطرح ساخته و نوشتم:
«احمدی نژاد تاثیرگذارترین شخصیت سیاسی دهه ی ۸۰ ایران بوده است، اما دو سال و نیم از دوران ریاست جمهوری متعلق به دهه ی ۹۰ است. شاید تاثیرات گفتار و رفتار او چنان دامنه دار باشد که وی را به مهمترین شخصیت سیاسی دهه ی ۹۰ ایران نیز مبدل سازد» [۱].
احمدی نژاد از چند واقعیت زیر به خوبی آگاه است:
الف- نگاه جامعه ی جهانی/دولت ها نسبت به وی کاملاً منفی است.
ب- ساختارشکنان به اقتضای دشمنی با جمهوری اسلامی، با وی هم دشمن هستند.
پ- اصلاح طلبان از ابتدا مخالف او بودند. محمد خاتمی در تمامی سخنرانی های اخیرش از زوایای گوناگون به احمدی نژاد می تازد[۲].
ت- هاشمی رفسنجانی و پیروانش از دوران مبارزات انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۴ با او مخالف بوده و هاشمی اینک هیچ کس را چون او دشمن به شمار نمی آورد که باید به سرعت به سرنوشت بنی صدر دچارش کرد.
ث- جناح های گوناگون اصولگرایان (مراجع تقلید، قالیباف، محسن رضایی، ناطق نوری، احمد توکلی، علی لاریجانی، صادق لاریجانی، مطهری، موتلفه، و...) با او مخالفند و اکثراً براین باورند که باید به روش های قانونی (طرح عدم کفایت سیاسی) کار او را یکسره کرد.
ج- برخلاف نظر همه ی گروه ها، سیاست آیت الله خامنه ای تاکنون این بوده است: اولا: فتیله ی احمدی نژاد پس از اردیبهشت ۹۰ پایین کشیده شود. ثانیاً: منع انتقاد از او به انتقاد رادیکال از وی تبدیل شود. ثالثا: دوره ی باقی مانده ی ریاست جمهوری احمدی نژاد به آرامی تمام شود (نفی پروژه ی بنی صدری کردن احمدی نژاد) و رییس جمهوری بعدی در خرداد ۹۲ انتخاب گردد و در مرداد ۹۲ آغاز به کار کند.
احمد توکلی توضیح داده است که آیت الله خامنه ای مانع عزل احمدی نژاد است. می گوید:
«من نظراتم را برای مقام معظم رهبری نوشته ام و اطمینان دارم که دیگران هم نظراتشان را به ایشان منتقل کرده اند...نظر من با نظر شما و نظر رهبری با یکدیگر متفاوت است...به نظر من دوره آقای احمدی نژاد سپری شده و ادامه ی صدارتش مثبت نیست...مقام معظم رهبری به خاطر مردم فرد بسیار صبور و اهل مدارایی است...اگر کسی می گوید احمدی نژاد و تیمش رهبری را تهدید کرده اند و به این دلیل رهبری ملاحظه کار شده اند، این حرف را قبول ندارم»[۳].
چ- «آقا» خوب است و احمدی نژاد بد. به تعبیر دیگر، احمدی نژاد باید به دستمالی تبدیل شود که تمامی نجاسات جمهوری اسلامی با آن تمیز شود. این سیاست، توافق نانوشته ی همه ی جناح های رژیم است که احمدی نژاد باید مسئول همه ی مشکلات و مسائل نظام و کشور قلمداد شود. دستمال آلوده ای که بوی گندش راهی جز دفنش باقی نمی گذارد.
ح- علیه نزدیکترین یاران و همفکران احمدی نژاد (رحیمی، مشایی، بقایی، ملک زاده، و...) پرونده های قطور تشکیل شده است. قوه ی قضائیه بارها تا بازداشت آنها پیش رفته، اما تهدیدهای احمدی نژاد از یک سو و مصلحت سنجی های حکومتی آیت الله خامنه ای از دیگر سو، مانع بازداشت آنها شده است.
خ- خرداد که رییس جمهوری جدید انتخاب شود و مرداد که کار تحویل گرفته شود، موانع بازداشت و نابودی تیم احمدی نژاد(گروه انحرافی) مرتفع خواهد شد.
