راز یک جنایت خاموش از زبان کودکانه دختر کوچک

راز قتل پسر جوان که در برابر دیدگان خواهر کوچولویش قربانی خشم شیشه‌ای پدر شده است از زبان کودکانه دخترک فاش شد.

  

 

دخترک به جای بازی با عروسک‌هایش به گوشه‌ای از خانه‌ پناه برده بود و از ترس برادر و پدرش سرش را میان زانوهایش فرو برد. پریسا کوچولو 6 ساله در دلش خداخدا می‌کرد تا مادرش از مسافرت به خانه برگردد تا در آغوش وی آرام گیرد. وی که در جهنمی افیونی گرفتار شده بود ناگهان با فریادهای برادرش سرش را بالا گرفت و متوجه شد بین پدر و برادرش درگیری شدیدی درگرفته است. وی که از ترس به خود می‌لرزید ناخواسته شاهد قتل برادر جوان به دست پدر خشمگین بود.

پدر پریسا کوچولو در توهم شیشه‌ای با بیل چندین ضربه به پسرش زده بود و وی را به پرتگاه مرگ کشانده بود و هنگامی به خود آمد که کار از کار گذشته بود. وی برای پنهان کردن ماجرا ابتدا جسد پسرش را به داخل انباری برد و رویش را با چندین پتو و کارتن پوشاند، سپس برای این‌که کسی متوجه درگیری مرگبار وی با پسرش نشود از دختر کوچولویش خواست تا به مادرش چیزی نگوید وگرنه وی را هم با چاقو خواهد کشت.

پریسا که از ترس زبانش بند آمده بود و وحشت داشت که پدرش وی را نیز به قتل برساند در اتاق دیگر چشمانش را به در دوخته بود تا مادرش برگردد.

با گذشت چند روز مادر دخترک از سفر بازگشت و پس از چند ساعتی سراغ پسرش را گرفت که پدر ادعا کرد پسرشان به همراه دوستانش برای کار به بندرعباس رفته‌اند و گوشی موبایلش را نیز خاموش کرده است. این زن که به حرف‌های شوهرش اعتماد نداشت، به چند تن از دوستان پسرش زنگ زد و سراغی از وی گرفت ولی کسی از سرنوشت «محمد» خبری نداشت و حدس زد انگار اتفاق بدی برای پسرش افتاده است.

پدر بی‌رحم به بهانه خرید سیگار به بیرون از خانه رفت، دخترک نفس راحتی کشید و به آغوش مادرش رفت و با گریه خبر بدی را به مادرش داد. وی بریده بریده حرف می‌زد و از دعوای خونین پدر و برادرش می‌گفت.

مادر پریسا که نمی‌خواست باور کند پسر 18 ساله‌اش به دست همسرش به قتل رسیده است با راهنمایی دخترش به مقابل انباری رفته ولی موفق نشد در قفل شده را باز کند، آنان که بوی تعفن جسد را احساس می‌کردند برای مشخص شدن ماجرا را به پلیس آبادان خبر دادند.

دقایقی بعد تیمی از کلانتری آبادان پا در خانه این مادر و دختر بچه گذاشتند و با اجازه وی قفل در را شکستند و به داخل انباری رفتند و با بوی تعفن شدیدی روبه‌رو شدند، آنان با استفاده از ماسک، پتوها و کارتن‌ها را کنار زدند و جسد «محمد» را پیدا کردند. با مخابره کشف جسد مرد جوان به بازپرس جنایی آبادان و به دستور وی تیمی از کارآگاهان جنایی مأموریت یافتند تا سرنخی از عامل جنایت بیابند بنابراین دست به تجسس‌های میدانی زدند. هنگامی که کارشناسان تشخیص هویت در انباری مرد شیشه‌ای در حال بررسی و جمع‌آوری سرنخ‌هایی ازاین قتل مرموز بودند، پدر «محمد» وارد خانه شد و با دیدن جسد پسرش کف انباری نشست و شروع به گریه و زاری کرد و طوری وانمود کرد که از چیزی خبر ندارد.

