مستند انفرادی؛ بخش نهم: مقاومت در سلول انفرادی
وحید پوراستاد
انفرادی داستان زندانیان سیاسی است. داستان انسانهایی که بعد از انقلاب اسلامی تا به امروز، روزها و شبهای بسیاری را در سلولهای کوچک انفرادی گذراندند.
زندانیان سیاسی که روح و جسم شان با دیوارهای به هم فشرده سلولها مبارزه میکرد، تا بتوانند فضای کوچک انفرادیها و یا مکانهایی شبیه به قبر را تحمل کنند.
درون این چهاردیواریها رمز و رازهای بسیاری نهفته است.
در بخش نهم برنامه مستند رادیویی «انفرادی» شما را به درون سلول انفرادی می بریم تا زندانیان سیاسی سه دهه اخیر از تجربه خود درباره «شیوه مقاومت و تحمل سلول انفرادی» بگویند.
بازجویی تمام میشود. بازجو گوشه لباس زندانی را میگیرد و او را از راهرویی دراز عبور میدهد. زندانی در دلش خوشحال است که میتواند تا مسیر سلولاش چند قدمی راه برود.
بازجو، زندانی را به زندانبان تحویل میدهد. در سلول باز میشود و زندانبان میگوید: «برو تو». زندانی وارد سلول و در پشت سرش قفل میشود.
تقی رحمانی زندانی سیاسیای بود که بیش از ۱۴ سال در سه دهه پس از انقلاب سال ۵۷ در زندان بود. او بیش از دو سال از این مدت را در سلولهای انفرادی گذرانده است.
تقی رحمانی با اشاره به این که «مهمترین مساله سلول انفرادی غلبه بر زمان است»، می گوید: « وارد انفرادی که میشوی در حقیقت باید وارد سختترین جای یک زندان بشوی. تحمل انفرادی بستگی به رعایت چند نکته دارد. در وهله اول میزان این تحمل به شخصیت انسان بستگی دارد. انسانهای درون گرا، انسانهای برون گرا، آنهایی که انگیزه و یا آرمان و هدفی را دنبال میکنند و یا آدمهایی که آرمانی ندارند.
ولی وقتی وارد انفرادی میشوی در حقیقت وارد دنیای درون میشوی. جایی که فکر میکنی دنیا به پایان رسیده و اینجا دیگر آخر دنیاست. باید قبول کنی که در یک شرایط غیر عادی قرار داری. منتها یک اصل وجود دارد. یا زندان بر تو غلبه پیدا میکند یا تو باید بر زندان غلبه کنی. یا تو زمان را به دست میآوری یا زمان تو را در دست میگیرد. از این رو مهمترین مسئله انفرادی غلبه بر زمان است.»
برای زندانی درون سلول انفرادی، دنیای خارج از سلول هر روز واقعیتش را بیشتر از دست میدهد. خیالات و اوهام به سراغش آمده و چراغ روشن بالای سرش عذابش میدهد.
فریدون نجفی آریا
فریدون نجفی آریا، زندانی سیاسی با ده سال سابقه زندان از سال ۶۰ تا ۷۰ خورشیدی، بیش از سه سال از این دوران را در انفرادیهای گوهر دشت، قزل حصار و اوین به سر برده است.
این زندانی بیش از دو سال و نیم، به طور پیوسته در انفرادی زندان قزل حصار بوده است.
فریدون نجفی آریا درباره تجربه طولانی خود در انفرادی می گوید : «اگر شب بتوانی در انفرادی بخوابی، در واقع از کابوس فرار کردهای. زندگی را خیلی عادیتر میکند. من در روز چیزی حدود ۱۷ کیلومتر راه میرفتم. در انفرادی ساعت نظافت داشتیم و ساعت پارک که بعد از ظهرها بود. یا روزهای تابستان که هوا خیلی گرم بود و مگس و پشه در سلول پر میشد ساعت پشه کشان و مگس کشان داشتیم.»
آقای نجفی آریا همچنین می گوید: «ساعتهایی بود که تلاش میکردیم با سلولهای بغل تماس بگیریم. مثلا مسعود... نوه آقای طالقانی سلول روبروی سلول من بود. اون آن سوی سالن بود و من این سوی سالن و ما تماس دو طرف سالن را هم به هم وصل کرده بودیم. البته در درازمدت اگر کسی بخواهد در انفرادی تحت فشار نباشد باید با برنامه ریزی در انفرادی زندگی کند.»