احمدی نژاد با این واقعیات چه می تواند بکند؟ او نمی خواهد به دستمال نجاسات جمهوری اسلامی تبدیل شود. می خواهد اره باشد، اره ای که حرکت دادنش به دریدن ارکان جمهوری اسلامی منتهی شود. وقتی حدود ۹ ماه بعد قوه ی مجریه را از دست دهد، دیگر هیچ کاری از دست اش ساخته نیست. در گذشته هم نقش اپوزیسیونی بازی کرده و کوشیده تا به عنوان تنها آدم پاک در برابر کل طبقه ی سیاسی حاکمه ی سه دهه ی گذشته ی جمهوری اسلامی بایستد.
حال که برنامه ی کل مخالفانش تبدیل او به دستمال نجاسات است، او به استقبال طرح عدم کفایت سیاسی می رود تا به عنوان چهره ی اپوزیسیون کل نظام حذف شود، نه عضو کثیف نظام و منشا فساد و تباهی. درخواست بازدید از زندان اوین در این چارچوب باید معنا شود.
وقتی درخواست بازدید روز ۱۷مهرماه ۹۱ او از زندان اوین رد شد، در ۲۹ مهرماه طی نامه ای سرگشاده به رییس قوه قضاییه مجدداً درخواست کرد تا این دیدار صورت پذیرد[۴].
محسنی اژه ای به عنوان سخنگوی قوه قضاییه سریع واکنش نشان داد و این دیدار را به مصلحت ندانست[۵]. صادق لاریجانی هم طی نامه ای «خیلی محرمانه» در روز ۳۰ مهرماه مخالفت اش را با این بازدید به او اعلام کرد. اما احمدی نژاد در اول آبان ماه طی نامه ی سرگشاده ی تندی به نامه ی او پاسخ گفت[۶]. در همان ابتدا گوشزد کرد، «از آنجا که این مکاتبات مربوط به حقوق اساسی ملت است ضرورتی به محرمانه بودن ندارد».
احمدی نژاد با مهارت تمام بازی را علنی کرده تا هر گونه سنگ پرانی به شکستن شیشه ی نظام منجر شود. محل نزاع را هم به «حقوق اساسی ملت» تغییر داده است. او در قامت مدافع حقوق اساسی ملت ظاهر شده تا وضعیت نقض حقوق و ناقضانش را به ملت گزارش کند. می نویسد:
«ریاست جمهوری با سوگند شرعی متعهد به صیانت از حقوق اساسی ملت شده است. متن اصول فوق کاملا ًروشن است. صیانت از حقوق اساسی ملت از منظر تدوین کنندگان قانون اساسی آن قدر مهم بوده است که در متن سوگند شرعی ریاست جمهوری به وضوح درج شده است».
دستور کار سیاسی او «بررسی نحوه ی اجرای اصول قانون اساسی در آن قوه از جمله نحوه ی دادرسی» است. می گوید با نگاه رییس قوه ی قضاییه، «حقوق اساسی مردم با مصلحت اندیشی و تشخیص شخصی در قوه قضاییه متوقف شده و یا نادیده انگاشته می شود».
برای اثبات مدعای خود شاهدی ارئه می کند. این شاهد هم او را در جایگاه مدافع حقوق مطبوعات و رسانه ها قرار می دهد. می گوید:
«متاسفانه جنابعالی قبلاً اعلام کرده اید که وجود هیات منصفه مطبوعات که صراحت اصل ۱۶۸ قانون اساسی است را قبول ندارید که در این مورد حضوری تذکر دادم. اما متاسفانه ظاهراً بخشی از اقدامات قوه قضائیه درباره مطبوعات و رسانه ها با همین نگاه انجام می گیرد».
به رییس قوه ی قضاییه می گوید: وقتی به رییس جمهور اتهام می زنید، «آیا می توان برای آحاد مردم که پشتیبان خاصی جز خداوند ندارند امنیت قضایی متصور بود». دفاع از حقوق ملت را تا آنجا پیش می برد که می گوید: «در زندان ها باید به روی همگان باز باشد، وقتی حتی رییس جمهور را هم به زندان ها راه نمی دهید، چه معنایی جز نقض حقوق بشر دارد؟»
وی می نویسد:
«علی القاعده درب آن به روی اقشار مختلف از جمله حقوقدانان، روانشناسان، جامعه شناسان و محققین علوم انسانی و دانشجویان و مددکاران اجتماعی باز باشد، بازدید رییس جمهوری که انتظار می رفت با استقبال مسئولین قوه قضائیه مواجه شود، شائبه ای ایجاد نمی کند بلکه مخالفت با این امر شائبه های زیادی ایجاد خواهد کرد».