وی در بازجویی‌ها از قتل پسرش اظهار بی‌اطلاعی کرد و گفت: چند روز پیش پسرم گفت که می‌خواهد با دوستانش برای کار به بندرعباس برود، یک روز پیش از رفتن وی 2 تن از دوستانش را که تاکنون ندیده بودم به خانه دعوت کرده بود، من نیز برای این‌که آنها راحت باشند از خانه بیرون رفتم و هنگامی که غروب به خانه برگشتم پسرم خانه نبود و فکر کردم که به بندرعباس رفته است،‌ هرچقدر به وی زنگ زدم موبایلش خاموش بود.

در تحقیقات دیگر «پریسا» که از نزدیک شاهد ماجرا بود جزئیات درگیری مرگباری که غروب 5 روز پیش اتفاق افتاده بود را برای تیم جنایی فاش کرد و گفت که پدرش وی را تهدید کرده بود که اگر ماجرا را برای کسی بگوید وی را نیز به قتل می‌رساند.

دخترک که از ترس پدرش به آغوش مادرش رفته بود سرنخ‌های دیگری از این جنایت را نیز در اختیار کارآگاهان قرار داد. مرد شیشه‌ای که با ادعاهای دخترش همچنان اصرار بر بی‌گناهی داشت گفت که همسرش با همدستی با دخترش قصد دارند به دروغ قتل را به گردن وی بیندازند.

کارآگاهان در شاخه دیگری از تحقیقات متوجه شدند فرش یکی از اتاق‌ها که پریسا کوچولو ادعا می‌کند آنجا برادرش کشته شده به تازگی شسته شده است و با این فرضیه روبه‌رو شدند که مرد شیشه‌ای برای از بین بردن لکه‌های خون قصد داشته هیچ سرنخی از جنایت به جا نگذارد.

همچنان که تیم جنایی به دنبال سرنخ‌های دیگری در این‌باره بود همسر صاحبخانه اطلاعات جدیدی در اختیار آنان قرار داد و گفت: 8 سال پیش که از شانس بدم به خانه پدر و مادرم که در شهر دیگری است رفته بودم شوهرم به من زنگ زد و گفت که باید سریع برگردم، وقتی به خانه برگشتم متوجه شدم که دختر 7 ساله‌ام به نام «محبوبه» دچار آتش‌سوزی شده و در بیمارستان است که چند روز بعد نیز به دلیل شدت سوختگی وی به کام مرگ فرو رفت.

وی در ادامه افزود: نمی‌دانم دخترم چگونه آتش گرفته بود ولی شوهرم از سوی دیگر ادعا می‌کرد که محبوبه کبریت را روشن کرده و داخل مخزن نفت که در گوشه‌ای از حیاط خانه بوده انداخته است و با انفجار مخزن وی نیز دچار آتش‌سوزی شده و بشدت سوخته است.

با بازداشت شدن مرد شیشه‌ای وی پس از چند روز و با روبه‌رو شدن با یافته‌های پلیسی به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: من 10 سال است که به مواد مخدر اعتیاد دارم و از 2 سال پیش تاکنون شیشه نیز مصرف می‌کنم، روز حادثه من و پسرم در حال مصرف شیشه بودیم که به دلیل اختلاف قدیمی با یکدیگر درگیر شدیم چند لحظه بعد دچار توهم شدم و دوباره درگیر شدیم و من با بیل به سر پسرم کوبیدم و وی نقش بر زمین شد، چند ساعت بعد که کمی به خود آمدم متوجه شدم کار از کار گذشته، بنابراین جسد وی را داخل انباری گذاشتم و به دنبال موقعیتی بودم تا جسد پسرم را از خانه بیرون ببرم که نشد.

وی در ادامه و درباره مرگ دختر دیگرش در سال 83 گفت: من در حال تریاک کشیدن بودم که صدای زنگ در آمد، وقتی خواستم جلوی در بروم پیراهنم را عوض کردم و ناخواسته آن را روی منقل انداختم، هنگامی که مقابل خانه با یکی از دوستانم در حال حرف زدن بودیم متوجه شدم خانه در حال سوختن است، به داخل خانه رفتم و با کمک همسایه‌ آتش خانه را خاموش کردیم و دخترم را که بشدت سوخته بود به بیمارستان بردیم که پس از چند روز وی از دنیا رفت.

