تا چه زمانی باید جنایات معتادان را تحمل کنیم؟
باور کنید اگر قرار بود همین روش های کنونی جواب بدهند ، حال و روزمان امروز این گونه نبود و جوانان مان فوج فوج به سمت اعتیاد نمی رفتند. تجدید نظر در برخورد با مقوله اعتیاد ، از الزامات تاریخی ایران امروز است چه آن که با سیاست "باری به هر جهت" نمی توان کاری از پیش برد.
عصرایران ؛ جعفر محمدی - روز گذشته ، در خیابان مدنی تهران ، یک فاجعه غم انگیز رخ داد: یک مرد معتاد به "شیشه" در حالتی نامتعادل ، 12 رهگذر را به ضرب قمه مجروح کرد که متأسفانه یکی از آنها درگذشت.
این ، اولین بار نیست که معتادان دست به جنایت می زنند ؛ از قتل های خانوادگی تا سرقت برای تأمین مخارج اعتیاد ، همه و همه در کارنامه معتادان وجود دارد و اینک ، حمله مرگبار به عابران نیز به این مجموعه اضافه شده است. حتی اگر بعداً هم بگویند که این فرد معتاد یا شیشه ای نبوده ، در اصل موضوع فرقی نمی کند چه آن که دست معتادان به انواع جنایت ها مانند ربایش و قتل کودکان به خاطر سرقت طلاهای همراه آنان و ... آلوده است و این پرونده بزرگ ، آکنده از اوراقی چنین سیاه است. (لینک های زیر همین خبر مشتی نمونه خروارند.)
هر چند آمارها ، حاکی از آن است که تعداد معتادان در ایران به لحاظ کمّی زیاد است ولی بدتر از شمار بالای معتادان ، عمیق تر شدن کیفی اعتیاد است که با ورود مواد مخدر صنعتی و محصولات جدید الظهوری مانند شیشه حادث شده است.
اعتیاد در حالی روز به روز در جامعه "گسترش" می یابد و در همان حال "عمیق تر" می شود که قوانین و رویکردهای موجود در کشورمان نسبت به مقوله اعتیاد ، همچنان درگیر روشنفکر بازی قدیمیِ «معتاد بیمار است ، نه مجرم» است!
این نگاه - که مخالفت با آن ، همواره هجمه حامیانش را به دنبال دارد - همواره باعث شده است برخورد با مقوله اعتیاد ، همواره مشمول قاعده "کج دار و مریز" باشد و هیچگاه به سرانجام نرسد.
واقعیت ، بسیار ساده است و نیازی به پیچاندن موضوع نیست. هم قانون صراحتاً حمل ، نگهداری ،خرید و فروش و مصرف مواد مخدر را منع کرده و هم عقل و وجدان عمومی جامعه آن را امری وقیح می داند.
بنابراین وقتی یک کار زشت که در قانون نیز جرم انگاری شده از کسی سر بزند ، او مجرم است و مجرم هم باید مجازات شود ، نه این که با "بیمار" نامیدنش ، مردم را در معرض خطرات گاه مرگبار او قرار دهند.
در این میان ، بسیاری می کوشند با پیش کشیدن مسائل محتلف اجتماعی و اقتصادی ، برای معتادان عذر و بهانه بتراشند و با مظلوم نمایی آنان را قربانیان جامعه قلمداد کنند!
این در حالی است که اگر قرار باشد با این توجیه معتادان را از مجازات معاف داریم ، باید بسیاری از سارقان ، اختلاس کنندگان ، قاتلان و متجاوزان به عنف را هم با همین توجیهات ، بیمار و معاف از تعقیب بدانیم!
وانگهی مگر معتادان در جامعه ای غیر از جامعه ای که اکثریت غیر معتاد در آن زندگی می کنند ، هستند که بقیه آلوده نمی شوند و تنها این ها به سمت اعتیاد می روند؟
واقعاً آیا این توجیه قابل پذیرش است که چون فلانی مشکلات مالی دارد ، معتاد شده است و نباید با او برخورد شود؟ اگر این گونه است ، کسی را که دختر مردم را به زور ربوده و به او تعرض کرده را نیز باید معاف از مجازات دانست زیرا فشار تجرد ، او را به این کار واداشته است و نظایر این!