رییس قوه ی قضاییه را تهدید می کند که اگر شما بنا بر مصلحت مرا به زندان راه نمی دهید، من هم می توانم بنابر مصلحت، بودجه ی کلان قوه ی قضائیه را قطع کنم: «آیا قابل قبول است که اینجانب نیز پرداخت بودجه های کلان به قوه قضائیه را به مصلحت ندانم». در پایان هم اعلام می کند که در سرکشی به زندان ها و دادگاه ها «مصمم» است.
روز بعد- دوم آبان ماه- بازی جدیدی به راه می اندازد. اطلاع می دهد که از ارتباط اساتید ایرانی با اساتید آمریکایی و پرواز مستقیم تهران- نیویورک دفاع کرده، اما با آن مخالفت شده است. چه کسی می توانسته مخالفت کند؟ می گوید:
«بعضیها ملت را کوچک میبینند و فکر میکنند، اگر مثلا چند استاد ما با چند استاد علوم پایه آمریکایی و یا اروپایی بنشینند و صحبت کنند، آن اساتید بر این اساتید مسلط میشوند. برخی از سیاستها و سیاستمداران فرهنگ و انسانیت ما را گروگان گرفتهاند و نمیگذارند ارتباطات برقرار شود. به نظر من کسانی که نمیگذارند این ارتباطات انسانی برقرار شود میدانند که با برقراری این ارتباطات، آنها جایگاهشان را از دست میدهند. چند سال پیش نامه نوشتم و پیشنهاد دادم که بین ایران و نیویورک ارتباط مستقیم هوایی برگزار شود، میدانم که چرا موافقت نکردند، البته برخیها در داخل با این چیزها مخالف هستند»[۷].
احمدی نژاد آماده ی درگیری است، آماده ی عزل است، آماده ی زندان رفتن است. برای چه؟ برای این که آینده ی «معجزه ی هزاره ی سوم»، «بهترین دولت پس از مشروطه» و «نزدیکترین همفکر رهبری» تیره و تار است و تجربه به او می گوید که با بدنامی تمام باید قربانی شود. اما اگر به تنهایی اپوزیسیون کل نظام شود و به خاطر ایستادگی و دفاع از حقوق مردم عزل و قربانی شود، همه ی مسائل و مشکلات به گردن رهبری و اصول گرایان خواهد افتاد، نه او.
سعیدی- نماینده ی ولی فقیه در سپاه- گفته است که «ما درباره ی احمدی نژاد علم غیب نداشتیم که این طوری می شود»[۸].
حالا خامنه ای با احمدی نژاد چه می تواند یا باید بکند؟
یکم- بازداشت احمدی نژاد، رحیمی، مشایی، بقایی، ملک زاده و...به اتهام توطئه علیه نظام و ارتباط با دشمنان. تنها هزینه ی این کنش، «خودشکنی» است. برای این که احمدی نژاد عزیزدردانه ی رهبری بود و سیاست های او را تعقیب می کرد. اما سیاست با هزینه و فایده پیش می رود. تجربه ی ۱۹ ماه گذشته نشان می دهد که احمدی نژاد دست بردار نیست و سیاست مدارای رهبری با او آن چنان نتیجه بخش نبوده است. ۹ ماه باقی مانده ی از ریاست جمهوری احمدی نژاد در زمانی است که تحریم های اقتصادی فلج کننده شرایط را بحرانی کرده و رفته رفته وضعیت بدتر و بدتر خواهد شد. اگر قرار بر ایستادن باشد، نیاز به هماهنگی تمام عیار ارکان نظام است. خامنه ای باید هزینه و فایده ی این کنش را بسنجد. او می تواند پس از انجام این عمل در تلویزیون ظاهر شده و بگوید که من درباره ی احمدی نژاد خطا کردم. مگر آیت الله خمینی درباره ی قطب زاده و بنی صدر و چند تن دیگر چنین مدعایی را مطرح نساخت؟
دوم- چراغ سبز نشان دادن به مجلس جهت طرح عدم کفایت سیاسی احمدی نژاد. این روش در چارچوب قانون صورت می گیرد. منتها عدم کفایت احمدی نژاد همانند عدم کفایت بنی صدر نیست. بنی صدر ابتدا مخفی شد و سپس به همراه مسعود رجوی از کشور گریخت، اما احمدی نژاد به مجلس رفته و از خود دفاع خواهد کرد. هر مدعایی که علیه او مطرح شود، ده ها برابرش را علیه دیگر ارکان نظام مطرح خواهد ساخت. مطابق قانون جلسه باید مستقیماً از صدای جمهوری اسلامی پخش شود. آیا خامنه ای اجازه خواهد داد؟ پیامدهای این عمل چیست؟ با عزل او چگونه می توان انتخابات ریاست جمهوری را به سرعت برگزار کرد و فرد مد نظر خامنه ای را جایگزین او ساخت؟
سوم- قوه ی قضاییه به جای تصمیم های نابخردانه اجازه می داد تا احمدی نژاد از زندان اوین بازدید کند. مگر چه اتفاقی می افتاد؟ اگر خامنه ای و هاشمی و خاتمی در دوران ریاست جمهوری شان چنین نکرده اند، اشکال کار آنها بوده است، نه احمدی نژاد. خامنه ای می تواند به قوه ی قضائیه دستور دهد تا بازدید احمدی نژاد از زندان اوین را امکان پذیر سازد. اما آیا با حل این مسأله، مسأله ی احمدی نژاد و برنامه هایی که او تدارک دیده است، حل می شود؟ خیر. اینک مدتهاست که در وصف هاشمی و خاتمی و بدی احمدی نژاد گفته می شود، آن دو فرامین رهبری را گوش می کردند و هیچ گاه در قلمرو عمومی مقابل رهبری نمی ایستادند، اما احمدی نژاد چنین کرده و می کند.