+38
رأی دهید
-166

Caroline - تهران - ایران
از اینهمه اخبار در مورد قتل ، تجاوز، اعتیاد، دزدى، حسودى خسته ام!!!! چرا یک خبر خوب ، شاد یا یک جوک نمیزارین که یکم بخندیم؟؟؟؟؟
یکشنبه 30 مهر 1391 - 12:27
baran828 - تهران - ایران
عقل کمشون فقط به اعتیاد و قتل قد میده . من نمیدونم زنهایی که میدونن شوهرشون معتاده چرا تازگیا همش بچه هاشونو میذارن پیش همین شوهرا و میرن بیرون و مسافرتو ...؟!!!!
یکشنبه 30 مهر 1391 - 12:31
مهرتابان - تهران - ایران
آخه آدم چی بگه،دیروز تو مترو یک خانومی همینجور که نشسته بود به دلیل نامعلومی زد زیر گریه، خانوم کناریش که معلوم بود غریبست سعی داشت آرومش کنه میگفت میگذره،خودتو ناراحت نکن،بقیه هم از جمله خودم جوری نگاش میکردیم که انگار باهاش همدردیم و فقط بغضمون مثل اون نترکیده یعنی میخوام بگم آخه اینهمه فشار،هرج و مرج، آشوب و نا امنی رو چطور باید تحمل کنیم،دیگه حتی توی خونه هم جای امنی نیست.
یکشنبه 30 مهر 1391 - 12:39
mahshahr - ونکوور - کانادا
پدر و پسر و نشستن با هم سر بساط؟! تو این خونه اون دختر بچه رو ننه ش تنها گذاشته رفته چند روز پی کار خودش! دل آدم برای این بچه ها که توی خانواده های داغون زندگی میکنن به درد میاد
یکشنبه 30 مهر 1391 - 12:54
mahshahr - ونکوور - کانادا
پدر و پسر و نشستن با هم سر بساط؟! تو این خونه اون دختر بچه رو ننه ش تنها گذاشته رفته چند روز پی کار خودش! دل آدم برای این بچه ها که توی خانواده های داغون زندگی میکنن به درد میاد
یکشنبه 30 مهر 1391 - 12:54
ehsan1987 - تهران - ایران
اینجا ایران است صدای جمهوری اسلامی ایران به رهبری امام خامنه ای قاعدنا...
یکشنبه 30 مهر 1391 - 12:59
elinaz - مونترال - کانادا
خیلی‌ ببخشید اما این زن هم به دلیل بی‌ کفایتی در تربیت و نگهداری از بچه باید بره زندان بچه‌هاش رو هم ازش میگیرن میگیرن که قانون در همه کشور‌های دنیا هست ایران رو نمیدونم !!!به خصوص که دو تا بچه آاش به دست همسرش کشته شدن !!!این خانم بچه هاش رو وال می‌کنه میره سراغ سفر بازدید از پدر مادر و بچه کوچولو رو تنها می‌زاره با یک مرد معتاد شیشه‌ای پر از توهم!!!!!!خدا به این مردم شعور و عقل بده ...یک دخترش رو تنها گذشت سوخته یا سوخته شده مورد حال این یکی‌ دختر رو هم می‌زاره !!!بیچاره بچه تو این خانواده‌ها !!
یکشنبه 30 مهر 1391 - 13:11
*Fanoos* - ايران - ايران
بازم مواد مخدر لعنتی حادثه آفرید اونم از نوع تکاندهندش !!!!. من موندم بخدا خودشان میداند آخرو عاقبت نداره مواد مخدر چرا باز سراغ شیشه میرن تا زندگیشان رو نابود کنن؟!. پس خدا عقل رو برای چی درون انسانها نهاده باید یکجایی بکارش انداخت و به درستی ازش استفاده کرد .
یکشنبه 30 مهر 1391 - 13:24
a.ahooraei - دوسلدورف - آلمان
لعنت و لعنت و لعنت، چه خبرتون هست؟ لامحسب های بی همه چیز اینها چه صفتهای نهفته ای هست که شما دارید آخه مگه میشه انسان فرزند خودش را بکشه. تف به شرف و ناموس موادفروش.
یکشنبه 30 مهر 1391 - 14:59
parviz1 - کترینگ - انگلستان
ما شما را به انسانیت مرسایم(امام خمینی)
دوشنبه 1 آبان 1391 - 00:34
نظر شما چیست؟
جهت درج دیدگاه خود می بایست در سایت عضو شده و لوگین نمایید.