تأکید می شود که کسی منکر اثر مشکلات اجتماعی بر رفتارهای فردی نیست و قاعدتاً همه نیز بر لزوم کاستن از کاستی های اجتماعی و اقتصادی تاکید دارند ولی این مسائل ، توجیه کننده جرم برای معافیت از مجازات مجرمین نیستند.
البته با توجه به این که متأسفانه و به هزار شرمساری ، تعداد معتادان در ایران بسیار زیاد است ، نمی توان در کوتاه مدت ، با برخورد سخت پلیسی و قضایی ، این معضل را حل کرد چه آن که برخوردهای یک باره و بی مقدمه ، تا کنون درمان هیچ دردی نبوده اند و از این پس هم نخواهند بود.
بنابراین باید واقع بین بود و با همفکری متخصصان ، زمانی را به عنوان "ضرب الاجل ترک اعتیاد" تعریف و به صورت "قانون" ، اعلام عمومی کرد. مگر نه این است که می گویند معتاد مجرم نیست و بیمار است؟ با همین دیدگاه ، بیماران را به درمان دعوت کنند و تمام امکانات کشور را هم برای کمک به ترک اعتیاد بسیج کنند.
بعد از این زمان که مثلاً می تواند دو سال باشد (و در آن ، علاوه بر تلاش برای ترک ، فرهنگسازی فراگیر هم دردستور کار است) ، قانون تشدید مجازات معتادان ولو به شکل تبعید به جزایر دورافتاده و دور از جامعه باید تصویب شود زیرا کسی که برغم این همه فراخوان و امکان ، همچنان بر اعتیادش اصرار می ورزد ، شایسته زندگی سالم در کنار انسان های سالم را ندارد و باید به گونه ای دیگر با او رفتار نمود تا مجازات و اصلاح شود. مردم که گناهی نکرده اند در مجاورت چنین افراد خطرناکی باشند و هر لحطه در معرض جنایات احتمالی شان.
اجرای این پیشنهاد ، هم به نفع معتادان است زیرا هم انگیزه و هم امکانات ترک را در اختیارشان قرار می دهد و هم به سود جامعه ، زیرا اعتیاد و پیامدهایش را به حداقل می رساند.
به علاوه وقتی در آن شرایط ، مجازات های جدی برای اعتیاد تعریف و اجرا شود ، از نظر روانی هم معتاد بودن بسیار وقیح تر از حالت کنونی است که یک روز معتاد را می گیرند ، یک روز رهایش می کنند ، یک روز بیمارش می خوانند که نیازمند مهربانی و کمک است و خلاصه با تساهل و تسامح با او رفتار می کنند.
البته بدیهی است که حتی در سنگین ترین مجازات ها نیز ، همواره جرم هایی شکل می گیرند مانند مجازات قصاص برای قاتلان که نتوانسته قتل را به صفر برساند ولی کسی نمی تواند منکر بازدارندگی کلی شان باشد.
لذا حتی با تحقق آرمانی پیشنهاد فوق نیز اعتیاد ریشه کن نمی شود ولی آمار معتادان نیز میلیونی نخواهد بود ، اعتیاد تفننی این همه فراگیر نمی شود و معتاد بودن ، امری عادی و متعارف در جامعه شمرده نخواهد شد و جوانان بسیاری هرگز آلوده به اعتیاد نخواهند شد تا در در پای منقل و کنار جوی آب و گوشه خیابان عمرشان تباه شود.
باور کنید اگر قرار بود همین روش های کنونی جواب بدهند ، حال و روزمان امروز این گونه نبود و جوانان مان فوج فوج به سمت اعتیاد نمی رفتند. تجدید نظر در برخورد با مقوله اعتیاد ، از الزامات تاریخی ایران امروز است چه آن که با سیاست "باری به هر جهت" نمی توان کاری از پیش برد.
"وضعیت کنونی جامعه ایران در موضوع اعتیاد" ،بهترین دلیل برای لزوم تجدید نظر است ؛ تعارف نکنیم!