سرنوشت خاموش پیرزن در خشم مرگبار مرد آشنا
وطن امروز : وقتی مرد آشنا دید پیرزن تنها وعده 25 میلیونیاش را فراموش کرده است دست به جنایتی خاموش زد.
ساعت 8 شب 16 خردادماهسال جاری از طریق مرکز 110 وقوع یک جنایت خاموش در خیابان آزادی به کلانتری 129 جامی مخابره شد.
تجسسهای اولیه نشان داد که قربانی پیرزنی به نام مریم 81 ساله است که با ضربات چاقو کشته شده است. وقتی با دستور بازپرس رسولی، کارآگاهان جنایی پایتخت به تحقیق در قتلگاه پیرزن دست زدند، دریافتند که یکی از دوستان خانوادگی مریم پس از عدم پاسخگویی پیرزن به تماسهای تلفنی اعضای خانواده و بستگان، برای سرکشی به در خانه وی رفته و به خاطر اظهارات یکی از همسایگان مبنی بر انتشار بوی بد از داخل خانه پیرزن، خود را به پشت پنجره در طبقه دوم ساختمان رسانده که با جسد پیرزن مواجه شده است.
کارآگاهان جنایی اطلاع پیدا کردند که پیرزن بعد از مرگ همسرش به تنهایی در این خانه زندگی میکرده و تنها 2 برادر و یک پسر دارد که آنها نیز در تهران زندگی نمیکنند و مریم مرتب برای زیارت یا تفریح در مسافرت بوده و آخرین بار نیز قصد داشته به همراه یک تور مسافرتی و برای گردش به استانهای شمال غرب کشور مسافرت داشته باشد. در صحنه جنایت هیچ اثری که نشان بدهد جنایت به خاطر دزدی بوده است به دست نیامد و با توجه به نبود آثار شکستگی روی قفلها کارآگاهان پی بردند عاملان جنایت آشنا بودهاند. این فرضیه وقتی قوت گرفت که همسایهها ادعا کردند مرد 64 سالهای به نام هدایت آخرین کسی بوده که در خانه پیرزن دیده شده است.
ساعت 9:30 صبح 29 مهرماه سال جاری هدایت در اسلامشهر دستگیر شد و با وجود ادعای بیگناهی، وقتی دید چارهای ندارد به کارآگاهان گفت: من در زمینه نقاشی ساختمان مشغول به کار هستم. 5 سال پیش بود که به واسطه رنگ زدن خانه مریم خانم با وی آشنا شدم، آن زمان شنیدم که قصد فروش خانهاش را دارد و به همین خاطر تصمیم دارد پس از بازسازی و رنگ زدن ساختمان، نسبت به فروش آن اقدام کند، وقتی متوجه شدم که این پیرزن قصد دارد تنها برای نیاز 25 میلیون تومانی خانه را بفروشد، تصمیم گرفتم پیشنهاد خرید نیمی از خانه را به پیرزن بدهم. وی پذیرفت و قرار شد با اجاره دادن واحد طبقه اول، اجاره آن را هر ماه به صورت مساوی بین خود تقسیم کنیم، پس از این توافق، 25 میلیون تومان به پیرزن دادم و قرار شد وی نسبت به انتقال نیمی از سند خانه به نام من اقدام کند اما هر بار و به بهانههای مختلف این کار را نکرد تا اینکه بعد از 5 سال آخرین بار صبح روز 19 اردیبهشتماه 1391 به خانه مریمخانم مراجعه کرده و به داخل رفتم. باز درباره انتقال 3 دانگ خانه با وی صحبت کردم که ناگهان وی گفت قصد انتقال 3 دانگ خانه را ندارد. من نیز که از رفتارش خیلی عصبانی شده بودم چاقویی را از آشپزخانه برداشتم و چندین ضربه به شکم و سینه وی زدم و بلافاصله فرار کردم.