شایسته وطن دوست زندانی سیاسی بود. با ۱۸ سال سابقه زندان. او تجربه زندانهای بندر انزلی، رشت، لاهیجان، گوهردشت و اوین را دارد.
او بیش از دو سال از ۱۸ سال دوران زندان خود را درون سلولهای انفرادی بوده و معتقد است برنامه نداشتن زندانی، درون انفرادی موجب از هم پاشیدگی زندانی میشود.
خانم وطن دوست می گوید: «در دوران بازجویی و بازداشت اولیه زندانیها معمولا بیشتر بر اوضاع و احوال و شرایطی تمرکز میکنند که اتفاقی میخواهد بیافتد و حواس شان به اطراف شان هست . اما به هر حال زندانی برای خودش یک برنامه ریزی میکند. زیرا زندانی خیلی بیشتر از مردم عادی که در بیرون زندان زندگی میکنند، با ساعت و زمان در ارتباط است.»
هفته هاست که زندانی را نه برای بازجویی و نه برای هوا خوری از سلول بیرون نبرده اند. زندانی احساس میکند ذهنش دیگر به خوبی کار نمیکند. در گوشه سلول مینشیند و تصمیم میگیرد با تخیل از سلول بیرون بیاید.
رضا علیجانی
رضا علیجانی زندانی سیاسی که در کارنامه سیاسیاش هفت سال زندان ثبت شده است، او بیش از یک سال از این دوران را در انفرادی به سر برد که شش ماه آن به صورت پیوسته بود.
رضا علیجانی درباره شیوه مقاومت و تحمل سلول انفرادی می گوید: «انسان در انفرادی به لحاظ فیزیکی و به لحاظ ارتباطی بسیار محدود میشود. ولی ذهنش آزاد است و میتواند از سلول بیرون بیاید. در اینجاست که زندانی نباید مرعوب و مغلوب فضایی که برایش میسازند بشود. فضایی که میخواهد به او بگوید که تو مغلوب و مرعوب جهانی. تو تنهایی و هیچ کس به فکر تو نیست و ما قدرت بی کران هستیم.»
آقای علیجانی همچنین می گوید: «مرا در زندان عشرت آباد شبها میبردند و هم برخورد فیزیکی میکردند و هم چیزهای دیگری میخواستند. وقتی که به سلول برمی گشتم هر چند که خسته بودم ولی در آن سلول سماع میکردم و یک انبساط خاطری به من دست میداد و میگفتم دیدید که نتوانستید. واین برای خودم تجربه بسیار آرامش بخشی بود.»
محمد نوری زاد، زندانی سیاسی است که پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بازداشت و یک سال و نیم در زندان بود. او ۶۸ روز در سلولهای انفرادی زندان اوین بود و سه ماه به صورت تنها در سلولهایی بزرگتر از سلول انفرادی در بند دو الف سپاه نگه داری میشد.
محمد نوری زاد
محمد نوری زاد با اشاره به اینکه تحمل انفرادی، به راهی که متهم طی کرده، بستگی دارد، می گوید: «جوانی که هیچ اعتقادی به خدا نداشت میگفت برای شما که به خدا باور دارید تحمل سلولهای انفرادی بسیار راحتتر و آسانتر است تا ما.
ما فوقش ورزشی بکنیم. وگرنه شما روزه میگیرید، نماز میخوانید، عبادت میکنید، بهانه زیادی دارید تا پایداری کنید.
ولی من میخواهم بگویم این جور هم نیست. این مسئله به درستی راهی که متهم طی کرده است بستگی دارد. اگر فرد خودش را بیگناه بداند در سختترین لحظهها میتواند شهد و شیرینی مقاومت را بچشد و پیروز بیرون بیاید.»
زندانی از بیرون سلولش صدای باز و بسته شدن درهای چند سلول را میشنود. از پشت در صدای زندانبان را میشنود که با تحکم میگوید: «چشم بندتون را بکشید پایین، سرتون رو هم بالا نیارید. دست روی شونه هم بذارید و راه بیفتید»
شکوفه سخی زندانی سیاسی بود که در سال ۶۱ و هنگامی که هجده ساله بود، وارد زندان شد و تا سال ۶۹ زندانهای مختلفی را تجربه کرد. او بیش از یک سال و نیم در سلول انفرادی و نزدیک به ۹ ماه درون تابوتها بود.