چهارم- نیات و انگیزه های طرفین در این نزاع فاقد اهمیت است. فرض کنید انگیزه های پلید و قدرت طلبانه و منافع شخصی احمدی نژاد را به این سو رانده است. مگر باقی سیاستمداران- از جمله خامنه ای- با انگیزه های پاک و اخلاقی دست به عمل می زنند؟ مگر سیاستمداران دموکراسی ها چنین اند که زمامداران دیکتاتور ما چنین باشند؟ مهم خود اعمال و پیامدهای خواسته و ناخواسته ی آنهاست. در هفته های اخیر علی مطهری طی مصاحبه ای اعلام کرد که «احمدی نژاد دو بار درخواست رفع حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی را کرده است»[۹].
احمدی نژاد پس از بازگشت از نیویورک رسماً مخالفت خود را با توقیف روزنامه ی شرق اعلام کرد. در جنگ بر سر منابع کمیاب قدرت / ثروت/ معرفت/ منزلت اجتماعی به نیات نمی نگرند، به اعمال و عواقب شان می نگرند.
خامنه ای در دوران آیت الله خمینی یکی از سران اصلی رژیم بوده است. طی ۲۳ سال اخیر رهبری جمهوری اسلامی را در دست داشته و بر قدرت خود افزوده است. تجربه ی برخورد با آیت الله منتظری، آیت الله صانعی، آیت الله طاهری اصفهانی، آیت الله دستغیب، میرحسین موسوی، مهدی کروبی،عبدالله نوری، هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی و... را هم با خود دارد. گمان او این است که مسأله ی احمدی نژاد را هم می تواند مدیریت کند.
پس از درگذشت دکتر یدالله سحابی در پیامی در ۲۴ فروردین ۱۳۸۱ نوشت: «در دوران نظام جمهوری اسلامی پس از مقطعی که وی از قوای مجریه و مقننه خارج شد، اختلاف برخی از دیدگاه هایش با مسؤولان کشور، وی را به وادی بیانصافی و غرض ورزی سوق نداد. او مردی دیندار و متعبد و درست کردار بود»[۱۰]. اما احمدی نژاد فاقد این خصوصیات است. زبان او، زبان ویژه ای است. این زبان روزی برای برخورد با طبقه ی حاکمه ی سه دهه ی گذشته ی جمهوری اسلامی به کار گرفته شد. اما احمدی نژاد در تیرماه ۱۳۹۰ سپاه پاسداران را «برادران قاچاقچی خودمان» نامید[۱۱]. ممکن است از همین زبان علیه خامنه ای هم استفاده کند.
طرح احمدی نژاد این بود که یکی چون مشایی را رییس جمهور سازد و خود رییس جمهور واقعی باشد، نه این که به دستمال نجاسات جمهوری اسلامی تبدیل شود. حال که چنین شده، او هم چون اره عمل کرده و اره را به حرکت در آورده است. او به گروهی تعلق داشت که در تاریکخانه ها دست به عمل می زدند، بدون آن که هزینه ای پرداخت کنند. اما قهرمان آزادی خواهی و دفاع از حقوق بشر شدن بازی قدرت نیست.