شکوفه سخی
خانم سخی می گوید : «کاری که زندان میکند این است که شما را از فضای تان جدا میکند. در مرحله اول شما را از فضای جامعه جدا میکند. بعد از آن شما را از بقیه زندانیها جدا میکند و بعد حتی میتواند شما را از حسهای پنچ گانهتان جدا کند. در مقابل این، مقاومت فقط مقاومت منفی نیست که آدم فقط تحمل کند و منتظر باشه که این رنج یک روز تمام شود.»
شکوفه سخی تاکید می کند که «من مقاومت فعالانه را در انتظار پایان این شرایط نبودن میبینم. یعنی قبول کردن اینکه من اینجا هستم و من اینجا زندگی میکنم. سلول انفرادی را تبدیل به خانه کردن با هر گونه امکاناتی که داریم آنجا را تبدیل به جایی کنیم که من اینجا دارم زندگی میکنم و اینجا فضای من است. در این شرایط است که فضا با شما دوست خواهد شد به جای اینکه دشمنتان باشد.»
تقی رحمانی با بیش از ۱۴ سال سابقه زندان درباره شیوه مقاومت در سلول انفرادی میگوید: «سلول انفرادی را باید در دست گرفت و با امید به آن نگاه کرد. در انفرادی اگر سوار شرایط بشوی و آن را در دست بگیری، چیزهای جالبی هم دارد. از جمله تنظیم رابطه با نگهبانها. باید با نگهبانها به جنگ برنخیزی. یک سنتی در زندان هست که میگوید یک نگهبان خوب است یک نگهبان بد است. بستگی دارد که تو چطور با آن ارتباط برقرار کنی. دنیای راهرو انفرادی. اینکه چه کسی میآید و چه کسی میرود؟»
تقی رحمانی
تقی رحمانی با اشاره به اینکه «کوچکترین صدا و کوچکترین رفتار برایت مسئله است و توجه به آنها میتواند دنیای جالبی باشد.» می گوید :« وقتی بر زمان غلبه کردی و انفرادی را در دست گرفتی آن وقت است که به نظر من زمان گاهی لذت بردن هم به تو دست میدهد و لحظاتی میآید که احساس آرامش شدید میکنی.
زمانی که در انفرادی به من یک چایی میدادند میشود گفت که نیم ساعتی در دنیای ذهنی خودم خوشحال و غرق و مست بودم. دلگرمی از این گرمای استکان چای در درونم میتابید. چون در انفرادی دهه ۶۰ فقط در شبهای جمعه و شبهای شنبه به زندانی انفرادی چایی میدادند.»
آقای رحمانی همچنین تاکید می کند: «در انفرادی باید با انگیزه و امید زندگی کرد. یک چیز را هم باید در نظر گرفت و آن اینکه آن لحظه آخر جهان نیست. بالاخره یک روز این در باز میشود و تو از این در بیرون میروی و رها میشوی.»
زندانی نشسته در گوشه سلول و به دیوارهای سیمانی سلول نگاه میکند. لحظاتی بعد دست به کشف نوشتههای روی دیوار سلول میزند. اکثرشان اسم افراد و تاریخ بازداشت شان است. تعدادی از اسمها را میشناسد. روی یکی از دیوارها نوشته شده: «به زندگی جدیدت لبخند بزن.» با دیدن این جمله لبخندی بر لب زندانی مینشیند.
لینکهای مرتبط :
مستند انفرادی؛ بخش یک: سلولهای بندهای ۲۰۹ و ۲۴۰ اوین
مستند انفرادی؛ بخش دوم: تاریکخانه اشباح در بندهای سپاه
مستند انفرادی؛ بخش سوم: سلول های انفرادی در بازداشتگاه مخفی؛ اینجا غذا هم سفید است
مستند انفرادی، بخش چهارم: سلول های انفرادی با بیش از ۲۰ زندانی
مستند انفرادی؛ بخش پنجم: تابوتها تجربهای فراتر از سلول انفرادی
مستند انفرادی؛ بخش ششم: تابوتها، خط باریک بین مرگ و زندگی
مستند انفرادی؛ بخش هفتم: واحد مسکونی، تجربهای فراتر از تابوتها